به گزارش اکوایران، امروزه بخش بزرگی از آن‌چه زیربنای قدرت ایالات متحده را تشکیل می‌دهد،  کنترل این کشور بر تجارت جهانی از طریق معاملات بر اساس دلار است.

پل کارگمن، متخصص اقتصاد سیاسی، با انتشار یادداشتی در مجله فارن افرز با عنوان «روش آمریکایی جنگ اقتصادی» ضمن بررسی نحوه استفاده ایالات متحده از این ویژگی از مجرای کنترل فرآیندهای تبادل اطلاعات نحوه مواجهه دولت‌های رقیب با آن را بررسی کرده است. اکوایران این مقاله را در دو بخش ترجمه کرده که در ادامه بخش اول آن ارائه می‌شود: 

زیربنای قدرت آمریکایی

فرض کنید که یک شرکت در پرو می‌خواهد با یک شرکت در مالزی تجارت کند. معامله برای شرکت‌ها نباید سخت باشد. ارسال پول در سراسر مرزها به طور کلی ساده است، و همچنین انتقال بین‌المللی مقادیر زیادی از داده‌ها. اما نکته‌ای وجود دارد؛ چه شرکت‌ها متوجه شوند چه نه، تراکنش‌های اطلاعات مالی و داده‌های آن‌ها تقریباً به طور قطع غیرمستقیم خواهد بود و احتمالاً از طریق ایالات متحده یا مؤسساتی که دولت ایالات متحده کنترل قابل‌توجهی بر آنها دارد، عبور خواهد کرد.

وقتی آنها این کار را انجام دهند، واشنگتن این قدرت را خواهد داشت که بر مبادله نظارت کند و در صورت تمایل، آن را در مسیر خود متوقف کند. به عبارت دیگر، مانع تجارت بین شرکت متعلق به پرو و ​​شرکت مالزیایی با یکدیگر شود. در واقع، ایالات متحده می‌تواند بسیاری از شرکت‌های پرو و ​​مالزیایی را از تجارت کالاها به طور کلی منع کند و تا حد زیادی ارتباط کشورها را با اقتصاد بین‌المللی قطع کند.

بخشی از آنچه که زیربنای این قدرت است به خوبی شناخته شده است؛ بیشتر تجارت جهان به دلار انجام می‌شود. دلار یکی از معدود ارزهایی است که تقریباً همه بانک‌های بزرگ آن را می‌پذیرند و مطمئناً پرکاربردترین ارز است. در نتیجه دلار ارزی است که بسیاری از شرکت‌ها اگر بخواهند تجارت بین‌المللی انجام دهند باید از آن استفاده کنند. هیچ بازار واقعی وجود ندارد که در آن شرکت پرو بتواند سول پرو (واحد پول این کشور) را با رینگیت مالزی مبادله کند، بنابراین بانک‌های محلی که این تجارت را تسهیل می‌کنند معمولاً از سول برای خرید دلار آمریکا و سپس از دلار برای خرید رینگیت استفاده می‌کنند. با این حال، برای انجام این کار، بانک‌ها باید به سیستم مالی ایالات متحده دسترسی داشته باشند و باید از قوانین تعیین شده توسط واشنگتن پیروی کنند. اما دلیل دیگری وجود دارد که کمتر شناخته شده است که چرا ایالات متحده قدرت اقتصادی بسیار بالایی دارد.

بیشتر کابل‌های فیبر نوری جهان که داده‌ها و پیام‌ها را در سراسر کره زمین حمل می‌کنند، از ایالات متحده عبور می‌کنند. و در جایی که این کابل‌ها به ایالات متحده می‌رسند، واشنگتن می‌تواند ترافیک آن‌ها را نظارت کند و این کار را انجام می‌دهد. اساساً هر بسته داده‌ای را ثبت می‌کند که به آژانس امنیت ملی اجازه می‌دهد داده‌ها را ببیند.

بنابراین ایالات متحده می‌تواند به راحتی درباره آنچه تقریباً هر تجارت و هر کشور دیگری انجام می‌دهد جاسوسی کند. این کشور می‌تواند تعیین کند که رقبایش چه زمانی منافعش را تهدید می‌کنند و در پاسخ به آن تحریم‌های معنی‌داری صادر کند.

