جهانگیری در در گفت و گو با اکوایران گفت: در شرایط اقتصادی اکنونمان معیشت مردم به مساله تبدیل شده است. به عنوان کسی که دنبال توسعه ایران بودهام، بنیادیترین مساله ایران را توسعه کشور میدانم. الان هم معتقد هستم که آن چیزی که میتواند همه ما را حول خودش متمرکز و مجتمع کرده و به یک اجتماع برساند، توسعه پایدار ایران است. ولی در حال حاضر، سخن گفتن از توسعه ایران شاید یک نوع آرمانگرایی تلقی شود مبنی بر اینکه ما به واقعیتهای موجود کمتر توجه داریم. واقعیتهایی که الان در بخش اقتصاد وجود داشته این بوده که تورم جدید و بزرگی در کار است. در طول ۴۰ سال اول بعد از انقلاب، تورم معمولا در محدوده ۱۶ تا ۲۰درصد بوده است. این رقم برای تورم بلندمدت چهلساله تورم زیادی است. کشورهای معدودی در جهان تورم دورقمی دارند. آشکار است که این تورم مزمن شده و فشار زیادی روی جامعه قرار میگذارد. از دوره اول ترامپ، دورهای که در آن تحریمهای جدید آغاز شد و خروج از برجام رقم خورد، این تورم شاهد جهش بود. به نظر میرسد در سال جاری این تورم خیز بزرگتری برداشته است، یعنی تورم ممکن است از ۴۰درصد بالاتر برود و حتی بعضی میگویند این رقم به ۵۰درصد هم میرسد که مایه نگرانی است.
تورم ۴۰ یا ۵۰درصد طی پنج سال یا شش سال پشت سر هم، معنایش این است که قدرت خرید مردم هر دو سال یا دو سال و نیم نصف میشود و به عدد وحشتناکی میرسد. فشار معیشت و تورم روی مردم زیاد است. درباره شرایط بودجه هم دولت کسری بودجه مزمنی دارد. دولت چندان نمیتواند به هزینههای خود دست بزند. دولت پیشبینی میکند که درآمدها محقق نمیشود و مجبور است کسری بودجه را از راه پولی تامین کند و همین خود باز بار تورمی را اضافه میکند. ناترازیهایی که به طور مشخص در بخش انرژی و در بخش برق و گاز و اخیرا در فرآوردههای نفتی، منابع آبی، منابع طبیعی و محیط زیست وجود دارد هرکدام بهتنهایی موضوعات مهمی است که باید به آنها پرداخته شود. در این میان، ما در وضعیت بینالمللی ویژهای هم قرار داریم. جنگی ۱۲روزه را از سر گذراندیم که شاید کسی تصورش را نمیکرد. اما بههرحال این اتفاق افتاده است. ما اکنون کشوری هستیم که نه شرایط جنگی دارد و نه در وضعیت صلح قرار دارد.
مضاف بر این، سیستم اداره ایران سیستم متمرکزی است. سیستم متمرکز هم معایبی دارد و هم امتیازاتی. یکی از مهمترین امتیازات این بوده که قدرت تصمیمگیری آن باید زیاد باشد و چون متمرکز بوده راحتتر میتواند راجع به مسائل تصمیم بگیرد. مهم این است که در مقطع کنونی، نباید مذاکره هیچگاه از دستورکار خارج شود. مذاکره برای دوست شدن و برای رفاقت پیدا کردن نیست، مذاکره برای حل بحرانهاست. مذاکره برای پیشگیری از جنگ و دور کردن سایه جنگ از کشور است. بله، کسی که میخواهیم با او مذاکره کنیم کسی است که به ما حمله کرده، کسی است که در الفاظ ما بهعنوان دشمن از آن یاد میشود. کسی که میخواهد با دشمن مذاکره کند میداند که طرف مقابل رفیق او نیست. میدانیم که اعتمادی به طرف مقابل نداریم، ولی همزمان میدانیم راهی جز مذاکره برای حل بحرانها وجود ندارد. من فکر میکنم که باید مذاکره از حالت انفعال خارج شود و به صورت فعال در دستور کار قرار بگیرد.