ساناز نفیسی: به گزارش اکوایران، در شرایطی که بسیاری از تحلیلگران از ظهور قدرت ها نوظهور و تلاششان را برای تغییر نظم جهانی به رهبری ایالات متحده می گویند؛ ریچارد هاس، رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا با انتشار یادداشتی در نشریه فارین افرز «دهه‌ خطرناک»  با عنوان ضمن اشاره به این گزاره به پیامدهای حاصل از آن پرداخته و بر این مولفه تاکید دارد که ایالات متحده می بایست برای جلوگیری از فروپاشی نظم حاکم، در گام نخست به شکاف های داخلی پایان دهد. اکو ایران این یادداشت را در چهار بخش ترجمه کرده که بخش اول آن تحت عنوان « خیز ژئوپلتیکی روسیه و چین؛ خطرناک ترین لحظه از زمان جنگ جهانی دوم» و بخش دوم آن با عنوان «ماجراجویی پوتین بدون پاسخ می‌ماند؟» منتشر شده، در ادامه بخش سوم این یادداشت منتشر می شود:

پایانی بر نظم پسا جنگ سرد؟

پوتین بارها تمایلش را برای به کارگیری نیروی نظامی علیه غیر نظامیان در اروپا و خاورمیانه نشان داده است. دولت پوتین به مرزها و حاکمیت سایر کشورها احترام نمی گذارد، همانگونه که در جریان حمله این کشور به اوکراین و تلاششش برای ضمیمه کردن بخش های از این خاک این کشور شاهد بودیم. تجاوز روسیه به اوکراین بسیاری از مفروضات تاثیرگذار بر روابط بین الملل دوران پسا جنگ سرد را بر هم زد.امروز دیگر دورانی که در جریانش جنگ میان کشورها نادر بود، به پایان رسیده است. این مهم پیش از این به واسطه آن که تصاحب جغرافیای کشورها با توسل به زور ناقض قوانین و هنجارهای بین المللی قلمداد می شد، ندرتا رخ می داد. اما حالا شاهد عصر تازه ای هستیم. این حقیقت نیز روشن شده که وابستگی متقابل اقتصادی دیگر سدی در برابر تهدیدها علیه نظم جهانی نخواهد بود.

روسیه ابرقدرت نیست

 بسیاری بر این باور بودند که اتکای روسیه به بازارهای اروپای غربی برای صادرات انرژی موجب خواهد شد که این بازیگر دست به چنین هنجار شکنی نزند. مطمئنا روسیه ای ضعیف شده از جنگی طولانی با اوکراین ظاهر خواهد شد. برخلاف اتحادیه جماهیر شوروی، روسیه هر چیزی هست جز یک ابرقدرت. حتی قبل از آن که کشورهای غربی روسیه را به واسطه حمله این کشور به اوکراین تحریم کنند، اقتصاد روسیه در عرصه تولید ناخالص داخلی جزو ده اقتصاد بزرگ جهان نبود. امروز نیز تا حدودی به واسطه تحریم ها، انتظار می رود که در سال 2022 این رقم به میزان ده درصد هم کاهش یابد. اقتصاد روسیه همچنان به تولید انرژی وابسته است؛ از طرفی دیگر نیروهای نظامی این کشور نشان داده اند که رهبری و سازماندهی ضعیفی دارند و یا فاقد توانایی مقاومت در برابر ناتو هستند. با این حال این روسیه ضعیف شده به واسطه تمایل و توانایی پوتین برای دست زدن به قدرت نظامی و هسته ای به شکلی بی پروا، به خطری جدی تبدیل شده است.

