به گزارش اکوایران، جهان با تیترهای هشدار دهنده نسبت به تشدید تنش‌ها بین تهران و تل‌آویو که باعث ترس از یک کاتالیزور بالقوه برای جنگ جهانی سوم شده است، در بهت و حیرت است. با این حال، در میان این نگرانی‌ها یک حقیقت اساسی نهفته است: جنگ جهانی سوم یک شبح دور نیست، بلکه واقعیتی تلخ است که در حال آشکار شدن در برابر چشمان ما است. این نبرد سنتی امپراتوری‌ها یا ارتش‌هایی نیست که در سراسر قاره‌ها رژه می‌روند. دوران جنگ‌های متعارف گذشته است. جنگ امروز یک هیولای سرگردان است. شبکه‌ای درهم از درگیری‌های کم شدت، یک ماجرای مخفیانه، سایه‌ای از نبردهای نیابتی، حملات هواپیماهای بدون سرنشین، و عملیات‌های مخفی که به هر گوشه‌ای از جهان می‌رسد و ساختار اصلی صلح و امنیت را تخریب می‌کند.

به گزارش مدرن دیپلماسی، خاورمیانه تصویر واضحی از این تغییر پارادایم ارائه می‌دهد. درگیری اسرائیل و فلسطین، طولانی‌ترین درگیری فعال از زمان جنگ جهانی دوم، نمونه‌ای از این تحول است. این یک موضوع پیچیده و پویا است که توسط ایدئولوژی‌های رقیب، اهداف استراتژیک و یک بافت تاریخی درهم پیچیده به وجود آمده است. به هر حال، این درگیری به میدان نبرد قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی تبدیل شده است و هر مسیری را برای حل و فصل پیچیده‌تر می‌کند.

به طور مشابه، جنگ داخلی سوریه که زمانی یک تراژدی داخلی بود، به میدان نبرد نیابتی برای قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی رقیب تبدیل شده است. کشورهای مختلف حوزه‌های نفوذ خود را ایجاد کرده‌اند و درگیری را تداوم بخشیدند که میلیون‌ها نفر را آواره کرده و کل منطقه را تا مرز فروپاشی پیش برده است. تمایز بین جنگجو و نظاره‌گر محو شده و تشخیص اینکه چه کسی واقعاً با چه کسی در جنگ است دشوارتر شده است.

این محو شدن خطوط به «جنگ علیه تروریسم» کشیده می‌شود. عملیاتی که توسط ایالات متحده رهبری می‌شود، دارای تعداد خیره‌کننده‌ای از «متحدان» - بیش از 80 کشور - است که ظاهراً نه تنها در سوریه و عراق، بلکه در گوشه‌های دوردستی مانند افغانستان و لیبی نیز با داعش می‌جنگند. هویت واقعی این متحدان و میزان مشارکت آنها در هاله‌ای از راز پنهان مانده است. این عدم شفافیت بی‌اعتمادی را تقویت می‌کند و به توطئه‌ها دامن می‌زند و باعث بی‌ثباتی بیشتر مناطق بی‌ثبات می‌شود.

یمن مثال قوی دیگری ارائه می‌دهد. ائتلافی متشکل از 10 کشور، از جمله آمریکا و بریتانیا، حملات هوایی را به اهداف حوثی‌ها انجام می‌دهند. با این حال، جزئیات دقیق اینکه چه کسی در کجا بمباران کرده است و چه کسی در آن دخیل است، همچنان یک راز باقی مانده است. این عدم شفافیت یکی از ویژگی‌های بارز جنگ جهانی سوم است. جنگ دیگر اعلام نمی‌شود. آنها در سایه انجام می‌شوند و عواقب ویرانگری برای غیرنظامیانی که در تیراندازی متقابل گرفتار شده‌اند به همراه دارد.

