به گزارش اکوایران، آسیای مرکزی در سالهای اخیر بار دیگر به یکی از کانونهای اصلی رقابت ژئوپلیتیکی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای تبدیل شده است؛ منطقهای که در شمال مرزهای ایران قرار دارد و تحولات آن مستقیماً بر امنیت، اقتصاد و جایگاه منطقهای تهران اثر میگذارد. در حالی که بازیگران متعددی برای تثبیت نفوذ خود در این حوزه فعال شدهاند، ایران نیز تلاش کرده حضور خود را تقویت کند. با این حال، بررسی روند سه دهه گذشته نشان میدهد که شکاف میان «حضور» و «نفوذ» ایران در آسیای مرکزی همچنان پابرجاست.
در شمال مرزهای ایران چه خبر است؟
به نوشته آستانه تایمز، آسیای مرکزی به عرصهای پویا تبدیل شده و بهطور جدی در کانون توجه قدرتهای بزرگ قرار گرفته است. در یک سال گذشته، نشستهایی در قالبهای مختلف با اتحادیه اروپا، چین، روسیه و ایالات متحده برگزار شده و ژاپن نیز در تاریخ ۱۹ تا ۲۰ دسامبر به این روند پیوسته است. در کنار این بازیگران، ترکیه و جمهوری آذربایجان نیز حضور خود را در منطقه تقویت کردهاند؛ از جمله از طریق نشست اکتبر سازمان کشورهای ترک و پیوستن آذربایجان بهعنوان عضو کامل به نشستهای مشورتی سران کشورهای آسیای مرکزی.
در چنین شرایطی، ایران نمیتواند تحولات شمال مرزهای خود را نادیده بگیرد. افزایش توجه بینالمللی به آسیای مرکزی، تهران را به سمت تشدید تعاملات سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک با این منطقه سوق داده است. سفرهای رسمی، نشستهای اقتصادی و مواضع علنی مقامهای ایرانی نشاندهنده تلاشی تازه برای فعالتر شدن در این جغرافیای راهبردی است.
تلاش برای خروج از انزوای سیاسی و اقتصادی
یکی از مهمترین منافع ایران در آسیای مرکزی، کاهش انزوای طولانیمدت سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی است. تقویت جایگاه ایران در این منطقه میتواند حمایت دیپلماتیک مورد نیاز تهران را فراهم کند و تا حدی مسیرهایی برای عبور از فشارهای ناشی از محاصره اقتصادی بگشاید.
در جریان گفتوگوهای انجامشده در آستانه، قاسمژومارت توکایف، رئیسجمهور قزاقستان، و مسعود پزشکیان نگرانی خود را نسبت به تشدید درگیریهای بینالمللی و پیامدهای تحریمها ابراز کردند. توکایف اشاره کرد که مواضع قزاقستان و ایران در صحنه بینالمللی اغلب همسو است. هرچند به موارد مشخصی اشاره نشد، اما این اظهارات در بستر جنگ اخیر ایران با اسرائیل و ایالات متحده و تداوم تنشهای منطقهای، برای تهران اهمیت نمادین و سیاسی قابلتوجهی دارد.
تحریمها همچنان تجارت و اقتصاد ایران را محدود میکنند و همین امر دسترسی به بازارهای آسیای مرکزی و توسعه مسیرهای حملونقل و لجستیکی را برای تهران حیاتیتر ساخته است. در جریان این سفر، دو کشور توافق کردند حجم تجارت دوجانبه را از ۳۴۰ میلیون دلار در سال ۲۰۲۴ به ۳ میلیارد دلار افزایش دهند. پزشکیان از رشد ۴۰ درصدی تجارت سخن گفت و توکایف نیز اعلام کرد که بیش از ۳۵۰ شرکت با سرمایه ایرانی در قزاقستان فعالیت میکنند.
آسیای مرکزی؛ پلی به سوی چین و روسیه
ایران آسیای مرکزی را نهتنها بهعنوان یک بازار مستقل، بلکه بهمثابه پلی راهبردی به سوی بازارهای گسترده چین و روسیه میبیند. تهران در پی تعمیق پیوندهای تجاری و لجستیکی در سراسر اوراسیاست و آسیای مرکزی در این چشمانداز نقشی محوری دارد.
مسیرهای موجود، از جمله کریدور شمال–جنوب و راهآهن قزاقستان–ترکمنستان–ایران، در ده ماه نخست سال شاهد افزایش ۵۳ درصدی حجم حملونقل کالا بودهاند. در ماه مه نیز نخستین قطار باری منظم چین–ایران از مسیر قزاقستان و ترکمنستان آغاز به کار کرد؛ رویدادی که بار دیگر نقش ترانزیتی آسیای مرکزی را در اتصال شرق و غرب برجسته میکند.
