به گزارش اکوایران، صولت مرتضوی - وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی - به خبرنگار صداوسیما درمورد حقوق طبقه کارگر و سختی‌های زندگی با این دستمزدها توصیه به قناعت کرده است. او در این مصاحبه اعلام کرد حداقل حقوق افزایش حقوق اعلام شده 27 درصد بوده و در عین حال خانواده کارگر می‌تواند با قناعت از پسِ هزینه‌های خود بربیاید.

اما معنای این قناعت در حقیقت چیست؟

غالبا برای معنای جملات مهم، از ترجمه سلیس و روان در ادبیات فارسی استفاده می‌شود؛ اما این بار با داده‌های مرکز آمار می‌خواهیم آمار و ارقام معیشتی قناعت را معنا کنیم.

بر اساس آخرین گزارش‌ها، حداقل دستمزد ماهیانه سال جاری حدود 5 میلیون و 308 هزار تومان اعلام شده است. بر این اساس مجموع حقوق دریافتی یک فرد متاهل خانوار 3.3 نفره با لحاظ حق مسکن، حق اولاد و ... حدودا 8 میلیون و 200 هزار تومان برآورد شده است. 

این سطح از درآمد به نوعی هزینه‌های دهک سوم قلمداد می‌شود. بنا بر همین آمار مقایسه این مقدار با سبد مطلوب خوراکی‌های مصرفی اعلام شده از سوی وزارت بهداشت (طی یک ماه) نشان می‌دهد مصرف ماهانه «میوه» و «گوشت گوسفند» و«شیر» و «پنیر» بر اساس حقوق دریافتی با میزان مصرف مطلوب آن‌ها تفاوت زیادی دارد. 

همچنین مشاهده می‌شود میزان مصرف متوسط ماهانه «برنج»، «نان»، «قند وشکر» و «حبوبات» تناسب بالایی با مقدار مطلوب مصرف ماهانه این مواد غذایی دارد.

بنابراین با در نظر گرفتن این موضوع که این حقوق تقریبا در خانوارهای دهک سوم اتفاق می‌افتد و با فرض اینکه مستمری‌بگیران این گروه درآمدی «تمام» حقوق دریافتی خود را صرف هزینه‌های خود کنند(و پس اندازی نداشته باشند) چقدر با هزینه سبد مطلوب فاصله دارند؟

تفاوت عمیق بین مقدار مصرف ماهانه «میوه» و میزان مصرف مطلوب آن

با استفاده از داده‌های مرکز آمار با لحاظ سهم هزینه‌ای هر کالای خوراکی در سبد هزینه‌ای خانوارهای دهک سوم مشاهده می‌شود 37.18 درصد از سبد کالایی این خانوارها صرف هزینه‌های خوراک و آشامیدنی می‌شود. 

بر اساس داده‌های وزارت بهداشت، میزان سبد مطلوب خوراکی‌های مصرفی (گرم در روز) ارائه شده است. در این بررسی محاسبات در مقایسه با سبد مطلوب خوراکی‌های مصرفی (ماهانه) در نظر گرفته می‌شود. این آمار براساس محاسبه حداقل 2000 کالری برای هر فرد انجام شده است.

با توجه به اینکه تفاوت الگوی مصرفی متفاوتی میان خانوارها با درآمد یکسان وجود دارد، با این وجود میزان مصرف برنج خارجی و نان لواش در میان خانوارهای ایرانی بیشتر است و سهم بیشتری از سبد غذایی آن‌ها دارد. مقایسه میزان مصرف متوسط «برنج»، «نان»، «قند وشکر» و «حبوبات» در هر ماه برای یک خانوار 3.3 نفره (دهک سوم) بر اساس حقوقی که ماهانه دریافت می‌کنند تناسب بیشتری را با سبد غذایی مطلوب داشته اما هنوز هم کمتر است.

برای پیدا کردن سهم گروه‌های خوراکی مختلف از سبد خوراکی خانوار از آمار بودجه خانوار در سال 1399 استفاده شده است.

طبق این آمارهای الگوی مصرف، خانوارهای دریافت‌کننده حقوق 8 میلیون و 200 هزار تومانی عموما در ماه 7 کیلو و 800 گرم برنج مصرف می‌کنند، در حالی که سطح مطلوب خانوار برابر با 9 کیلو و 400 گرم است. این آمار نشان می‌دهد در کالاهای «نان»، «قند وشکر» و «حبوبات» نیز حدودا بین 60 تا 88 درصد وضعیت مطلوب ثبت می‌شود.

