به گزارش اکوایران، در سال‌های اخیر بحث در باب پایان برتری و هژمونی جهانی ایالات متحده به موضوعی رایج مبدل شده است؛ مقوله‌ای که هم‌زمان با همه‌گیری کووید 19 و پس‌لرزه‌های حاصل از آن هم برای واشنگتن و هم متحدانش، در اولویت گفتمان تحلیل‌گران علم سیاست و گروهی از رهبران جهان، بالاخص جهان جنوب قرار گرفت. بسیاری از ناظران با اشاره به گزاره‌های متفاوتی چون موفقیت ابتدایی پکن در مهار کووید، از گذار ساختار جهانی از نظم تک‌قطبی به سوی نظمی چندقطبی سخن گفتند، فرضیه‌ای که به واسطه تحولات بعدی چون انفعال ایالات متحده در عرصه‌های مختلف، از منظر گروهی به نظریه‌ای قطعی تبدیل شد.

در همین راستا استفان بروک، استاد علوم سیاسی و ویلیام ولفورس، تحلیل‌گر مسائل بین‌الملل با انتشار یادداشتی مشترک تحت عنوان« افسانه نظم چندقطبی» که در نشریه فارن‌افرز منتشر شده، با رد ادعاها در باب عبور از ساختار تک‌قطبی به سوی نظم چندقطبی یا دوقطبی، بر این باورند که نظم حاکم، نظم تک‌قطبی است و با لحاظ کردن معیارهای ماهوی قدرت، نمی‌توان بازیگری چون چین را که از منظر اقتصادی در مرتبه‌ای بالا قرار گرفته را کنار ایالات متحده تعریف کرد. این مقاله تحلیلی بلند در چهار بخش توسط اکو ایران ترجمه شده که پیش از این بخش نخست آن با عنوان «آیا ناقوس مرگ برتری آمریکا به صدا درآمده است؟»، بخش دوم تحت عنوان«شرط‌بندی روی جهان دو قطبی ممنوع» و بخش سوم آن با عنوان «اتحاد شکننده رقبای واشنگتن؛ عصر آمریکای بلارقیب پایان یافته است؟»  منتشر شده است، در ادامه بخش چهارم و پایانی ارائه می شود.

موانع پیش روی رویزیونیست ها

به گزارش اکوایران، پ اقتصادهای ژاپن، کره جنوبی و تایوان دانش محور هستند و عمیقا با اقتصاد جهانی در هم آمیخته شده اند، از همین رو نمی توانند به واسطه ماجراجویی به اهداف خود دست یابند. به عنوان نمونه، نازی ها می توانستند برای تقویت ماشین جنگی آلمان، سازنده های سلاح هایی خاص را در اختیار داشته باشند، اما چین نمی تواند به این سادگی از شرکت تولید نیمه رسای تایوان بهره برداری کند.

رویزیونیست های امروزی با موانع دیگری هم روبرو هستند، در حالی که آنها درگیر موازنه های منطقه ای هستند، ایالات متحده این توان را دارد تا در سطح جهانی واکنش نشان دهد. به عنوان نمونه، ایالات متحده مستقیما با روسیه درگیر نبرد نشده، بلکه در عوض از موقعیت جهانی اش برای مجازات این کشور به واسطه مجموعه ای از تحریم های اقتصادی ویرانگر و ارسال تسلیحات متعارف به کی یف استفاده می کند.

اگر چین برای کنترل تایوان خیز بردارد، ایالات متحده ممکن است تا ارتباط این بازیگر را از طریق محاصره دریایی با اقتصادجهانی محدود کند. توسل به چنین اهرمی موجب خواهد شد تا اقتصاد بازیگری چون چین که تا اندازه ای به فن آوری های وارداتی متکی است و عمدتا در زنجیره تولید جهانی نقش مونتاژ را عهده دار است، ویران شود.طبیعتا در چنین فضایی اقتصاد ایالات متحده کم ترین آسیب را متحمل خواهد شد.