جاسوسی و تحریم واشنگتن موضوع کتاب امپراتوری زیرزمینی، این که چگونه آمریکا اقتصاد جهانی را تبدیل به سلاح کرد، اثر هنری فارل و آبراهام نیومن است. این کتاب افشاگرانه، این که چگونه واشنگتن چنین قدرت شگفت‌انگیزی را به دست آورد و روش‌های متعددی که این قدرت را به کار می‌گیرد توضیح می‌دهد. فارل و نیومن توضیح می‌دهند که چگونه 11 سپتامبر ایالات متحده را به استفاده از امپراتوری خود سوق داد و چگونه بسیاری از اجزای تشکیل دهنده آن برای محدود کردن چین و روسیه گرد هم آمده‌اند. آنها نشان می‌دهند که اگرچه سایر دولت‌ها ممکن است شبکه‌های واشنگتن را دوست نداشته باشند، اما فرار از آنها بسیار دشوار است. نویسندگان همچنین نشان می‌دهند که چگونه ایالات متحده به نام امنیت، سیستمی را ایجاد کرده است که اغلب مورد سوء‌استفاده قرار می‌گیرد.

فارل و نیومن می‌نویسند: «واشنگتن برای محافظت از آمریکا، به آرامی اما مطمئناً شبکه‌های اقتصادی پررونق را به ابزار سلطه تبدیل کرده است». و همانطور که کتاب آنها به وضوح نشان می‌دهد، تلاش‌های ایالات متحده برای تسلط می‌تواند صدمات عظیمی به بار آورد.

اگر واشنگتن بیش از اندازه ابزارهای خود را به کار گیرد، ممکن است کشورهای دیگر را وادار کند که نظم بین‌المللی کنونی را در هم بشکنند. ایالات متحده می‌تواند چین را وادار کند تا ارتباط خود را با بیشتر اقتصاد جهانی قطع کند و رشد جهانی را کاهش دهد. و واشنگتن ممکن است از اختیارات خود برای مجازات دولت‌ها و افرادی استفاده کند که هیچ اشتباهی مرتکب نشده‌اند. بنابراین کارشناسان باید به این فکر کنند که چگونه امپراتوری ایالات متحده را اگر نه کاملاً اما به بهترین نحو محدود کنند.

داده‌ها و دلار

مرکزیت ایالات متحده در اقتصاد جهانی و چرخه تبادل اطلاعات کاملا بی‌سابقه نیست. قدرت‌های پیشرو جهانی همیشه بیش از حد بر اقتصاد جهانی و شبکه‌های اطلاعات کنترل داشته‌اند.

به عنوان مثال، در آغاز قرن بیستم، پوند بریتانیا نقش کلیدی در بسیاری از معاملات بین‌المللی داشت و تعداد زیادی از کابل‌های تلگراف زیردریایی جهانی از لندن عبور می‌کردند.

اما سال 2023 سال 1901 نیست. عصر امروز با چیزی تعریف می شود که برخی از اقتصاددانان آن را «ابر جهانی شدن» می‌نامند. جهان بسیار بیشتر از یک قرن پیش در هم تنیده شده است. فقط این نیست که تجارت جهانی در حال حاضر سهم بیشتری از فعالیت‌های اقتصادی را نسبت به گذشته تشکیل می‌دهد. پیچیدگی معاملات بین‌المللی نیز بسیار بیشتر از هر زمان دیگری است. و این واقعیت که بسیاری از این تراکنش‌ها از طریق بانک‌ها و کابل‌هایی که ایالات متحده کنترل می‌کند انجام می‌شود، به واشنگتن قدرت‌هایی می‌دهد که هیچ دولتی در تاریخ از آن برخوردار نبوده است.

بسیاری از ناظران غیرحرفه‌ای و تعداد کمی از مفسران حرفه‌ای تصور می‌کنند که این تسلط برای ایالات متحده مزایای اقتصادی زیادی ایجاد می‌کند. اما اقتصاددانانی که این محاسبات را انجام داده‌اند، عموماً معتقد نیستند که موقعیت ویژه دلار بیش از یک سهم حاشیه‌ای در درآمد واقعی ایالات متحده است.