چین رقیب جدی آمریکا است

روسیه یک مشکل حاد و در عین حال کوتاه مدت را برای ایالات متحده ایجاد می کند، در مقابل چین چالش میان مدت و بلندمدت بسیار جدی تری خواهد بود. این شرط بندی را در این قالب می توان تبیین کرد که ادغام چین در اقتصاد جهانی موجب شده تا این کشور از منظر سیاسی بازارگراتر و در سیاست خارجی معتدل تر رفتار کند. پس هرگونه تقابل با این بازیگر ممکن است نتایج معکوسی به دنبال بیاورد. امروز چین در داخل رویکردی سرکوب گرایانه دارد و از زمان سلطنت مائو تسه تونگ، قدرت بیشتری را در دستان یک فرد قرار داده است. شرکت های دولتی یه جای آن که در داخل محدود باشند در همه جا حضور دارند در حالی که دولت به دنبال محدود کردن صنعت خصوصی است. چین مرتبا دارایی معنوی دیگران را دزدیده و در جغرافیای خود تعریف کرده است. همزمان توان نظامی متعارف و هسته ای این کشور به شکل قابل توجهی افزیش یافته است. این کشور دریای جنوبی چین را نظامی کرده، همسایگانش را از منظر اقتصادی تحت فشار قرار داده، درگیر درگیری های مرزی با هند است و دموکراسی در هنگ کنگ را در هم شکسته و همچنان فشارها بر تایوان را افزایش می دهد. با این حال چین همچنین دارای ضعف های داخلی قابل توجهی است. پس از دهه ها شکوفایی، رشد اقتصاد کشور متوقف شده و منبع اصلی مشروعیت رژیم کم رنگ شده است. مشخص نیست که چگونه حزب کمونیست چین می تواند رشد اقتصادی قدرتمندی را احیا کند آن هم با توجه به محدودیت ها سیاسی این کشور که مانع نوآوری می شود و همچنین واقعیت های جمعیتی چون کاهش نیروی کار.

رویارویی پکن و آمریکا محتمل است

سیاست خارجی تهاجمی چین، بسیاری از همسایگانش را از این بازیگر دور کرده. در چنین شرایطی چین تقریبا در یک دهه آینده با انتقال رهبری با فرایندی دشوار روبرو خواهد بود؛ رخدادی که شاید منجر به جنگ قدرت شود. پیش بینی نتیجه سخت است.یک نبرد داخلی می تواند منجر به کاهش فعالیت های بین المللی یا ظهور رهبران خوش خیم تر شود، اما این امکان نیز وجود دارد که زمینه برای توسل به سیاست های خارجی ملی گرایانه تر فراهم گردد؛ سیاست هایی که برای جلب حمایت یا انحراف افکار عمومی طراحی شده اند. آنچه مسلم است این است که شی و دیگر رهبران چین تصور می کنند که این کشور برای رفتار تهاجمی اش با توجه به این مقوله که دیگران بیش از اندازه به صادرات  یا دسترسی به بازارش وابسته هستند، هزینه کمی خواهد پرداخت. تاکنون ان فرض به اثبات رسیده است. با این حال درگیری میان ایالات متحده با چین دیگر یک احتمال دور از ذهن به نظر نمی رسد. هر اندازه تنش ها در روابط واشنگتن با مسکو و پکن، تشدید شود، روسیه و چین نزدیک تر می شوند، این دو بازیگر با یک سیستم بین المللی تحت رهبری ایالات متحده مخالف هستند که از منظرشان برای سیستم ها خود در داخل و جاه طلبی هاشان در خارج از کشور ناسازگار است. آنها به شکلی فزاینده مایل اند به اعتراض ها خود ادامه دهند و این کار را پی در پی انجام می دهند. برخلاف 40 یا 50 سال پیش، این ایالات متحده است که خود را به سان بازیگری غریب در این رابطه دیپلماسی مثلثی شکل می بیند.