مسیر برای یکه تازی واشنگتن هموار است

از آنجایی که ایالات متحده بر اقتصاد جهانی نفوذ بسیاری دارد، قادر است از اهرم های اقتصادی اش برای مجازات سایر کشورها استفاده کند بدون این که نگران واکنششان باشد. اگر چین تلاش می کرد تا تایوان را از آن خود کند،آمریکا از راه دور این کشور را محصور می ساخت، پکن مطمئنا تلاش می کرد تا به اهرم های اقتصادی تلافی جویانه متوسل شود.با این همه باید اعتراف کرد که سخت ترین پیکان پرتابی پکن نیز نمی تواند آسیبی جدی بر ایالات متحده وارد کند.

با این همه این نگرانی وجود دارد که چین تمام یا بخشی از دارایی های انبوهش در قاب اوراق بهادار خزانه داری آمریکا را به فروش برساند تا بدین طریق به واسطه هزینه های استقراض تحمیلی بر ایالات متحده، این بازیگر را تحت فشار قرار دهد. با این همه فدرال رزرو ایالات متحده این توان را دارد تمام اوراق بهادار را خریداری کند. همانگونه که براد ستسر، اقتصاددان گفته، ایالات متحده در نهایت دست بالا را دارد، فدرال رزرو تنها بازیگر در جهان است که می تواند چین را بفروشد.

هنجارهای بین المللی امروز نیز به مانعی در برابر رویزیونیست ها تبدیل شده، این تصادفی نیست، چرا که بسیاری از این استانداردهای رفتاری توسط ایالات متحده و متحدانش در جنگ جهانی دوم تعریف شدند. برای مثال، واشنگتن ممنوعیت توسل به روز را برای تغییر مرزهای بین المللی نه تنها برای جلوگیری از درگیری های بزرگ، بلکه جهت حفظ وضع موجود اعلام کرد. روسیه به واسطه این که ناقض این هنجار است، واکنش تندی را تجربه می کند. پس در عرصه هنجارها نیز به سان سایر حوزه ها چشم انداز جهانی برای آمریکا مساعد است و برای تجدید نظر طلبان نامساعد.

آمریکا نباید به خانه باز گردد

کنت والتز، دانشمند علوم سیاسی، میان مشخصه های سیستمی توزیع قابلیت ها و اتحادهایی که دولت ها تشکیل می دهند، تمایز قائل شد. براساس استدلال او، اگرچه کشورها نمی توانند میزان قدرت خود را انتخاب کنند اما قادرند تیم خود را برگزینند. سیستم اتحاد محور ایالات متحده که بسیاری از سیاست های بین المللی را تعریف می کند، اکنون وارد دهه هشتم خود شده و به مشخصه ای چون ویژگی ساختاری دست یافته است با این همه تمایز تعریف شده توسط والتز برجا است.

نظم بین المللی حاکم نه تنها از طریق قدرت، بلکه به واسطه انتخاب های ایالات متحده و متحدانش، برای همکاری عمیق در عرصه های اقتصادی و امنیت، ابتدا  برای مهار شوروی و پس از آن برای پیشبرد نظمی جهانی، ظهور کرد. آنچه ایالات متحده باید لحاظ کند، این است که نباید از اتحادها و تعهدات امنیتی اش در اروپا یا آسیا عقب نشینی نماید. ایالات متحده از رهبری امنیتی اش در این مناطق سود بسیاری می برد. اگر ایالات متحده به خانه باز می گشت، دنیا خطرناک تر و در عین حال بی ثبات تر می شد. علاوه بر این در عرصه اقتصاد جهانی و سایر حوزه ها همکاری ها کاهش می یافت.

