به گزارش اکوایران، پس از حمله حماس در 7 اکتبر، بسیاری از ناظران در ابتدا انتظار داشتند که این جنگ، یک درگیری محدود بین اسرائیل و حماس باقی بماند. اسرائیل، ایران و ایالات متحده هر کدام دلایلی برای اجتناب از یک جنگ گسترده دارند. اسرائیل با پاسخ نظامی خود در غزه مشغول است، ایران احتمالاً می‌خواهد از درگیری احتمالی با ایالات متحده جلوگیری کند، و واشنگتن علاقه‌ای به یک درگیری منطقه‌ای بی‌ثبات کننده که بازارهای نفت را مختل کند، به افراط گرایی دامن بزند و توجه را از جنگ در اوکراین پرت کند، ندارد. مهم‌ترین متحد منطقه‌ای ایران، حزب‌الله، با چالش‌های خاص خود در لبنان مواجه است، جایی که یک جنگ جدید با اسرائیل می‌تواند بحران‌های سیاسی و اقتصادی این کشور را عمیق‌تر کند.

بی‌علاقگی به تشدید تنش

به نوشته فارن‌افرز، منطقه به طور گسترده‌‌تر نیز علاقه چندانی به تشدید این جنگ ندارد. کشورهای عربی مانند اردن و مصر در حال حاضر با مشکلات اجتماعی-اقتصادی حاد روبرو هستند که با ورود پناهجویان تشدید خواهد شد. برای کشورهای حوزه خلیج فارس، یک جنگ گسترده پروژه‌های توسعه اقتصادی بلندپروازانه آن‌ها را مختل می‌کند. همچنین می‌تواند مانع از تلاش‌های آن‌ها برای ترمیم روابط منطقه‌ای آشفته و پایان دادن به درگیری‌های جاری در لیبی، سوریه و یمن شود.

غزه در بحبوحه بمباران بی‌سابقه اسرائیل و انتظارات برای تهاجم زمینی، با یک بحران انسانی شدید روبرو است و بخش‌های وسیعی از اسرائیل را هدف حملات موشکی منظم قرار می‌دهد. هیچ بازیکن خارجی نمی‌خواهد وضعیت بد را بدتر کند.

انفجاری که همه چیز را بر هم ریخت

اما استدلال‌های منطقی به نفع مهار درگیری، پس از انفجار ویرانگر 17 اکتبر در بیمارستان الاهلی در شهر غزه، جایی که تعداد زیادی از فلسطینی‌های آواره در آن پناه گرفته بودند، شهود بسیار کم‌تری دارند. کشورهای منطقه- از جمله بحرین، مصر، اردن، مراکش، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی- این انفجار را به حمله هوایی اسرائیل نسبت دادند. اعتراضات در شهرهای سراسر خاورمیانه به راه افتاد. با افزایش تنش‌ها، امان نشستی را که قرار بود رهبران اردن، مصر و فلسطین در آن با جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده دیدار کنند لغو کرد.

اما حتی قبل از فاجعه بیمارستان، حجم حملات حماس و واقعیت‌های میدانی در جریان وقوع جنگ در غزه، محاسبات استراتژیک بازیگران کلیدی را تغییر داده بود. این تغییرات، تشدید منطقه‌ای را محتمل‌تر می‌کند و خطر رویارویی بین ایران و اسرائیل به طور خاص شدید است.

وزیر امور خارجه ایران در مصاحبه با الجزیره در 15 اکتبر هشدار داد که تا زمانی که حملات اسرائیل به غزه ادامه داشته باشد، «احتمال زیادی وجود دارد که بسیاری از جبهه‌های دیگر باز شود» و افزود که اگر اسرائیل «تصمیم بگیرد وارد غزه شود، رهبران مقاومت آن را به قبرستان سربازان اشغالگر تبدیل خواهد کرد». هم چنین تهران گفته در صورت تداوم حملات اسرائیل به غزه، نباید «هیچ انتظاری» داشت که ایران گروه‌های مسلح نزدیک به خود را مهار کند. برخی از کارشناسان این اظهارات را به عنوان یک موضع‌گیری سیاسی یا به عنوان نشانه‌ای از فاصله گرفتن ایران از اقدامات شرکای غیردولتی خود مانند حزب الله لبنان و گروه‌های شیعه در عراق تفسیر می‌کنند. اما امکان درگیری آشکار اسرائیل و ایران را نمی‌توان رد کرد، به ویژه اینکه حمایت عمومی مقامات ایران از حملات شبه نظامیان، فضا را برای انکار محدود می‌کند.