بررسی این موضوع در میان کالاهای «مرغ» و «روغن نباتی» نیز نشان می‌دهد رقم ثبت شده بین 50 تا 60 درصد وضعیت مطلوب است. در همین رابطه طبق درآمد دهک سوم و سهم مصرف مرغ در این خانوارها مشاهده می‌شود حدودا مصرف مرغ خانوارهای این دهک در ماه برابر با 4 کیلوگرم بوده که حدودا 2 کیلو و نیم از میزان حداقل مطلوب کمتر است. در ادامه اما تفاوت مصرف خوراکی‌ها از حد مطلوب تفاوتی فاحش‌تر پیدا می‌کند.

این ارزیابی در مصرف «میوه»، «گوشت گوسفند»، «شیر» و «پنیر» حکایت از اختلاف بالای حجم مطلوب مصرف این کالاها با میزان متوسط مصرف آن‌ها در سبد هزینه‌ای این خانوار دارد. این خانوارها با حقوق خود حداکثر می‌توانند به طور متوسط کمتر از یک کیلوگرم (600 گرم) «گوشت گوسفند» در ماه مصرف کنند اما به طور مطلوب به 3 کیلوگرم از این محصول نیاز غذایی دارند. علاوه بر آن «میوه» به طور مطلوب باید در ماه 21 کیلوگرم مصرف شود اما تنها هزینه 5 کیلوگرم از این محصول توسط حقوق این خانوارها پوشش داده می‌شود که بیشترین اختلاف را در این بررسی نشان می‌دهد.  

در بخش لبنیات، مقدار مصرف متوسط «شیر» سه لیتر برآورد شده که با مصرف مطلوب 9 لیتر «شیر» در ماه تفاوت زیادی دارد. یک خانوار 3.3 نفره به طور متوسط می‌تواند در هر ماه حقوق خود را برای خرید 5 بسته «پنیر» صرف کند، درصورتی‌که این خانوار به طور مطلوب باید 18 بسته پنیر مصرف کند. البته این در حالی است که فرآورده‌های شیر، تنها محدود به پنیر باشد و در صورتی که ماست و ... هم به این فرآورده‌ها افزوده شود، این تفاوت معنادارتر می‌شود.

تا اینجا مفهوم قناعت با حداقل سطح مطلوب فاصله معناداری داشت. این قناعت اما در بخش مسکن به چه صورت است؟

اجاره خانه 45 متری از کیسه قناعت 

طبق ارزیابی مرکز آمار، سهم دهک سوم در بخش مسکن و قبوض آب و برق و گاز حدودا 34.7 درصد از سبد مصرفی بوده است. اگر فرض شود تمام این سهم مربوط به اجاره باشد می‌توان بالاترین متراژ اجاره را در محاسبه به دست آورد. 

طبق داده‌های بودجه خانوار، سهمی که برای مسکن از حداقل دستمزد می‌ماند برابر با 2 میلیون و 850 هزار تومان بوده است. این در حالی است که در سال 1400 مبلغ اجاره به علاوه سه درصد ودیعه پرداختی برای هر متر متوسط کشوری حدودا 36 هزار و 870 تومان بوده است. این رقم برای شهر تهران برابر با 38 هزار تومان بوده است.

اگر به طور متوسط تورم نقطه‌ای اجاره را 50 درصد در سال 1401 در نظر بگیریم، حداقل قیمت اجاره برای هر متر 54 هزار و 750 تومان و در شهر تهران معادل با 58 هزارو 150 تومان بدست می‌آید.

بنا بر آمارهای اعلام شده، حداقل اجاره‌ای که هر کارگر با حداقل دستمزد می‌تواند بپردازد در خانه‌های 45 تا 50 متری خواهد بود.

مانده بخش‌های مختلف 

با کسر هزینه خوراکی و مسکن از درآمد تنها 2 میلیون و 830 هزار تومان برای سایر بخش‌ها می‌ماند. این رقم به گروه‌هایی نظیر پوشاک و کفش، بهداشت و درمان، آموزش، تفریح، مبلمان و لوازم خانگی و ... اختصاص دارد که البته برای کل بعد خانوار قلمداد می‌شود؛ رقمی که به نظر همانند سایر بخش‌ها پایین‌تر از سطح مطلوب است.

قیمت ها