به نظر نمی‌رسد هیچ مطالعه‌ای در مورد مزایای اقتصادی ناشی از میزبانی کابل‌های فیبر نوری وجود داشته باشد، اما این مزایا نیز احتمالاً اندک هستند (به‌ویژه به این دلیل که بسیاری از سود حاصل از انتقال داده‌ها احتمالاً در ایرلند یا سایر بهشت ​​های مالیاتی رزرو شده است). اما فارل و نیومن نشان می‌دهند که کنترل ایالات متحده بر گلوگاه‌های اقتصاد جهانی به واشنگتن راه‌های جدیدی برای طرح نفوذ سیاسی می‌دهد و واشنگتن آن‌ها را تصرف کرده است.

نویسندگان استدلال می‌کنند که ایالات متحده پس از حملات 11 سپتامبر در سال 2001، شروع به سرمایه گذاری روی این قدرت‌ها کرد. اما مقامات به سرعت متوجه شدند که می‌توانستند معاملات مالی اسامه بن لادن را به گونه‌ای دنبال کنند که نقشه‌های تروریستی را فاش کند و از نفوذ مالی خود برای مختل کردن عملیات القاعده استفاده کنند. و بنابراین، پس از حمله این گروه تروریستی، واشنگتن نگرانی‌های خود را کنار گذاشت. هم نظارت مالی و هم استفاده از تحریم‌ها را گسترش داد.

برای سیاستگذاران، اعمال این اختیارات آسان بود. دلارهای مورد استفاده در تراکنش‌های بین‌المللی، بسته‌های پول نقد نیستند، بلکه سپرده‌های بانکی هستند و تقریباً هر بانکی که چنین سپرده‌هایی را نگه می‌دارد، در صورت نیاز به دسترسی به فدرال رزرو، باید پایش در سیستم مالی ایالات متحده باشد. در نتیجه، بانک‌های سرتاسر جهان سعی می‌کنند شامل لطف مقامات آمریکایی باقی بمانند، مبادا واشنگتن تصمیم به قطع ارتباط با آنها بگیرد. داستان کری لام، مدیر اجرایی سابق هنگ‌کنگ که از سوی چین منصوب شده است، نمونه‌ای از این موضوع را ارائه می‌دهد. همانطور که فارل و نیومن می‌نویسند، پس از اینکه ایالات متحده لام را به دلیل نقض حقوق بشر تحریم کرد، او قادر به دریافت حساب بانکی در هیچ جا، حتی در یک بانک چینی نبود. در عوض، باید به او پول نقد پرداخت می‌شد و انبوهی از پول را در محل اقامت رسمی خود نگه می‌داشت.

یک مثال کمتر زیبا - اما بسیار مهم‌تر - از قدرت ایالات متحده، روشی است که واشنگتن انجمن ارتباطات مالی بین بانکی جهانی را که بیشتر به نام سوئیفت شناخته می‌شود، انتخاب کرد.

این سازمان به عنوان سیستم پیام‌رسانی عمل می‌کند که از طریق آن تراکنش‌های مالی بین المللی عمده انجام می‌شود. شایان ذکر است، این شرکت در بلژیک است، نه ایالات متحده. اما از آنجایی که بسیاری از مؤسسات پشت آن به حسن نیت دولت ایالات متحده متکی هستند، پس از حملات 11 سپتامبر شروع به اشتراک گذاری بسیاری از داده‌های خود با ایالات متحده کرد و روزتا استون را ارائه کرد که واشنگتن می‌توانست از آن برای ردیابی تراکنش‌های مالی در سراسر جهان استفاده کند. در سال 2012، دولت ایالات متحده توانست با استفاده از سوئیفت و قدرت مالی خود، ایران را به طور موثر از سیستم مالی جهان خارج کند و تأثیری کشنده داشته باشد. پس از تحریم‌ها، اقتصاد ایران دچار رکود شد و تورم در این کشور به حدود 40 درصد رسید. در نهایت، تهران موافقت کرد که در ازای دریافت کمک، برنامه‌های هسته‌ای خود را محدود کند. (در سال 2018، دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، این توافق را خنثی کرد، اما این داستان دیگری است.)