به گزارش اکوایران، با بازگشت بنیامین نتانیاهو به قدرت و نشستن بر کرسی نخست‌وزیری اسرائیل برای مرتبه ششم در روز پنج شنبه، دو موضوع استراتژیک برجسته در رأس برنامه‌های او قرار می‌گیرد؛ نخست سیاست او در مورد ایران و دیگری در مورد عربستان سعودی؛ یکی مظهر تهدید و دیگری مایه امید او.

به نوشته المانیتور، نتانیاهو قصد خود برای بازگرداندن موضوع ایران به سرلوحه برنامه‌های خود را اعلام کرده و انتظار می‌رود که خود را وقف مقابله با برنامه هسته‌ای تهران کند. در عین حال، انتظار می‌رود که او تمام توان خود را به کار گیرد تا عربستان سعودی را به توافق 2020 موسوم ابراهیم، الحاق کند. نتانیاهو، سعودی‌ها را محور میراث خود (توافق با اعراب) می‌داند، که در صورت تحقق آن، افزوده مهمی به توافق‌های طراحی‌شده این رژیم با بحرین، امارات متحده عربی، مراکش و سودان محسوب می‌شود. با این حال، به نظر می‌رسد که در حال حاضر هر دو ماموریت فراتر از توان او هستند.

ماموریت غیرممکن

نتانیاهو رادیکال‌ترین، راست‌ترین و متعصب‌ترین کابینه تاریخ اسرائیل را گرد هم آورده که بدون شک مجموعه روابط استراتژیک اسرائیل را در منطقه دشوارتر خواهد کرد. گفته می‌شود نتانیاهو دارای روش‌های دیپلماتیک و درک ژئوپلیتیکی ثابت‌شده است و قبلاً کمپینی را برای لابی‌گری در برابر سعودی‌ها آغاز کرده که به مشارکت آمریکا نیاز دارد. اما با وجود جاه‌طلبی‌ها و مهارت‌های او، روابط با ریاض به سختی به شخص نتانیاهو بستگی دارد. در واقع، حتی ممکن است او مانعی برای چنین نتیجه‌ای باشد.

نتانیاهو زمانی بر سر کار آمده که ارزیابی [ادعایی] اطلاعات نظامی به‌روز شده اسرائیل، ایران را در آستانه گریز هسته‌ای نشان می‌دهد. نویسندگانِ این ارزیابی معتقدند اسرائیل باید توافقی را برای محدود کردن برنامه هسته‌ای ایران - بر اساس فرمول کاهش تحریم‌های اقتصادی در ازای محدود کردن پروژه هسته‌ای ایران - تشویق کند. نتانیاهو پیش از برکناری از قدرت در ژوئن 2021، از ایالات متحده و دیگر قدرت‌های جهانی خواست تا توافقنامه 2015 با ایران را اصلاح کند تا مدت آن تمدید شود و اثربخشی آن بهبود یابد. احتمالاً او هنوز هم این فرمول «طولانی‌تر و قوی‌تر» را می‌پذیرد، اما احتمالاً ایران در چنین زمینی بازی نمی‌کند. در این صورت رویکرد برای نتانیاهو تنها یک راه برای او باقی می‌گذارد: حمله نظامی به تاسیسات هسته‌ای ایران. با فرض این‌که چنین اقدام شدیدی به لحاظ عملیاتی امکان‌‌پذیر باشد، نتانیاهو می‌داند که باید چراغ سبز واشنگتن و همکاری و کمک ایالات متحده را به همراه داشته باشد.

در حسرت دولت اوباما؛ مخالفان سرسخت «بوشار برای یتظار» بر سر کار

بلافاصله پس از روی کار آمدن نتانیاهو در سال 2009، او چنین گزینه‌هایی را بررسی کرد، اما در سال 2012 پس از این‌که متوجه شد دولت اوباما با طرح او همراهی نمی‌کند، از آن عقب‌نشینی کرد. 10 سال پس از آن، بسیار بعید است که جانشین او، یعنی جو بایدن، نظر خود را در این زمینه تغییر دهد. یک منبع دیپلماتیک ارشد اسرائیلی اخیراً به المانیتور گفت که نتانیاهو با وجود روابط تیره‌آمیزشان، دلش برای اوباما تنگ خواهد شد، زیرا دولت بایدن به مراتب کمتر از اوباما به حمایت از حمله نظامی به ایران تمایل دارد.

چشم‌انداز متقاعد کردن آمریکایی‌ها برای ارائه پوشش هوایی دیپلماتیک و راهبردی به اسرائیل برای چنین اقدامی بسیار اندک است؛ همانطور که شانس همکاری ایالات متحده در تلاش‌های پس از حمله علیه ایران در قالب محاصره دریایی، تحریم‌های اقتصادی شدیدتر و جلوگیری از ضد حمله ایران، بسیار اندک است. دولت بایدن به شدت نگران کابینه نوظهور نتانیاهو است، اما قول داده فرصت بدهد و آن را بر اساس اقداماتش قضاوت کند، نه با لفاظی‌های رادیکال اعضایش. با این وجود، همه نشانه‌ها حاکی از اختلاف فاحش بین زیربنای ایدئولوژیک این کابینه و اصول و سیاست‌های کاخ سفید تقریباً از هر نظر است.

