اگر آین رند بود چه میگفت؟
جنگ اوکراین پایان امپراتوری پوتین را رقم میزند؟
اکوایران: دیکتاتوریها نه تنها از منظر اخلاقی اعتبار خود را از دست میدهند، بلکه خود را در معرض تجاوز مشروع از سوی ملتهای حامی حقوق قرار میدهند

به گزارش اکوایران، نیروهای اوکراینی همچنان به حملات خود به کریمۀ اشغال شده توسط روسیه ادامه میدهند و جنایتکاران جنگی عالی رتبه را در جایی که زمانی قلمرو حاکمیتی آنها بودند، به قتل میرسانند. ولادیمیر پوتین، فارغالتحصیل دانشگاه دولتی لنینگراد، میگوید تصرف کریمه به دست او حقی تاریخی است. او ادعا میکند که «حاکمیت واقعی اوکراین» تنها در همکاری با روسیه ممکن است. دیگر فارغ التحصیل دانشگاه دولتی لنینگراد، آلیسا روزنبام ــکه بیشتر با نام مستعار آین رند شناخته میشودــ این مسئله را پیشبینی و مبانی فلسفی جنگ پوتین در اوکراین را محکوم کرد.
به نوشته پال شووننیزن در ریزن، رند تنها 12 سال داشت که در سال 1917، در زمان کارزارهای ملیسازی بلشویکها، همراه با خانوادهاش از پتروگراد به کریمۀ اوکراین فرار کرد. او و خانوادهاش در سال 1921 به پتروگراد بازگشتند، جایی که با وجود شرایط فاجعهآمیز ناشی از جنگ داخلی و اشتراکیسازی، از سیاست لیبرال کمونیستها برای پذیرش زنان در دانشگاهها استفاده کرد. اما درست پیش از فارغالتحصیلی، به دلیل شدیداً بورژوا بودن پاکسازی شد ــاما به درخواست دانشمندان بریتانیایی بازگردانده شد. همانطور که میشود حدس زد، تجربه شخصی او را از بیعدالتیهای تحمیلی ایدئولوژیهای جمعگرایانه متنفر کرد. بعدها نوشت «میتوانید این مسئله را سرنوشت یا طنز تاریخ بنامید اما از بین این همه کشور روی کرۀ زمین، در جایی متولد شدم که کمترین تناسب را برای یک فردگرای افراطی داشت، روسیه.»
مجموعه مقالات رند در سال 1964 تحت عنوان فضیلت خودخواهی، که در میانۀ تنشهای بحران موشکی کوبا نوشته شد، به روشن کردن مبانی اخلاقی تنشهای ژئوپولیتیکی پیرامون اوکراین امروز کمک میکند.
او با روشن کردن تفاوت میان حقوق جمعی و فردی شروع میکند و میگوید: «یک گروه هیچ حقی ندارد و هر گروهی که این اصل را به رسمیت نشناسد، نه یک انجمن بلکه یک باند یا دستۀ اوباش است.» او درک کرد که اعطای «حقوق جمعی» ترفندی بود تا اطمینان حاصل شود که «حقوق به عدهای تعلق دارد، نه به دیگریها ــکه برخی "حق" دارند به هر طریقی که میخواهند از دست دیگری خلاص شوندــ و معیار چنین موقعیت ممتازی برتری عددی است.»
رند حقوق فردی را وارد عرصۀ رئالپلیتیک چگونگی فعالیت یک کشور در صحنۀ جهانی کرد. او گفت «امروزه، غیراخلاقی بودن توهم جمعگرایانه بهویژه در مسئلۀ حقوق ملی به روشنی مشهود است.» او گفت یک ملت «مانند هر گروه دیگری، فقط مجموعهای از افراد است و هیچ حقی جز حقوق شهروندان فردی خود ندارد. یک ملت آزاد ــملتی که به حقوق فردی شهروندان خود احترام میگذارد و از آنها محافظت میکندــ حق دارد از تمامیت ارضی خود، نظام اجتماعی خود و شکل حکومت خود دفاع کند.»
برای ملتهای فاقد این ویژگیها، اوضاع متفاوت است. رند تأکید کرد «ملتی که حقوق شهروندان خود را نقض کند، هیچگونه حقی نخواهد داشت. حق "تعیین سرنوشت ملتها" فقط به جوامع آزاد یا جوامعی که در پی برقراری آزادی هستند، تعلق دارد؛ این حق به دیکتاتوریها تعلق ندارد.»
