به گزارش اکوایران، در واشنگتن اغلب گفته می‌شود که «نیروی انسانی همان سیاست است.» اما در حالی که می‌دانیم ترامپ برای مناصب کلیدی چه کسانی را انتخاب کرده، مشکل اینجاست که دیدگاه‌های این افراد گاهی با یکدیگر تناقض دارد. این بار، ترامپ به جای جمهوری‌خواهان سنتی که در دوره اول ریاست جمهوری محدودش کردند، بر وفاداری شخصی افراد تکیه کرده است. اما حتی این ویژگی نیز کمک چندانی به پیش‌بینی سیاست‌های او نمی‌کند.

به نوشته جوزف نای در پراجکت‌سیندیکیت، به عنوان مثال، در مورد چین، ترامپ برای وزارت امور خارجه و مشاور امنیت ملی خود افرادی چون سناتور مارکو روبیو و نماینده مایکل والتز را انتخاب کرده است که به عنوان «جنگ‌طلبان سیاسی» شناخته می‌شوند و چین را تهدیدی غالب می‌دانند که نیاز به واکنشی قوی دارد. همچنین، از کمپین انتخاباتی او می‌دانیم که ترامپ مشتاق است تعرفه‌های جدیدی بر واردات از متحدان وضع کند و حتی تعرفه‌های بالاتری بر کالاهای وارداتی از چین اعمال نماید.

با توجه به اعلام برنامه‌های ترامپ برای اعمال تعرفه بر واردات از مکزیک، کانادا و چین، انتظار می‌رود تعرفه‌های جدیدی وضع شود. اما میزان تعرفه‌ها، مدت‌زمان اجرای آن‌ها و استثنائات همچنان نامشخص و تابع فشارهای سیاسی داخلی و تصمیمات شخصی ترامپ است. اسکات بسنت، که ترامپ او را به‌عنوان وزیر خزانه‌داری انتخاب کرده، اخیراً اظهار کرد: «فکر می‌کنم بسیاری از اقدامات ترامپ با هدف تشدید تنش برای کاهش آن است و هدف من برای دولت او نجات تجارت بین‌المللی خواهد بود.»

همچنین مشخص نیست ترامپ چگونه به اقدامات تلافی‌جویانه شرکای تجاری آمریکا واکنش نشان می‌دهد. اگر جنگ‌های تجاری به شیوه مقابله‌به‌مثل باعث افزایش تعرفه‌ها و قیمت‌ها شود، بازگشت تورم ممکن است باعث واکنش سیاسی داخلی شود. از آنجا که ترامپ به مهارتش در معامله‌گری افتخار می‌کند، ممکن است به دنبال مصالحه باشد. آیا ممکن است او در ازای یک توافق تجاری، حمایت آمریکا از تایوان را کاهش دهد و این توافق را به‌عنوان یک پیروزی معرفی کند؟ برخی از متحدان آسیایی آمریکا دقیقاً نگران چنین سناریویی هستند.

بر اساس سخنان انتخاباتی ترامپ و دوره پیشین ریاست جمهوری‌اش، انتظار می‌رود او ارزش چندجانبه‌گرایی و اتحادها را کمتر کند. او وعده داده دوباره از توافق آب‌وهوایی پاریس خارج شود و تولید داخلی نفت و گاز را افزایش دهد. 

در خاورمیانه، سخنان انتخاباتی ترامپ بر اساس حمایت بی‌قیدوشرط از اسرائیل بود و او همچنان به موفقیتش در مذاکره توافق‌نامه‌های ابراهیم افتخار می‌کند؛ توافق‌هایی که روابط اسرائیل با چهار کشور عربی را عادی‌سازی کرد. هنگامی که دولت بایدن تلاش کرد این موفقیت را گسترش دهد و عربستان سعودی را ترغیب به به رسمیت شناختن اسرائیل کند، سعودی‌ها شرطی را مطرح کردند: اسرائیل باید گام‌هایی در جهت ایجاد یک دولت فلسطینی بردارد. اما ائتلاف راست‌گرای بنیامین نتانیاهو با راه‌حل دو دولتی مخالف است و پس از حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حمایت عمومی اسرائیل از این ایده، که پیش از این هم کم بود، کاهش یافته است. ترامپ بدون شک می‌خواهد موفقیت قبلی خود در منطقه را گسترش دهد، اما این‌که چگونه این کار را انجام می‌دهد، مشخص نیست.

