علی اصغر سعیدی معتقد است قرارگرفتن متخصصان اقتصاد و دانش آموختگان علم اقتصاد در سازمان برنامه و بودجه، بانک مرکزی و وزارت اقتصاد در دهه ۴۰ شمسی عامل اصلی هماهنگی تیم اقتصادی کشور در این دهه بوده که باعث کاهش تورم به پایین‌تر از میانگین جهانی و افزایش رشد اقتصادی به بالای ۶ درصد شده بود. علی میرزاخانی هم رعایت اصول علم اقتصاد و حکمرانی صحیح را عامل مهم موفقیت‌های دهه ۴۰ برای اقتصاد ایران معرفی می‌کند و اخراج وزیر وقت اقتصاد یعنی علینقی عالیخانی را باعث ضعف شدید اقتصاد کشور در دهه ۵۰ می‌داند.

در دهه ۴۰ افراد درست، در موقعیت‌های درست قرار داشتند

به باور علی اصغر سعیدی که خاطرات رضا نیازمند، معاون صنایع وزارت اقتصاد در دوره علینقی عالیخانی را نوشته و مدیریت گروه برنامه‌ریزی و رفاه دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را بر عهده دارد، نقش تیم مدیریتی متخصص که از جمله شاگردان اول دانشگاه‌های معتبر دنیا بوده‌اند در شکوفایی اقتصادی دهه ۴۰ بسیار پر رنگ است. به عقیده سعیدی داشتن اختیار لازم برای گرفتن تصمیمات مستقل و وجود برنامه مدون در این تیم هماهنگ و متخصص، عامل پیشرفت اقتصاد ایران شده و این موضوع حتی شاه را از افزایش محبوبیت عالیخانی نگران کرده بود و به زعم او همین دلیل باعث شد که محمدرضاپهلوی نگران افزایش قدرت تکنوکرات‌هایی چون عالیخانی شود و برای جلوگیری از تجربه نخست‌وزیری امینی به اصطلاح دست پیش را بگیرد و زودتر عذر عالیخانی موفق را بخواهد.

دهه ۴۰ ایران دوران طلایی اقتصاد بود

علی میرزاخانی دهه ۴۰ شمسی را دهه طلایی اقتصاد ایران معرفی می‌کند و دهه ۵۰ را بدترین دهه اقتصاد کشور می‌داند. او تقسیم‌بندی قبل و بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ را یک مرزبندی سیاسی می‌داند و معتقد است در بررسی اقتصاد نیازمند یک مرزبندی تخصصی هستیم و بر این اساس دهه‌های اقتصادی را باید باهم مقایسه کنیم نه با نقطه عطف‌های تاریخی دیگر مثل تحولات سیاسی. به عقیده میرزاخانی رشد غیرتورمی شاخص بسیار مهمی است که در آن دوره برای اقتصاد ایران رقم خورده است و شبیه عضله‌سازی برای اقتصاد عمل می‌کند، برخلاف رشد تورمی که شبیه اضافه شدن به چربی‌های بدن در فرآیند اضافه وزن یا رشد اقتصادی است. به اعتقاد میرزاخانی لایه اول دلایل موفقیت‌های دهه ۴۰ «رعایت الزامات اصول علمی حکمرانی اقتصادی» است در حالی که مشکل ضعف مدیریت در فرآیند معضلات در لایه آخر قرار می‌گیرد که قبل از آن لایه‌های سیاست‌گذاری و نظریه‌پردازی قرار دارند.

دلایل موفقیت تفکر و تیم عالیخانی

از نظر میرزاخانی اگر وحدت تئوریک وجود داشته باشد می‌توانیم افرادی حتی با دیدگاه‌های سیاسی متفاوت را حول یک محور جمع کنیم. او معتقد است با وجود مبنای نظری واحد می توان بین سیاست‌های تجاری،پولی و مالی سازگاری ایجاد کرد و شاهد این مدعا را مختصر هماهنگی تئوریکی می‌داند که بین سال‌های ۷۵ تا ۸۲ شمسی نیز در کشور وجود داشت و باعث ثبات و رشد اقتصادی شد که این موفقیت‌ها محصول هماهنگی تئوریک در تیم دولت بود. سعیدی اما در مقابل کاریزما و بینش عالیخانی را عامل ایجاد هماهنگی در تیم اقتصادی دهه چهل می‌داند و دو علت کنار گذاشتن او از وزارت اقتصاد را یکی مخالفت‌های عالیخانی با زیرپا گذاشتن قوانین مصوب حتی از سوی شاه و دیگری وجود تعارض منافع بین گروه‌های مختلف در تجار و واردکنندگان و در کابینه دولت می‌داند که در نهایت مجموع این عوامل باعث اخراج این وزیر موفق شد.