علی لواف*
این سازوکار با نام CBAM (Carbon Border Adjustment Mechanism)، یا «مکانیسم تعدیل مرزی کربن» شناخته میشود و هدف رسمی آن، جلوگیری از واردات محصولاتی است که ردپای کربن بسیار بالایی دارند. اما هدف غیررسمی و مهمترش چیزی فراتر از یک سیاست محیطزیستی است: بازتنظیم قدرت و مزیت در بازار جهانی فولاد. اتحادیه اروپا سالهاست که صنایع داخلی خود را با مقررات سختگیرانه کاهش انتشار گازهای گلخانهای تحت فشار گذاشته، اما واردات فولاد از کشورهایی با استانداردهای زیستمحیطی پایینتر، این تلاشها را کماثر کرده است. اکنون با CBAM، اروپا عملاً میگوید: «اگر میخواهید به بازار ما فولاد بفروشید، باید بهای واقعی کربن آن را بپردازید.» همین جمله کافی است تا زنجیره جهانی فولاد و مواد اولیه آن، از تولیدکنندگان سنگآهن گرفته تا فولادسازان و صادرکنندگان، مسیر خود را تغییر دهند. در کنفرانس فولاد و آهن دبی که در ماه پیش برگزار گردید، شرکت اروپایی DecarbValue تحلیلی ارائه کرد که بهخوبی نشان میداد این تغییر چگونه میتواند به نفع برخی تولیدکنندگان و به ضرر برخی دیگر باشد. برخلاف تصور اولیه، CBAM یک تهدید یکسان برای همه کشورها نیست؛ برای برخی تولیدکنندگان کمکربن، یک «فرصت طلایی» است. اما برای کارخانههایی با شدت انتشار بالا، یک مانع هزینهساز جدی خواهد بود. نکته مهم اینجاست که CBAM روی «کربن واقعی» تمرکز دارد، نه روی حدس و گمان. اگر تولیدکنندهای بتواند میزان دقیق انتشار CO₂ خود را ثبت، اندازهگیری و توسط نهادهای معتبر تأیید کند، هزینههای CBAM کاهش چشمگیری خواهد داشت. اما اگر چنین اطلاعاتی نداشته باشد، اروپا برایش «مقادیر پیشفرض» تعیین میکند؛ مقادیری که معمولاً بسیار بالاتر از واقعیت هستند و بهنوعی جریمه پنهان محسوب میشوند. به عنوان مثال یک تولیدکننده آهن اسفنجی (DRI) مبتنی بر گاز طبیعی، اگر انتشار واقعی و تأییدشده ارائه دهد، ممکن است «هیچ هزینهای» بابت CBAM نپردازد. اما اگر داده واقعی نداشته باشد و از مقدار پیشفرض استفاده شود، ممکن است برای هر تن تا ۱۵ یورو هزینه اضافی بدهد. همین تفاوت کوچک وقتی به صادرات چندصد هزار تنی برسد، به میلیونها یورو اختلاف تبدیل میشود. در مورد چدن کمکربن مبتنی بر زغالچوب، این اختلاف حتی شدیدتر است و ممکن است به حدود ۴۵ یورو برای هر تن برسد. برای گندله سنگآهن نیز اختلاف بین وضعیت کمکربن و استاندارد حدود ۱۰ یورو در هر تن است. در ظاهر، این اعداد کوچکاند، اما واقعیت بازار فولاد را کسانی درک میکنند که میدانند یک کارخانه فولادی متوسط سالانه میلیونها تن محصول تولید یا جابهجا میکند. همین اختلافهای کوچک، مسیر رقابت را کاملاً عوض میکند. اما بحث فقط هزینه نیست؛ مسئله بزرگتر، «قیمتگذاری جدید ارزش» است. سالهاست که درباره مفهومی به نام «فولاد سبز» صحبت میشود، اما اکنون برای اولینبار این مفهوم دارای قیمت شده است. فولادسازی که بتواند ثابت کند محصولش با انرژی کمتر و انتشار کربن کمتر تولید شده، میتواند گرانتر بفروشد. در جهان امروز که خودروسازان، سازندگان تجهیزات و حتی برندهای مصرفی تحت فشار معیارهای ESG قرار گرفتهاند، خرید فولاد کمکربن یک انتخاب لوکس نیست؛ یک ضرورت راهبردی است. در واقع CBAM یک «کاتالیزور» است. باعث میشود بازار که مدتها درباره انتشار آلایندهها بیتفاوت بود، حالا بهطور واقعی به تفاوتها واکنش نشان دهد. فولاد با انتشار پایین، دیگر فقط یک ویژگی فنی نیست؛ یک دارایی اقتصادی ارزشمند است. این همان چیزی است که بهاصطلاح «گرین پریمیوم» نامیده میشود؛ یعنی همان حق بیمهای که خریداران حاضرند برای محصول کمکربن بپردازند. از منظر زنجیره تأمین نیز داستان جذابتر میشود. بسیاری از فولادسازان مدرن برای تولید گریدهای خاص، مخصوصاً ورقهای با کیفیت بالا برای خودرو، نیازمند مواد اولیهای با خلوص زیاد و انتشار کم هستند؛ مثل گندلههای کمکربن، DRI کمکربن و HBI با انتشار کنترلشده. این مواد اولیه برخلاف گذشته، فقط ورودی کوره نیستند؛ حالا یک «مزیت رقابتی» محسوب میشوند. هر فولادسازی که به آنها دسترسی بهتر داشته باشد، میتواند فولاد نزدیک به صفر تولید کند و وارد بازارهای ممتاز شود.
