به گزارش اکوایران، رئیس‌جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، در تاریخ ۴ فوریه اعلام کرد که سیاست فشار حداکثری علیه ایران را از سر می‌گیرد.

با این حال، مشخص نیست که ترامپ دقیقاً چه می‌خواهد، چگونه قصد دارد به آن برسد، یا حتی هدف نهایی او چیست —و این مسئله به یک الگوی رایج در سیاست‌های ترامپ تبدیل شده است، از موضع‌گیری او درباره جنگ اوکراین گرفته تا جنگ‌های تجاری که خود ایجاد کرده

به نوشته فارن‌پالسی، در شکل رسمی، کاخ سفید موضعی سختگیرانه علیه جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کرده و در دستورالعمل اجرایی ریاست‌جمهوری، بر تمام اقدامات ایران تأکید کرده و به نهادهای آمریکایی دستور داده تا در این زمینه اقدام کنند.

اما در عین حال، خود ترامپ از در آشتی با جمهوری اسلامی وارد شده است و پیشنهاد مذاکره برای صلح را مطرح کرده است. در مراسم امضای این فرمان در کاخ سفید در تاریخ ۴ فوریه، ترامپ گفت که شاید «همه بتوانند در کنار هم زندگی کنند» و تأکید کرد که قصد استفاده از اختیارات جدیدی را که به‌تازگی امضا کرده است، ندارد. او روز بعد در شبکه اجتماعی تروث نوشت: «من می‌خواهم ایران کشوری بزرگ و موفق باشد، اما نه کشوری که بتواند به سلاح هسته‌ای دست پیدا کند.» او همچنین ابراز تمایل کرد که یک «توافق هسته‌ای صلح‌آمیز و قابل راستی‌آزمایی» حاصل شود. این پیام‌های متناقض باعث سردرگمی شده است.

حالا روشن شده که او خواهان مذاکره با ایران است، اما موضعش چیست؟» این سؤال را گرگوری برو، کارشناس نفت و ایران در گروه اوراسیا مطرح کرده و افزوده است: «فرمان اجرایی ریاست‌جمهوری موضعی بسیار سخت‌تر از چیزی که ترامپ در سخنرانی‌هایش گفته، اتخاذ کرده است.»

دونالد ترامپ

این فرمان، فهرستی از دلایل دولت ترامپ برای اعمال تحریم‌های سخت‌تر علیه جمهوری اسلامی ایران را ارائه می‌دهد، از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ گرفته تا نقش تهران در تحولات خاورمیانه و برنامه هسته‌ای آن. اما آنچه در این فرمان وجود ندارد، اقدامات مشخص، تحریم‌های جدید یا تدابیر عملی برای تبدیل فشار حداکثری از یک شعار به یک سیاست واقعی است.

این دستورالعمل دستگاه‌های اجرایی مانند وزارت خارجه و وزارت خزانه‌داری را موظف به اجرای تحریم‌های موجود می‌کند، از سازمان ملل می‌خواهد که تحریم‌های قبلی را به بهانه به تخطی ایران از برجام (که آمریکا دیگر آن را به رسمیت نمی‌شناسد) بازگرداند و همچنین ایده توقیف محموله‌های نفت ایران در آب‌های بین‌المللی را مطرح می‌کند، اقدامی که قبلاً نیز انجام شده است. اما هیچ‌یک از این اقدامات، فشاری واقعی، چه رسد به «حداکثری»، محسوب نمی‌شود.

این مسئله به‌ویژه به این دلیل برای آمریکا مشکل‌ساز است که اصلی‌ترین منبع درآمد جمهوری اسلامی ایران، صادرات نفت است، که روزانه حدود ۱.۷ میلیون بشکه برآورد می‌شود و بیش از ۹۰ درصد آن به چین فروخته می‌شود. اگر این فرمان با تحریم‌های جدید و خلاقانه‌ای برای محدود کردن صادرات نفت ایران به چین همراه نشود، تأثیر چندانی نخواهد داشت. این را گرگوری برو اظهار کرده و نشان داده که بدون هدف‌گیری اقتصاد نفتی ایران، سیاست فشار حداکثری وزنی نخواهد داشت.

در اواخر ژانویه، رافائل گروسی، رئیس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، هشدار داد که جمهوری اسلامی ایران در روند غنی‌سازی «پدال گاز را فشار داده است». او اعلام کرد که ایران حدود ۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد در اختیار دارد.