خارپشتی که بلعیدنش دشوار است

در عصر تک قطبی، اتحادها ارزش بیشتری دارند. حراست از اتحادهای ایالات متحده در آسیا و اروپا بدین معنا نیست که واشنگتن به این گروه از بازیگران چک سفید امضا داده، طبیعتا متحدان واشنگتن باید برای دفاع از خود کارهای بیشتری انجام دهند، این گروه برای اجرای این فعل هزینه های زیادی را متحمل خواهند شد، پس باید عاقلانه خرج کنند. متحدان ایالات متحده در اروپا می بایست ظرفیتشان را برای دفاع ارضی در مناطقی که ایالات متحده حضوری کم رنگ دارد، افزایش دهند. متحدان ایالات متحده در آسیا بهتر است که سیستم ها و استراتژی های دفاعی شان بالاخص در ارتباط با تایوان را در اولویت قرار دهند.

خوشبختانه پس از بیش از یک دهه نادیده انگاشتن درخواست ها برای اولویت بندی استراتژی دفاعی جهت تامین امنیت جزیره، تایوان به لطف هزینه ای که کی یف متحمل شده، امروز به سان خارپشتی است که بلعیدنش دشوار شده است. در حوزه سیاست اقتصادی، واشنگتن باید در برابر وسوسه ها جهت سخت ترین معامله ها با متحدانش، مقاومت کند.

در برابر وسوسه ها مقاومت کنید

 در قلب نظم بین الملل حاکم یک تعهد ضمنی وجود دارد که به خوبی در اختیار آمریکا است، اگرچه ایالات متحده از تسلط خود بر سیستم جهانی، مزایای منحصر به فردی را به دست می آورد، اما از موقعیت خود در ارتباط با متحدانش سوء استفاده نمی کند. حفظ این فرایند مستلزم سیاست های حمایت گرایانه است. زمانی که سخن از تجارت به میان می آید، واشنگتن نباید صرفا به آنچه خود می خواهد فکر کند، بلکه می بایست خواسته متحدانش را هم لحاظ نماید. براین اساس، ایالات متحده باید معاملات تجاری واقعی را برای متحدانش در آسیا و اروپا روی میز گذاشته و موانع تجاری را کاهش دهد. اگر این فعل به درستی انجام شود، دسترسی به بازار را می توان به شکلی بهبود بخشید، بدین طریق هم متحدان ایالات متحده خوشحال می شوند هم منافع آمریکا محقق.

ایالات متحده باید در برابر وسوسه استفاده از ارتش خود برای تغییر وضع موجود هم مقاومت کند. رزمایش20 ساله ملت سازی در افغانستان و همچنین حمله به عراق ایالات متحده را زخمی کرد. از همین رو هر پیشنهادی در باب استفاده از نیروی نظامی آمریکا خارج از آسیا و اروپا باید عمیقا مورد بررسی قرار بگیرد و پیش فرضی که می بایست لحاظ گردد، خیر است.

افسانه ای که افسانه ماند

جلوگیری از تغییر وضعیت حاکم بر آسیا و اروپا توسط چین و روسیه زمانی نسبتا آسان بود اما اکنون دشوارتر شده است. این همان مقوله ای است که باید در کانون توجه ایالات متحده قرار بگیرد. در نهایت جهان در عصر تک قطبی حداقلی بسیاری از ویژگی هایی را که در عصر تک قطبی کامل به نمایش گذاشته بود را به شکل اصلاح شده ای حفظ کرده است. هنجارها و نهادهای بین المللی هنوز تجدیدنظرطلبان را محدود می کنند با این همه دولت ها تمایل بیشتری برای به چالش کشیدن آنها دارند.

ایالات متحده هنوز هم فرماندهی مشترکات و ظرفیتی منحصر به فردی برای ارائه قدرت نظامی در سراسر جهان را دارد اما چین یک منطقه مورد مناقشه در نزدیکی سواحل خود تعریف کرده است. ایالات متحده همچنین دارای اهرم های اقتصادی بسیاری است اما نیاز بیشتری به هماهنگی با متحدانش جهت موثر ساختن تحریم ها دارد. ایالات متحده هنوز ظرفیت رهبری منحصر به فردی برای ارتقای همکاری دارد هرچند دامنه اش کاهش یافته است. بله، ایالات متحده با محدودیت هایی روبرو است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با آنها روبرو شده آن هم در شرایطی که افسانه جهان چند قطبی هنوز از منظر گروهی واقعیت دارد.