احمدرضا احمدی

احمدی در ظهر سی‌امین روز اردیبهشت 1319 در کرمان متولد شد و پدری کارمند داشت که احمدرضا کوچک‌ترین فرزند او بود.

احمدی از فعالان تاثیرگذار ادبیات کودک بود و مجموعهٔ قصه برای کودکان از آثاری بود که تحت سرپرستی او تدوین شده بود.  احمدرضا احمدی در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن شد.

نکته جالب در زندگی شعری او حمایت فروغ فرخزاد از احمدی جوان بود. در بخشی از نامه فروغ به او آمده است: «احمدرضای عزیز _ «وزن» را فراموش نکن، به توان هزار فراموش نکن، حرف مرا گوش بده. به خدا آرزویم این است که استعداد و حساسیت و ذوق تو در مسیری جریان پیدا کند که یک مسیر قابل اطمینان و قرص و محکم باشد. حرف‌های تو این ارزش را دارد که به یاد بماند.»

احمدرضا احمدی که مدتی بود درگیر بیماری نیز بود، سابقه ای 25 ساله در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان داشت. او که از سال 1349 به کانون پیوسته بود به مدت ده سال مدیر تولید موسیقی برای صفحه و نوار بود و بعد از آن تا دوران بازنشستگی در بخش انتشارات به ویراستاری پرداخت.

تدوین ردیف موسیقی ایرانی، آوازهای شجریان، شعرخوانی و صبط صدای شاعران از جمله نیما یوشیج، احمد شاملو، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد و یدالله رویایی و نصرت رحمانی و ... برخی از آثار تولیدی تحت سرپرستی احمدی بود.

احمدرضا احمدی چهره سرشناسی در شعر معاصر ایران بود و از او به عنوان بنیان‌گذار سبک موج نو در دهه 40 شمسی یاد می‌شود. از احمدرضا احمدی کتاب‌های شعر زیادی چاپ شده است که «از بارانی که دیر بارید»، «میوه‌ها طعم تکراری دارند»، «هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود»، «روزی برای تو خواهم گفت» و «هزار پله به دریا مانده‌ است» از آثار این شاعر است.

احمدرضااحمدی2

احمدی چند سال پیش در مصاحبه‌ای درباره نسبت سینما و ادبیات در روزگار معاصر گفته بود: « موضوع دیگر این است که سینما زبان بین‌المللی است و جوانان به دنبال آن می‌روند که خیلی زود مشهور شوند. به رغم تمام این عدم توازن‌ها اما ادبیات میدان وسیع تری برای عمل دارد و بخت نسل جدید برای درخشش در ادبیات و شعر این است که برای شاعر دو صفحه کاغذ و یک قلم کافی است ولی سینما کار گرانی است. سرانجام زمانی اینها مساوی خواهند شد. یعنی توجه به ادبیات هم افزایش خواهد یافت.»

سبکی که احمدرضا احمدی با تکیه بر تسلط بر ادبیات کلاسیک ایران بنیان نهادتبدیل به حرکتی مدرن در فرهنگ ایرانی شد و تاثیر خود را در داستان، نمایشنامه، تئاتر، سینما و نقاشی گذاشت.

احمدی2

او که هراس داشت روزی صبح از خواب بیدار شود و بهار آمده باشد و فقط او خواب مانده باشد، تاثیرش را در هنر معاصر ایرانی گذاشت و امروز سه شنبه 20 تیر 1402 در تابستان از دنیا رفت.

همیشه هراسم آن بود

که صبح از خواب بیدار شوم

با هراس به من بگویند

فقط تو خواب بودی

بهار آمد و رفت…

از خواب بیدار می شوم می پرسم بهار کجا رفت؟

کسی جواب مرا نمی دهد

سکوت می‌کنند!

در پشت اتاقم باران می بارد

می پرسم شاید این باران ِ بهار است

کسی جواب مرا نمی دهد

سکوت می کنند!