رافائل گروسی

بر اساس توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ (برجام)، جمهوری اسلامی متعهد شده بود که سطح غنی‌سازی را در حد ۳.۶۷ درصد نگه دارد، میزانی که برای سوخت نیروگاه‌های هسته‌ای کافی است. در آن زمان، ایران حداقل یک سال تا گریز هسته‌ای فاصله داشت. اما اکنون، همان‌طور که آنتونی بلینکن، وزیر خارجه وقت آمریکا، چند ماه پیش اعلام کرد، «زمان گریز هسته‌ای ایران احتمالاً تنها یک یا دو هفته است.»

نیسان رفعتی، تحلیلگر ارشد گروه بین‌المللی بحران در امور ایران، می‌گوید: «مدتی است که زمان گریز هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران نه بر اساس ماه‌ها یا سال‌ها، بلکه بر اساس روزها محاسبه می‌شود. اما داشتن مواد شکافت‌پذیر کافی تنها بخشی از فرایند است، و برآوردها نشان می‌دهند که فرآیند تسلیحاتی شدن می‌تواند بین ۱ تا ۲ سال طول بکشد.»

هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد ایران تصمیم قطعی برای دستیابی به بمب هسته‌ای گرفته است، اما برخی از چهره‌های تندرو در دولت جمهوری اسلامی اخیراً خواستار بازنگری در دکترین هسته‌ای کشور شده‌اند.

از سوی دیگر، با تحولات اخیر در منطقه، این احتمال را مطرح شده که اسرائیل ممکن است حملاتی را علیه تأسیسات هسته‌ای ایران، شاید با حمایت ترامپ انجام دهد.

اما ترامپ احتمال حملات پیشگیرانه علیه ایران را رد کرد. او در ۵ فوریه در پلتفرم تروث نوشت: «گزارش‌هایی که ادعا می‌کنند ایالات متحده با همکاری اسرائیل قصد دارد ایران را با خاک یکسان کند، به شدت اغراق‌شده‌اند.»

با این حال، بدون اقدامات عملی، سیاست فشار حداکثری ترامپ ممکن است در حد یک نمایش باقی بماند.

در حال حاضر صدها نفتکش، از جمله حدود ۲۵۰ شناور، برای جمهوری اسلامی فعالیت می‌کنند، مشابه همان ناوگان سایه‌ای که روسیه برای دور زدن تحریم‌های غرب از آن استفاده می‌کند. این کشتی‌ها، که در معرض تحریم‌های بالقوه آمریکا قرار دارند، همچنان به صادرات نفت ایران کمک می‌کنند.

علاوه بر این، انتقال کشتی‌به‌کشتی نفت ایران، از نفتکش‌های بزرگ به شناورهای کوچک‌تر، در نقاط دور از دید رادارها همچنان ادامه دارد و این نیز ممکن است هدف تحریم‌های جدید قرار گیرد.

فرمان ریاست‌جمهوری ترامپ به این اقدامات اشاره می‌کند، اما هنوز آن‌ها را اجرا نکرده است.

اما مشکل اصلی در مورد جمهوری اسلامی ایران، این است که «مسئله چین» نیز وجود دارد. چرا که پالایشگاه‌های مستقل و تحت فشار مالی چین، اصلی‌ترین خریداران نفت خام ایران هستند.

نفت ایران

در عین حال، ترامپ نمی‌خواهد درگیر یک جنگ تجاری دیگر با چین شود، به‌ویژه که جنگ تجاری‌ای که پنج سال پیش علیه پکن آغاز کرد، همچنان ادامه دارد و او همین آخر هفته گذشته، با اعمال تعرفه‌های جدید بر صادرات چین به آمریکا، آن را تشدید کرد.

پس چالش اصلی این است؛ چگونه می‌توان به دشمن شماره سه ضربه زد، بدون اینکه دشمن شماره یک را به‌شدت خشمگین کرد؟

رید، کارشناس تحریم‌ها، این وضعیت را به یک بازی موش و گربه تشبیه می‌کند: «شاید کلیشه‌ای به نظر برسد، اما تحریم‌ها واقعاً یک بازی موش و گربه هستند. خزانه‌داری آمریکا گربه است و مجبور است همیشه یک قدم جلوتر باشد.»