فراتر از یک سناریوی فرضی

رویارویی مستقیم اسرائیل و ایران فقط یک سناریوی فرضی نیست. درگیری غیرمستقیم بین دو طرف مدت‌ها قبل از جنگ کنونی اسرائیل و حماس در جریان بود. برای دهه‌ها، اسرائیل و ایران درگیر یک «جنگ در سایه» در زمین، هوا و دریا بوده‌اند. و طی پنج سال گذشته، پس از خروج ایالات متحده از توافق هسته‌ای ایران در سال 2018 و در بحبوحه پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران، این جنگ تشدید شده است.

طی این سال‌ها، سرعت افزایش حملات مانند یک تشدید کنترل شده به نظر می‌رسید، به طوری که هر یک از طرفین معتقد بودند که قبل از اینکه خصومت‌ها بیش‌ از حد خطرناک شوند، می‌توانند خط قرمز خود را ترسیم کنند. اکنون، جنگ در غزه، محاسبات ظریف آن‌ها را مختل کرده است. هرچه درگیری بیشتر ادامه یابد، انگیزه‌های اعتدال کاهش می‌یابد و خطر درگیری اسرائیل و ایران را افزایش می‌یابد.

دلیلی برای احتیاط

در آغاز جنگ اسرائیل و غزه، بازیگران کلیدی مواضعی اتخاذ کردند که نگرانی‌ها در مورد تشدید تنش منطقه‌ای را کمتر کرد. رهبران اسرائیل که از مقیاس بدترین شکست در تاریخشان شوکه شده بودند، همزمان که برای پاسخ نظامی آماده می‌شدند، بر توقف تهدید غزه تمرکز کردند. هنگامی که رسانه‌های خبری غربی مانند وال استریت ژورنال یک روز پس از حمله ادعا کرد که ایران در طراحی این حمله «کمک کرده است»، مقامات دفاعی اسرائیل به سرعت این ادعاها را رد کردند و بر فقدان شواهدی که هر گونه نقش آشکار ایران در حوادث 7 اکتبر را تایید می‌کند، تاکید کردند.

مقامات ایالات متحده عمدتاً همین خط را اتخاذ کردند. وقتی در یک مصاحبه 60 دقیقه از بایدن پرسیده شد که آیا ایران پشت حمله حماس بوده است یا خیر، بایدن گفت که «هیچ مدرک روشنی» در مورد آن وجود ندارد و اشاره کرد که دولت ایالات متحده نیز هیچ نشانه‌ای دال بر اینکه تهران از برنامه‌های حماس اطلاع قبلی داشته است، ندارد. دولت ایران نیز دخالت مستقیم را رد کرده است، اگرچه برخی مقامات ایرانی علناً این حمله را ستایش کرده و با حماس ابراز همبستگی کرده‌اند.

حتی با شدت گرفتن لفاظی‌ها در سراسر منطقه و افزایش تلفات جنگ، دلایلی وجود دارد که باور کنیم ایران به احتیاط خود ادامه خواهد داد. مقامات ایران که با چالش‌های اجتماعی و اقتصادی درگیر هستند، نمی‌خواهند ریسک درگیری مستقیم با ایالات متحده را بپذیرند. چه بسا، قبل از این جنگ، تهران و واشنگتن بر دیپلماسی متمرکز بودند و توافقنامه محدودی را برای تبادل زندانیان منعقد کردند که منجر به آزادسازی برخی از دارایی‌های ایران شد. ضمن آن‌که ادعا شد استقرار دو ناو هواپیمابر آمریکایی در شرق مدیترانه، به منظور جلوگیری از تشدید بیشتر بود -پیامی مبنی بر اینکه اگر ایران وارد معارضه شود، ایالات متحده پاسخ خواهد داد. متحد ایران، حزب الله نیز در واکنش اولیه خود به جنگ اسرائیل و حماس خویشتن داری نسبی نشان داد و حملاتی در مقیاس کوچک انجام داد که به نظر می‌رسید برای جلوگیری از تشدید بیش از حد تنش طراحی شده بودند.