اما برای کشورهای صادرکننده فولاد، مخصوصاً آنهایی که بهشدت وابسته به بازارهای اروپایی هستند، پیامCBAM ساده و صریح است: یا در مسیر کربنزدایی و ارائه دادههای شفاف قرار میگیرید، یا بازار را از دست میدهید. سیاستگذارانی که سالها با موضوعاتی مانند تعرفه، دامپینگ یا تحریمها سروکار داشتهاند، اکنون باید فصل جدیدی از موانع تجاری را در نظر بگیرند؛ موانعی که در ظاهر زیستمحیطی هستند، اما در عمل قدرت رقابتی صنایع را تعیین میکنند. چیزی که این روزها اهمیت بیشتری دارد، نقش «اطلاعات» است. برای اولینبار، داده دقیق انتشار آلاینده، تبدیل به یک دارایی اقتصادی شده است؛ چیزی شبیه لیست مالی یا گزارش حسابرسی. کارخانهای که نتواند مرزهای سیستم خود را تعریف کند، دادهها را مطابق استانداردهای اروپا جمعآوری کند و تأییدیه معتبر بگیرد، عملاً خود را در سطح پایینتری از رقابت قرار میدهد. این موضوع نه هزینه اضافی عملیات، بلکه بهای وارد نشدن به آینده است. واقعیت این است که در سالهای آینده، فولاد دیگر فقط با قیمت مواد اولیه، نرخ انرژی یا ظرفیت تولید مقایسه نمیشود؛ بلکه با «ردپای کربن» آن سنجیده خواهد شد. درست مانند زمانی که استانداردهای کیفیت یا گواهیهای فنی، نقش کلیدی در صادرات داشتند، اکنون «کربن» به یک شاخص تعیینکننده تبدیل شده است. کارخانههایی که زودتر این مسیر را آغاز کنند، از مزیت پیشگامی بهرهمند خواهند شد؛ و آنهایی که این موضوع را صرفاً یک سیاست موقت تلقی کنند، از بازارهای ممتاز حذف میشوند. در نهایت میتوان گفت CBAM اگرچه یک سیاست اتحادیه اروپاست، اما اثر آن جهانی خواهد بود. کشورهایی که in-house یا در سطح ملی برنامهای برای اندازهگیری و کاهش انتشار ندارند، دیر یا زود بهای آن را خواهند پرداخت. در مقابل، کشورهایی که بتوانند به سمت تولید فولاد کمکربن حرکت کنند، نهتنها بازار اروپا را از دست نمیدهند، بلکه شاید بتوانند در مسیر شکلگیری استانداردهای کربنی جهان نیز نقشآفرینی کنند. اتحادیه اروپا با CBAM تنها یک قانون جدید وضع نکرده است؛ بلکه تعریف جدیدی از «رقابت» در بازار فولاد ارائه داده است. تعریفی که در آن، انتشار کمتر نه یک شعار، بلکه یک دارایی مالی قابل قیمتگذاری است. این حقیقت، آینده بسیاری از تولیدکنندگان را تعیین خواهد کرد و مسیر صادرات و ارزشگذاری جهانی فولاد را تغییر میدهد. برای صنعت فولاد، CBAM یک هشدار نیست؛ یک نقشه راه است.
*تحلیلگر حوزه معدن