به گفتۀ رند، دیکتاتوریها نه تنها از منظر اخلاقی اعتبار خود را از دست میدهند، بلکه خود را در معرض تجاوز مشروع از سوی ملتهای حامی حقوق قرار میدهند. او نوشت «کشورهای دیکتاتوری قانونشکن هستند.» او معتقد بود که هر ملت آزادی «حق داشت به آلمان نازی حمله کند و ... همنیطور از حق حمله به روسیۀ شوروی، کوبا یا هر زندان بردگان دیگری برخوردار بود.» در حالی که او معتقد نبود که یک ملت آزاد وظیفه دارد که به بهای فدا کردن خود دیگر ملتها را آزاد کند، باور داشت که این حق یک ملت آزاد است «که هر زمانی دست به این انتخاب بزند.»
در زمینه ژئوپلیتیک دهۀ 1960، این احساس شدیداً بحثبرانگیز بود. فاجعۀ خلیج خوکها (آوریل 1961) که با بحران موشکی کوبا (اکتبر 1962) دنبال شد، نقشی محوری در فضیلت خودخواهی داشت. با نگاهی به گذشته، به نظر میرسد که او در حال دست و پنجه نرم کردن با تبعات منطق خود است. او گفت «حمله به یک کشور بردهدار از نظر اخلاقی فقط زمانی موجه است که فاتحان یک نظام اجتماعی آزاد برقرار کنند ... مبتنی بر به رسمیت شناختن حقوق فردی.» و چون امروز «هیچ کشور کاملاً آزادی وجود ندارد، چون آنچه بهعنوان "جهان آزاد" شناخته میشود، شامل انواع "اقتصادهای ترکیبی" است، این سؤال مطرح میشود که آیا هر کشور روی زمین از نظر اخلاقی حق حمله به هر کشور دیگری را دارد یا خیر.»
پاسخش یک نه قاطع بود. «بین کشوری که اصل حقوق فردی را به رسمیت میشناسد اما در عمل آن را بهطور کامل پیاده نمیکند و کشوری که آن را رد میکند و بهطور آشکار به آن پشت میکند، تفاوت هست.»
رند معتقد بود که چهار ویژگی یک کشور را به دیکتاتوری تبدیل میکند: حکومت تکحزبی، اعدامهای بدون محاکمه (یا با محاکمه نمایشی) برای جرائم سیاسی، ملیسازی یا تصرف در اموال خصوصی و سانسور. کشوری که مرتکب این تجاوزات شود، هرگونه امتیاز اخلاقی، هرگونه ادعای حقوق یا حاکمیت ملی را از دست میدهد و به «قانونشکن» تبدیل میشود.
بنابراین، مطابق فرمول رند، روسیۀ پوتین تجسم زندۀ یک «کشور بردهدار» است و حمله به آن از نظر اخلاقی موجه است. اما هیچگونه حملهای به هیچ وجه محتمل نیست. تهدید تلافی هستهای حملۀ نظامی متعارف را غیرقابل تصور میسازد. با این حال، همانطور که روسیه به عملیات ویرانگر خود در کریمه و دونباس ادامه میدهد، ممکن است زیر بار بیعدالتی خود در هم شکسته شود. «عملیات نظامی ویژه» پوتین ممکن است تجلی نهایی گفته ایوان ووچوک در سال 1968 باشد: «بلشویسم امپراتوری خود را با جنگ علیه اوکراین آغاز کردند. این امپراتوری با جنگ پیروزمندانۀ اوکراین علیه مسکو پایان خواهد یافت.»
به عبارت دیگر، کشوری که رند گفت «کمترین تناسب را برای یک فردگرای افراطی داشت» ممکن است به دلیل حملۀ غیراخلاقی خود به اوکراین به منطقهای با جمهوریهای تشنۀ آزادی تبدیل شود.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
حمله موشکی روسیه به زادگاه زلنسکی/ آمار کشتهشدگان اعلام شد
-
سیگنال صریح پرواز دوباره بمبافکنهای B-52 بر فراز خاورمیانه
-
از همتیافکت تا پیشبینی پرسروصدای دلار
-
واکنش تند تهران به «اشتباه بزرگ» آنکارا؛ چرخش بزرگ در شام در راه است؟
-
پنجشنبه دولتیها تعطیل شد، خصوصیها اختیاری!
-
رای پزشکیان به عدم اجرای قانون حجاب
-
منطقه «دل و جرأت» در قیمت دلار
-
روز آرام برای طلای جهانی؛ آیا این آرامش قبل از طوفان است؟
-
وکیل مهدی یراحی: امروز حکم شلاق موکلم به طور کامل اجرا شد