دونالد ترامپ

با توجه به سخنان ترامپ در دوران تبلیغات انتخاباتی، او وعده داده که جنگ در اوکراین را «ظرف 24 ساعت» پایان دهد. واضح است که چنین امری غیرممکن است، اما همچنان ابهام زیادی درباره نحوه تلاش او برای مذاکره بر سر یک آتش‌بس وجود دارد. یکی از احتمالات این است که ترامپ حمایت از اوکراین را کاهش دهد و موقعیت مذاکره‌ای آن را تضعیف کند تا مجبور به پذیرش شروط روسیه شود. یا ممکن است او به طور موقت حمایت از اوکراین را ادامه دهد و به سمت یک «راه‌حل مشابه کره‌» حرکت کند.

در سناریوی دوم، خط مقدم فعلی به یک منطقه غیرنظامی تبدیل می‌شود که توسط نیروهای حافظ صلح سازمان ملل یا اروپا اداره خواهد شد. اگر روسیه بخواهد جنگ را از سر بگیرد، باید این نیروها را بیرون کند. اوکراین می‌تواند به ادعای خود درباره حاکمیت بر مناطقی مانند دونباس ادامه دهد، اما احتمالاً نمی‌تواند به ناتو بپیوندد. در عوض، شاید گروهی از کشورها به عنوان «دوستان اوکراین» تضمین کنند که در صورت نقض منطقه غیرنظامی توسط روسیه به کمک اوکراین بشتابند. مشخص نیست ترامپ از قدرت چانه‌زنی خود در برابر ولودیمیر زلنسکی و ولادیمیر پوتین برای دستیابی به چنین توافقی استفاده خواهد کرد یا خیر. اما اگر ترامپ به فکر میراث سیاسی خود باشد، تلاش برای تأمین چنین توافقی جذاب خواهد بود.

ترامپ زلنسکی

حتی اگر پیش‌بینی‌ها بر اساس بیانات انتخاباتی و انتخاب افراد کلیدی، ما را در ابهام نگه دارد، می‌توان ترامپ را بر اساس سنت‌های تاریخی سیاست خارجی ایالات متحده قضاوت کرد. در نخستین سخنرانی خود به عنوان رئیس‌جمهور، او اعلام کرد: «از این لحظه به بعد، اولویت با آمریکاست. ما به دنبال تحمیل سبک زندگی خود به دیگران نیستیم، بلکه می‌خواهیم آن را به‌عنوان الگویی درخشان نشان دهیم.» این دیدگاه با رویکرد «شهر روی تپه» در سیاست خارجی آمریکا همخوانی دارد که سابقه‌ای طولانی دارد. این رویکرد انزواطلبی نیست، اما از اقدام عملی اجتناب می‌کند.

در مقابل، در قرن بیستم، وودرو ویلسون سیاست خارجی‌ را دنبال کرد که دموکراسی را در جهان ایمن سازد. جان اف. کندی آمریکایی‌ها را تشویق کرد تا ببینند برای جهان چه می‌توانند انجام دهند و در سال ۱۹۶۱ سپاه صلح را تأسیس کرد. جیمی کارتر حقوق بشر را به عنوان محور اصلی سیاست خارجی آمریکا قرار داد و استراتژی بین‌المللی جرج دبلیو. بوش بر دو ستون رهبری جامعه رو به رشد دموکراسی‌ها و ترویج آزادی، عدالت و کرامت انسانی استوار بود.

پیش‌بینی‌ای که به نظر قابل اعتماد می‌رسد این است که رویکرد ترامپ به جهان بیشتر با سنت اول (اولویت با آمریکا) همخوانی دارد تا سنت دوم.