محدودیتها و فرصتهای همزمان
با وجود منافع متقابل، تعامل ایران با آسیای مرکزی تحت تأثیر مجموعهای از محدودیتهای ساختاری و فرصتهای نوظهور قرار دارد که مستقیماً بر کل منطقه اثر میگذارد. تحریمهای بینالمللی همچنان مهمترین عامل محدودکننده هستند و تجارت، سرمایهگذاری و پروژههای ارتباطی حیاتی برای تعامل خارجی آسیای مرکزی را با مانع مواجه میکنند. نمونه روشن آن روابط تجاری ایران و قزاقستان است. حجم مبادلات دوجانبه در سال ۲۰۰۸ به ۲ میلیارد دلار رسید، اما پس از تشدید تحریمها در اوایل دهه ۲۰۱۰ بهشدت کاهش یافت و در سال ۲۰۱۹ به کمترین سطح تاریخی، یعنی ۳۰۰ میلیون دلار، سقوط کرد.
تحریمها همچنین بر ابتکارات زیرساختی و انرژی مرتبط با اتصال آسیای مرکزی تأثیر گذاشتهاند. مسدود شدن توافق سوآپ گاز میان ایران، ترکمنستان و عراق، و اعمال محدودیتهای جدید بر بندر چابهار ایران—که میتوانست دروازهای بالقوه برای دسترسی کشورهای آسیای مرکزی به آبهای آزاد باشد—نشاندهنده آسیبپذیری اهداف ترانزیتی منطقه در برابر فشارهای سیاسی خارجی است.
با این حال، چند عامل زمینههایی تازه برای افزایش تعامل ایران با آسیای مرکزی فراهم کردهاند. گذار تدریجی به سوی نظم چندقطبی و نقش رو به رشد قالبهای جایگزین مانند سازمان همکاری شانگهای (SCO) و بریکس، فضای مانور دیپلماتیک و اقتصادی بیشتری در سراسر اوراسیا ایجاد کرده است. عضویت کامل ایران در سازمان همکاری شانگهای و اجرایی شدن توافق تجارت آزاد با اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EEU)—که قزاقستان و قرقیزستان نیز عضو آن هستند—به افزایش جریانهای تجاری منجر شده و تنها در دو ماه نخست پس از ماه مه، تجارت را ۳۵ درصد افزایش داده است.
در عین حال، نااطمینانیهای منطقهای باعث شده کشورهای آسیای مرکزی توجه بیشتری به تنوعبخشی مسیرهای حملونقل و لجستیک داشته باشند. تنشها میان افغانستان و پاکستان مسیرهای جنوبی را مختل کرده و حملات اخیر به کنسرسیوم خط لوله کاسپین، اهمیت انعطافپذیری در اتصال منطقهای را برجسته کرده است.
پیشینهای که انتظارات را برآورده نکرد
با این همه، به نظر میرسد با وجود دورههای مقطعی از تعامل فعال، جایگاه ایران در آسیای مرکزی بهطور بنیادین تغییر نکرده است. به نوشته نشنال اینترست، تهران در منطقه حضور دارد، اما بازیگر محوری در شکلدهی مسیر سیاسی یا اقتصادی آن محسوب نمیشود. شکاف میان «فعالیت» و «نفوذ» دهههاست که پابرجاست. این وضعیت ریشه در دهه ۱۹۹۰ دارد؛ زمانی که انتظارات از نقش ایران در آسیای مرکزیِ پساشوروی بسیار بالا بود. خوشبینی اولیه در تهران و در میان برخی نخبگان آسیای مرکزی که به دنبال تنوعبخشی به روابط خارجی بودند، بهسرعت فروکش کرد. آنچه باقی ماند، رکودی پایدار بود که حتی با تغییر رهبران و شرایط منطقهای نیز تداوم یافت.
در سالهای نخست پس از فروپاشی شوروی، ایران از نظر جغرافیایی و سیاسی در موقعیت مناسبی قرار داشت. تهران بهسرعت دولتهای جدید را به رسمیت شناخت و نمایندگیهای دیپلماتیک خود را در منطقه گسترش داد. پیوندهای فرهنگی و زبانی، بهویژه با تاجیکستان، این تصور را تقویت میکرد که ایران میتواند به شریکی طبیعی برای آسیای مرکزی تبدیل شود. یکی از خطاهای محاسباتی اولیه تهران این بود که تاریخ مشترک و نزدیکی فرهنگی را معادل همسویی راهبردی تلقی میکرد. میراث فرهنگی پارسی و پیوندهای زبانی اگرچه از نظر نمادین اهمیت داشتند، اما رژیمهای آسیای مرکزی بیش از هر چیز بر تثبیت دولت، ملیگرایی سکولار و کنترل سیاسی تمرکز داشتند. در نتیجه، نزدیکی فرهنگی لزوماً اعتماد ایجاد نکرد و گاه حتی حساسیتها را افزایش داد.