خاورمیانه تنها منطقه‌ای نیست که در این شبکه جنگ در سایه درگیر شده است. اوکراین خود را درگیر جنگی سنگربندی شده علیه روسیه می‌بیند، جایی که حملات نیروهای نیابتی اوکراین در خاک روسیه از سوی مسکو کم اهمیت جلوه داده می‌شود. گسترش فعالیت‌های ناتو در نزدیکی مرزهای روسیه، آب‌های بی‌طرفی را گل آلودتر می‌کند و خطر تقابل مستقیم را تشدید می‌کند. علیرغم انتظارات اولیه، درگیری به نبردهای بزرگ تانک‌ها در گذشته افزایش نیافته است، بلکه شامل درگیری نیروهای کوچکتر در سطح جوخه‌هاست.

فراتر از این نقاط بحرانی فعلی، تنش‌های رو به فزونی در جاهای دیگر وجود دارد. دریای چین جنوبی شاهد یک مسابقه تسلیحاتی نگران کننده است. چین جزایر مصنوعی خود را تقویت می‌کند در حالی که ایالات متحده با افزایش حضور نیروی دریایی مقابله می‌کند.

شبه جزیره کره همچنان یک بشکه باروت است و منطقه غیرنظامی کره با استحکامات زیاد به عنوان یادآوری دائمی پتانسیل برای درگیری مجدد است.

در جنوب آسیا، روابط پرنوسان بین هند و پاکستان، همسایگان مجهز به سلاح هسته‌ای با تاریخ خونین، سایه‌ای طولانی و شوم ایجاد می‌کند. وجود تسلیحات هسته‌ای در هند و پاکستان خطر هر گونه درگیری احتمالی را تا حد نگران‌کننده‌ای افزایش می‌دهد. هر دو کشور برنامه‌های تسلیحات هسته‌ای سریع را آغاز کرده‌اند که ناشی از میل به برابری استراتژیک و بی‌اعتمادی عمیق به نیات طرف مقابل است. این مسابقه تسلیحاتی به تشویش‌ها دامن می‌زند و خطر تشدید تنش ناگهانی را افزایش می‌دهد و یک اشتباه محاسباتی می‌تواند عواقب فاجعه باری داشته باشد.

آفریقا نیز با این درگیری فراگیر غریبه نیست. نیروهای مسلح، تروریست‌ها و مزدوران در سراسر این قاره، از آنگولا تا سودان، درگیر می‌شوند. چین و روسیه برای نفوذ با هم رقابت می‌کنند، در حالی که قدرت‌های غربی مانند ایالات متحده، فرانسه و بریتانیا خود را درگیر تلاش‌های به ظاهر بی پایان «ضد تروریسم» می‌بینند که فقط به بی‌ثبات کردن بیشتر مناطق از قبل ناآرام کمک می‌کند و زمینه مساعدی را برای ظهور درگیری‌های جدید ایجاد می‌کند.

علاوه بر این، بی‌طرفی به معنای سنتی آن به طور فزاینده‌ای در دنیای مدرن غیرقابل دفاع می‌شود. کشورهایی که به طور سنتی بی‌طرف هستند، به طور فزاینده‌ای وارد درگیری می‌شوند. سوئیس و اتریش که به مواضع بی‌طرف خود معروف هستند، در اختیار اوکراین تسلیحات قرار داده‌اند. به طور مشابه، سوئد و فنلاند پیوستن به ناتو را انتخاب کردند. این روند به هم پیوستگی درگیری‌های مدرن و دشواری حفظ بی‌طرفی کامل در جهانی که جنگ‌های نیابتی و عملیات‌های مخفی تصویر را مبهم می‌کند، برجسته میسازد.

راه حل؟ یک تغییر پارادایم. تعهد به دیپلماسی، حل مناقشه و نظم جهانی مبتنی بر قوانین برای هدایت این چشم‌انداز مخاطره‌آمیز ضروری است. آینده‌ای که ما انتخاب می‌کنیم به اقدامات ما بستگی دارد. آیا ساختارهایی را که درگیری را تداوم می‌بخشد از بین می‌بریم یا تسلیم شعله‌های آتش جنگ جهانی سوم خواهیم شد؟