با این حال، پیام‌های عمومی اخیر ایران تأیید ضمنی این بود گروه‌های منطقه‌ای که ممکن است بخواهند به درگیری بپیوندند– و آن‌ها همچنین درها را برای ایران باز گذاشته‌اند. در روزهای اخیر، حزب‌الله شروع به پرتاب موشک‌های ضد تانک پیچیده‌تر به سمت شمال اسرائیل کرد و خطوط قرمز قبلی اسرائیل را زیر پا گذاشت. اسرائیل با حملات متقابل به اهدافی در جنوب لبنان پاسخ داده است.

تشدید بیشتر تنش در مرز لبنان بسیار خطرناک خواهد بود. حزب‌الله از قابلیت‌های نظامی بسیار پیشرفته‌تری نسبت به حماس برخوردار است، از جمله توانایی پرتاب موشک‌های دقیق‌تر و قوی‌تر که بتواند به تمام اسرائیل برسند. حملات موشکی حزب‌الله می‌تواند راحت‌تر از شدیدترین حملات راکتی حماس بر دفاع موشکی اسرائیل غلبه کند. اسرائیل تاکنون دستور تخلیه بیش از دو دوجین شهر در نزدیکی مرز را صادر کرده است- یا برای آماده شدن برای ظهور جبهه دوم و یا تلاش برای پیشگیری از آن با کاهش احتمال تلفات غیرنظامیان. در سراسر مرز لبنان نیز غیرنظامیان در حال تخلیه شهرهایی هستند که در خط آتش قرار دارند.

گشایش یک جبهه شمالی جدید اجتناب ناپذیر نیست. اولویت اسرائیل در حال حاضر کارزار غزه است، تلاشی که تشدید تنش در مرز شمالی آن را پیچیده‌تر می‌کند. در همین حال، حزب الله ممکن است نسبت به گسترش عملیات نظامی خود محتاط باشد، تا حدی به این دلیل که یک جنگ تمام عیار بین حزب الله و اسرائیل می‌تواند ایالات متحده را دخیل کند. حزب‌الله در داخل نیز با فشارهایی مواجه است: معترضان خشمگین از نقش اسرائیل در کشتار غیرنظامیان در غزه، در روزهای اخیر خیابان‌های بیروت را پر کرده‌اند، اما مردم لبنان همچنین از مجموعه‌ای از بحران‌های داخلی شدید ناامید هستند که درگیری نظامی تنها باعث بدتر شدن آن‌ها می‌شود. بنابراین، هدف اصلی حملات اخیر حزب‌الله ممکن است نشان دادن همبستگی آن با حماس و انحراف منابع اسرائیل از جنگ در غزه باشد، نه گشودن یک جبهه شمالی. ایران، به نوبه خود، ممکن است نخواهد حزب الله به خاطر غزه مورد خطر نظامی واقع شود. تهدید به تلافی از جانب حزب‌الله یکی از اجزای حیاتی استراتژی تهران برای بازدارندگی از حملات گسترده اسرائیل است که می‌تواند بقای آن را به خطر بیندازد.

بمب ساعتی

اما همان‌گونه که جنگ غزه محاسبات امنیتی را در ایران و اسرائیل تغییر داده است، این امکان را فراهم کرده است که یک درگیری آشکار میان ایران و اسرائیل آغاز شود. در واقع، خطر چنین درگیری قبل از شروع جنگ در حال افزایش بود. با تشدید جنگ در سایه اسرائیل و ایران در سال‌های اخیر، حملات اسرائیل به نیروهای وابسته به ایران در سوریه به دارایی‌های دریایی و نظامی ایران در خارج و داخل، از جمله حملات قابل توجه به تأسیسات هسته‌ای ایران، گسترش یافته است.