این موضوع بهویژه در تاجیکستان آشکار شد. خوشبینی اولیه مبتنی بر زبان و تاریخ مشترک، بهتدریج جای خود را به بدبینی داد، بهویژه زمانی که دولت تاجیکستان موضع سختگیرانهتری در برابر مخالفان مذهبی اتخاذ کرد. حتی در مواردی که نقش ایران محدود یا اغراقآمیز بود، برداشت از نزدیکی ایدئولوژیک از نظر سیاسی ناخوشایند تلقی شد و این تجربه به احتیاط کلی منطقه نسبت به ایران دامن زد.
تحریمها و تبدیل فرصت به ریسک
تحریمها جایگاه ایران در آسیای مرکزی را بهطور بنیادین تغییر دادند. در دهه ۱۹۹۰، ایران هنوز بهعنوان دروازهای بالقوه به بازارهای جنوبی و مسیرهای تجاری گستردهتر دیده میشد، اما با تشدید تحریمهای آمریکا و جامعه بینالمللی، این تصویر تغییر کرد. ایران بهتدریج از یک فرصت به یک ریسک تبدیل شد.
خطرات مالی، هزینههای اعتباری و عدمقطعیت درباره تعهدات خارجی ایران، تعامل عمیقتر را برای دولتهای آسیای مرکزی نامطلوب میکرد. برخلاف روسیه یا چین، ایران فاقد پشتوانه مالی و عمق نهادی لازم برای جبران این ریسکها بود. به همین دلیل، حتی دولتهایی که به سیاست خارجی متوازن پایبند بودند، همکاری با تهران را محدود و مدیریتشده نگه داشتند.
همزمان، ایران در رقابت با سایر بازیگران خارجی از نظر سرعت، مقیاس و توان اجرایی با چالش مواجه شد. چین با سرمایه و زیرساخت وارد شد، ترکیه بهطور پیوسته در آموزش و دیپلماسی فرهنگی سرمایهگذاری کرد و کشورهای حوزه خلیج فارس با دسترسی مالی و بیطرفی سیاسی حضور یافتند. در مقایسه، ایران بیش از حد به توافقنامهها، سفرهای رسمی و نمادگرایی سیاسی متکی بود، در حالی که اجرای عملی پروژهها با تأخیر یا توقف همراه میشد. این روند به تضعیف اعتماد انجامید. وعدهها محقق نشدند و ابتکارات حملونقلی، انرژی و تجاری یا کند پیش رفتند یا متوقف شدند. بهتدریج، ایران از یک بازیگر بالقوه تأثیرگذار به شریکی درجهدوم تنزل یافت.
نبود راهبرد منسجم و چشمانداز روشن
یکی دیگر از محدودیتهای اساسی، نبود راهبردی منسجم برای آسیای مرکزی در تهران بود. سیاست ایران در قبال این منطقه پراکنده و عمدتاً دوجانبه باقی ماند و آسیای مرکزی بهندرت در اولویتهای اصلی سیاست خارجی ایران قرار گرفت. تمرکز تهران بر مذاکرات هستهای، روابط با ایالات متحده، منازعات منطقهای و تنش با اسرائیل، توجه بلندمدت به آسیای مرکزی را به حاشیه راند.
در نتیجه، ایران هرگز چشمانداز روشنی از نقش خود در منطقه فراتر از کلیگویی درباره همکاری ارائه نداد و نتوانست خود را در سازوکارهای تصمیمگیری منطقهای نهادینه کند. تحرکات دیپلماتیک اخیر لزوماً نشانه تغییر مسیر نیست، بلکه بیشتر ادامه روندی است که سالها ادامه داشته است. بدون اعتبار پایدار، ثبات سیاستگذاری و توان تحقق عملی فراتر از نمادگرایی، نقش ایران در آسیای مرکزی همچنان محدود خواهد ماند.
آسیای مرکزی امروز نسبت به سه دهه پیش بااعتمادبهنفستر، گزینشگرتر و از نظر راهبردی شلوغتر است. ایران همچنان همسایهای مهم به شمار میرود، اما دیگر بازیگری اجتنابناپذیر در برنامهریزی اقتصادی و راهبردی این منطقه نیست؛ واقعیتی که توضیح میدهد چرا رابطهای که زمانی امیدوارکننده به نظر میرسید، در نهایت به یک رکود پایدار انجامید.