در دوره دوم ریاست جمهوری اوباما، نتانیاهو اصرارهای آمریکا برای دادن امتیاز به فلسطینی‌ها در ازای همکاری نزدیک‌تر آمریکا در مورد ایران را رد کرد؛ فرمولی که مخالفانش آن را «بوشار برای یتظار» (تاسیسات هسته‌ای ایران در ازای محدود کردن فعالیت‌ها در شهرک یهودی‌نشین یتظار در کرانه باختری) نامیدند. یکی از مهم‌ترین مخالفان اصلی این پیشنهاد، «بزالل اسموتریچ» عضو کنست بود که - همراه با معاون اولترا رادیکال خود، ایتامار بن گویر - یکی از اعضای اصلی کابینه آینده نتانیاهو است و بعید است اعطای امتیازاتی را به فلسطینی‌ها بپذیرد.

دو‌دوزه‌بازی همیشگی

مسأله عربستان هم به همین ترتیب است. ارزیابی‌های اسرائیلی‌ها در مورد چشم‌انداز پیشرفت با ریاض در مورد این‌که آیا چنین مسیری در زمان ملک سلمان امکان‌پذیر است یا خیر، متفاوت است. برخی کارشناسانِ خوش‌بین‌تر استدلال می‌کنند که در صورت تحقق شرایط خاص، روابط رسمی با ریاض می‌تواند به‌زودی برقرار شود؛ شرایطی مانند تمایل ایالات متحده برای تغییر سیاست عربستان سعودی، مذاکرات [به‌اصطلاح] صلح اسرائیل با فلسطینی‌ها، کنار گذاشتن دائمی طرح‌های الحاق کرانه باختری و غیره. هیچ‌یک از این شرایط از راه دور محتمل نیست.

نتانیاهو، طبق معمول، بازی دوگانه‌ای انجام می‌دهد و به اسموتریچ قول می‌دهد که الحاق یهودیه و سامره را پیش ببرد و قوانین اسرائیل را در آنجا تحمیل کند، به این امید که بازگشت جمهوری‌خواهان به کاخ سفید چنین حرکتی را تسهیل کند. در عین حال، او به همه میانجی‌ها و نمایندگان بین‌المللی و عربی که در هفته‌های اخیر به او مراجعه کرده‌اند متعهد شده که از پیشبرد اقدامات الحاقی خودداری کند.

نتانیاهو به خوبی می‌داند که الحاق، همانطور که اسموتریچ خواسته، و اجازه به یهودیان برای نیایش در کوه معبد، همانطور که بن‌گویر خواستار آن شده، مراودات قابل توجهی را که در سال‌های اخیر با کشورهای عربی حاصل شده، به خطر می‌اندازد. با این وجود، او به شرکای ائتلاف خود اجازه می‌دهد در کنار یکی از بزرگ‌ترین بشکه‌های باروت جهان با آتش بازی کنند. او برای زنده بیرون آمدن از این پیچیدگی‌ها، به تمام قابلیت‌های مانور خود و مقدار زیادی شانس نیاز دارد. به نظر می‌رسد عادی‌سازی روابط با عربستان سعودی در این مرحله به اندازه نزدیکی ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه به ولودیمیر زلنسکی رئیس‌جمهور اوکراین، محتمل باشد.

حال که صحبت از پوتین شد، یادآوری این مسأله شاید بد نباشد که نتانیاهو و پوتین در اوایل این هفته صحبت کردند؛ از جمله در مورد وضعیت جبهه شمالی اسرائیل در آسمان سوریه، جایی که در سال‌های اخیر حملات علیه اهداف نزدیک به ایران به اسرائیل نسبت داده شده است. نتانیاهو عمیقاً نگران نزدیکی ایران و روسیه است. او نگران تلاش‌های روسیه برای محدود کردن فعالیت‌های ضدایرانی اسرائیل و همچنین ارتقای جایگاه ایران در خاورمیانه است که با اتحاد این کشور با روسیه ارائه شده است.

یک مقام ارشد امنیتی اسرائیل که نخواست نامش فاش شود به المانیتور گفت: «نگران‌کننده‌ترین چیز این است که روس‌ها در حال بررسی فروش جنگنده‌های پیشرفته سوخو به ایران هستند». اسرائیل دارای یک مزیت هوایی است. فروش هواپیماهای جنگنده پیشرفته روسی به ایران، خطر از بین بردنِ این مزیت را به همراه دارد که به اسرائیل آزادی عمل قابل توجهی داده بود.