قبل از شروع جنگ فعلی، هر دو طرف مطمئن بودند که می‌توانند تشدید تنش را کنترل کنند. پاسخ‌های ایران به تحریکات آمریکا و اسرائیل - از جمله ترور فرمانده فقید نیروی قدس توسط ایالات متحده در ژانویه 2020 و حملات اسرائیل در سوریه و ایران- نسبتاً محدود باقی مانده بود. رهبران اسرائیل این خویشتنداری را به این معنا تفسیر کردند که با موفقیت ایران را از آغاز یک درگیری گسترده‌تر باز داشته‌اند. مفروضات اسرائیل در مورد ایران به طور فزاینده‌ای شبیه فرضیات قبل از جنگ آن در مورد حماس در غزه بود: اسرائیل معتقد بود که می‌تواند به طور دوره‌ای توانایی‌های دشمن خود را کاهش دهد، بدون اینکه خطر انتقام‌جویی جدی یا یک جنگ گسترده‌تر را در پی داشته باشد.

اکنون، برخی از موانع بر سر درگیری آشکار اسرائیل و ایران ممکن است در حال فروپاشی باشد.

به نوشته فارن‌افرز، در مقابل، تهران نیز اعتماد به نفس بالاتری دارد. آن‌ها با تقویت روابط با روسیه و ترمیم روابطشان با اکثر همسایگان عرب خود، از جمله رقیب اصلی ایران، عربستان سعودی، به طور فزاینده‌ای به موقعیت منطقه‌ای کشور خود اطمینان پیدا کردند. مدیریت ناآرامی‌های داخلی توسط تهران پس از موجی از اعتراضات در پاییز 2022، اعتماد به نفس دولت را بیشتر کرد. پیشرفت‌های اخیر در زمینه هسته‌ای نیز همینطور بوده است. اعتقاد بر این است که ایران پس از فروپاشی توافق هسته‌ای 2015 به وضعیت آستانه‌ای هسته‌ای رسیده  و توافق ماه گذشته مبادله زندانیان با ایالات متحده، تهران را ملزم به عقب‌نشینی اساسی از برنامه هسته‌ای خود نکرد.

ایران ممکن است بر این باور بوده باشد که قابلیت‌های بازدارندگی آن - از جمله تهدیدی که نیروهای حزب‌الله برای اسرائیل ایجاد می‌کنند - به آن‌ها اجازه می‌دهد تا قدرت خود را در سرتاسر منطقه نشان دهد و موقعیت هسته‌ای خود را بدون واکنش قابل توجه اسرائیل حفظ کند. اعتراضات گسترده علیه کابینه بنیامین نتانیاهو در ماه‌های اخیر، احتمالاً این دیدگاه تهران را تقویت کرده  که اسرائیل که تضعیف‌شده، تحریکات آن را به چالش نمی‌کشد.

این واقعیت که اسرائیل و ایران هر دو معتقد بودند که دست برتر را دارند، این دو را به مسیری خطیری سوق می‌دهد. هر یک از طرفین تصور می‌کردند که می‌توانند به صورت دوره‌ای بدون خطر تشدید غیرقابل کنترل، به طرف دیگر سوزن بزنند. اکنون، برخی از موانع بر سر درگیری آشکار اسرائیل و ایران ممکن است در حال فروپاشی باشد. اگر جنگ کنونی منجر به حمله تمام عیار حزب الله به اسرائیل، حمله بزرگ اسرائیل به حزب الله، حمله ایالات متحده به تاسیسات هسته‌ای ایران یا رویداد دیگری با عظمت مشابه شود، موانع ممکن است به کلی از بین بروند. اسرائیل و ایران می‌توانند چنین تحولاتی را به‌عنوان تهدیدی وجودی ببینند و رهبرانشان نسبت به درگیری مستقیم کمتر محتاط باشند.

