سوتلانا الکسیویچ نویسنده کتاب که از قضا روزنامه نگاری هوشمند است در یک اثر ادبی به دو برهه از زیست در شوروی پرداخته است.

برهه اول زیست در سایه اندیشه کمونیستی است.

دوره ای که می توان از آن به آرمانگرایی شدید و بریده از واقعیت تعبیر کرد و رهبران انقلاب اکتبر آن را در سطح گسترده‌ای در میان توده‌های مردم تبلیغ می‌کردند. البته موفق شدند طرفداران نسبتاً پرشماری هم در ابتدای امر برای این آرمانگرایی ایجاد کنند.

رهبران سیاسی و طرفداران کمونیسم برای رسیدن به آرمان خود از هیچ کاری از زندان و شکنجه گرفته تا فرستادن «مخالفان» به اردوگاه‌های کار اجباری و اعدام روی‌گردان نبودند.

 یکی از راویان کتاب که طرفدار آرمان کمونیستی بود می گوید: «ما می‌خواستیم دنیای جدیدی بنا کنیم، می‌خواستیم همه را خوشبخت کنیم. فکر می‌کردیم این کار ممکن است. به آن اعتقاد داشتم، صادقانه اعتقاد داشتم! به قدر کافی زندگی کرده‌ام که آینده‌ای را که رویایش را در سر می‌پروراندیم ببینم. آینده‌ای که برایش جان دادیم و جان دیگران را گرفتیم.» 

اما انسان شوروی با فقر شدید، رواج شر و‌ فقدان انسجام اجتماعی روبرو است. 

در تجربه دوم خروج از زیر سلطه کمونیست هست که نویسنده نشان داده در این دوران بخشی از مردم شوروی که تجربه زندگی آزاد نداشتند بواسطه بیگانگی با این سبک زندگی و‌ الزامات آن چگونه دلتنگ زندگی در استبداد شدند.

مهشید معیری و‌موسی غنی نژاد زوج مترجم کتاب در گفت و‌ گو با اکو ایران با روایت فرازهایی از این کتاب ارزشمند به تحلیل پیام کتاب پرداختند.

کتابی که می خواهد نشان دهد: در روی زمین نباید در پی ساختن بهشت رفت و با سلب آزادی‌های مردم به‌زور آنها را به درون این بهشت هل داد. انسان‌ها را باید آزاد گذاشت تا راه خود را انتخاب کنند و البته مسوولیت آن را هم بپذیرند. از سوی دیگر، مردم باید بدانند که روی دیگر سکه آزادی فردی مسوولیت فردی است.

مدیریت این گفت و‌گو‌ را امیرحسین خالقی بر عهده داشت.