به شکاف ها فکر کنید

با تیره شدن چشم انداز ژئوپلتیکی در میان قدرت های بزرگ، شکافی میان چالش های جهانی و ماشین هایی که قرار است با آن مقابله کنند، باز شده است. سلامت جهانی را در نظر بگیرید، همه گیری کووید 19 محدودیت های سازمان بهداشت جهانی و عدم تمایل یا ناتوانی حتی کشورهای ثروتمند و توسعه یافته برای پاسخ به بحرانی که آنها دلایل زیادی برای پیش بینی اش داشتند را آشکار کرد.حدود 15 تا 18 میلیون نفر در سراسر جهان تاکنون در نتیجه این بیماری جانشان را از دست داه اند که مرگ میلیون نفر از آنها اجتناب پذیر بود. تقریبا سه سال پس از شیوع همه گیری، امتناع چین از همکاری با یک تحقیق مستقل به این معنی است که جهان هنوز نمی داند منشا ویروس کجا بوه و چگونه گسترش پیدا کرده است، پس جلوگیری از پاندمی بعدی به مراتب دشوارتر است. ناکارامدی ژئوپلتیکی با مشکلات جدید ترکیب می شود. در این میان چالش های جهانی، تغییرات اقلیمی مسلما بیش از همه توجه جامعه بین الملل را به خود جلب کرده و به درستی هم چنین است، با این همه سیاستی برای مقابله با آنها در دست نیست. تا زمانی که جهان در این دهه پیشرفت سریعی در کاهش انتشار گاز های گلخانه ای نداشته باشد، حراست از محیط زیست آنگونه که می خواهیم و باید در این سیاره بسیار دشوارتر خواهد بود. اما تلاش های دیپلماتیک در این باره کوتاه بوده و هیچ نشانه ای از بهبود وجود ندارد. هر کشوری اهداف اقلیمی خود را تعیین می کند و هیچ هزینه ای برای کم کردن این بحران متحمل نمی شود.

جهان در میانه رقابت هسته ای

 تلاش برای رشد اقتصادی پس از همه گیری و قفل شدن ارسال منابع انرژی، در کنار نگرانی از جنگ در اوکراین موجب شده تا  تمرکز کشورها بر امنیت انرژی به بهای ملاحظات آب و هوایی افزایش یابد. در چنین شرایطی یک بار دیگر، یک نگرانی سنتی ژئوپلتیک در کنار چالش های جدید ایجاد شده است که مبارزه با هر یک را به مراتب دشوارتر می کند.در این میان زمانی که صحبت از اشاعه هسته ای می شود، واقعیت  پیچیده تر می گردد. برخی از محققان پیش بینی کرده اند که ده ها کشور تاکنون در حال ساخت سلاح هسته ای هستند. در واقع تنها 9 بازیگر برنامه های هسته ای تمام عیارشان را توسعه داده اند. بسیاری از کشورهای پیشرفته صنعتی که می توانند تسلیحات هسته ای تولید کنند، ترجیح داده اند که این کار را نکنند.

 از زمانی که ایالات متحده در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم به این سلاح متوسل شد، هیچ بازیگری از سلاح هسته ای استفاده نکرده است و هیچ گروه تروریستی نیز بدان دسترسی پیدا نکرده، اما این ظاهر ماجرا است که می تواند فریبنده باشد. در غیاب اشاعه هسته ای، سلاح های هسته ای با ارزش تر شده اند. پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی ، اوکراین از سلاح هسته ای که به سان میراث شوروی از هم پاشیده در خاکش برجای مانده، دست کشید، از آن زمان تا کنون نیروگاه اصلی این کشور دو بار توسط روس ها هدف حمله قرار گرفته است، رخدادی که نتیجه اش ممکن است دیگران را متقاعد کند که دست کشیدن از سلاح هسته ای امنیت یک کشور را کاهش می دهد. رژیم های عراق و لیبی پس از کنار گذاشتن برنامه تسلیحات هسته ای خود سرنگون شدند، طبیعتا این رخدادها می تواند رهبران دیگر کشورها را تشویق نماید که مزایای توسعه دستیابی به قابلیت های هسته ای را بیش از گذشته لحاظ کنند.