تغییر بازی

این نتیجه فاجعه بار مطمئن نیست، اما ذهنیت فعلی هر دو طرف می‌تواند درگیری را به سمت یک گسترش خطرناک، به جای مهار سوق دهد. تهران ممکن است جنگ اسرائیل و حماس را فرصتی برای تنزل دادن توانایی‌های اسرائیل از طریق حملات نیابتی از لبنان یا سوریه، یا تشویق به از سرگیری حملات شبه نظامیان به نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه بداند. این عملیات ممکن است تا کنون شروع شده باشد: در روزهای گذشته چند حمله پهپادی به پایگاه عین الاسد عراق که در آن نیروهای آمریکایی مستقر هستند، انجام شده است. 

از دیدگاه ایران، حملات قبلی اسرائیل به اهداف ایرانی بی پاسخ مانده و نیاز به پاسخ دارد. اکنون ممکن است زمان مناسبی باشد، زمانی که حواس اسرائیل ‌پرت و در بحبوحه اختلافات داخلی، آسیب‌پذیری‌های آن با حمله حماس به وضوح آشکار شد. اگر مقامات ایران نه تنها به تلافی بلکه به این احتمال ‌اندیشیده باشند که اسرائیل پس از پایان جنگ خود در غزه، قدرت نظامی خود را به سمت ایران هدایت خواهد کرد، تهران حتی ممکن است اقدام پیشگیرانه را یک ضرورت بداند.

شکست اسرائیل در پیش‌بینی و جلوگیری از حمله حماس، فرضیات دیرینه آن را در مورد نحوه برخورد با دشمنان تغییر داده است. این ایده که دشمنی که به دنبال نابودی شما است، می‌تواند «محدود» یا «مدیریت» شود بی اعتبار شده است - فرضی که تاکنون سیاست اسرائیل در قبال حماس را هدایت کرده است. اگر اسرائیل تصور خود را درباره ایران تغییر دهد، ممکن است تصمیم بگیرد که با حملات گسترده پاسخ دهد. 

آیا گاردریل‌ها سقوط خواهند کرد؟

درگیری‌های وسیع‌تر، بدون در نظر گرفتن یک جنگ تمام عیار، می‌تواند منطقه را بی‌ثبات کند، بازارهای جهانی را مختل کند، صدمات زیادی به غیرنظامیان وارد کند و نیروهای آمریکایی را به سمت خود بکشاند و شاید حتی ایران را وادار کند که در استراتژی هسته‌ای خود بازنگری کند. این واقعیت که جنگ هنوز در سراسر منطقه گسترش نیافته است، نباید رهبران جهان را فریب دهد که توسعه آن امکان ندارد. به هر حال، مفروضات شکننده و وهم‌آمیزی که پویایی تشدید شونده را تحت الشعاع قرار می‌داد، در معرض خشم، محاسبات نادرست یا تغییر استراتژی هستند.

تا کنون، به نظر می‌رسد دولت بایدن خطرات را درک کرده و به درستی مهار جنگ اسرائیل و حماس را در تلاش دیپلماتیک خود در هفته گذشته در اولویت قرار داده است. به نظر می‌رسد که دولت آمریکا با کمک شرکای منطقه‌ای، از طریق کانال‌های ارتباطی با طرفین ارتباط برقرار می‌کند. چنین ارتباطی برای جلوگیری از محاسبه اشتباه و تشدید نظامی ناخواسته بسیار مهم است.

مشکل این است که این درگیری تنها در صورتی مهار می‌شود که همه طرف‌ها در اجتناب از یک جنگ منطقه‌ای نفع داشته باشند. در حال حاضر، به نظر می رسد این شرط برقرار است. اما هیچ تضمینی برای ماندگاری آن در آینده وجود ندارد. وضعیت روی زمین سیال است و تغییرات در محاسبات استراتژیک  مقامات را به این باور برساند که اجتناب از درگیری گسترده‌تر، خطر بیشتری برای بقای آنها ایجاد می‌کند تا رویارویی با یکدیگر در جنگ.