به گزارش اکوایران، جنگ اوکراین مسکو و غرب را در رقابتی برای جلب حمایت جهانی گرفتار کرده است. هر دو دوست دارند بقیه جهان در کنار آن‌ها علیه دیگری قرار بگیرند، اما مسیری که در آن قرار گرفته‌اند اشتباه است. شورای روابط خارجی اروپا در یادداشتی به بررسی پس‌زمینه‌های این رقابت، از جمله تحولات در روابط روسیه با ایران پرداخته است. اکوایران این یادداشت در سه قسمت ترجمه کرده است که در ادامه بخش اول آن را می‌خوانید:

در جست‌وجوی جهانی دیگر 

چند ماه از جنگ روسیه علیه اوکراین گذشته بود که نزدیک شدن به جنوب جهانی به موضوع بحث در غرب تبدیل شد. اروپا که از تهاجم مسکو شوکه شده بود، به سرعت تحریم‌های جدیدی را علیه روسیه وضع کرد، میلیون‌ها پناهنده اوکراینی را با اتوبوس به محل امن منتقل کرد و شروع به ارسال سلاح به کیف کرد. در تابستان 2022، زمانی که روسیه از حومه کیف عقب نشینی کرد و غرب شروع به بررسی استراتژی بلندمدت خود در مورد جنگ کرد، جلب نظر و همراه کردن بقیه جهان به عنوان یکی از ایده‌ها مطرح شد.

این ایده هم بعد نمادین و هم بعد عملی داشت. اگر جهان غیرغربی روسیه را مانند غرب به طور تمام قد محکوم می‌کرد، مسکو منزوی می‌شد و ممکن بود متوجه شود که به بن بست رسیده است. علاوه بر این، اگر جهان غیرغربی در اعمال تحریم‌ها علیه روسیه به غرب بپیوندد، می‌‌تواند به سرعت بر توانایی روسیه در جنگ تأثیر بگذارد.

جنگ اوکراین

در همین حال، روسیه نیز همین کار را می‌کند و تلاش می‌کند حمایت جهان غیرغربی را جلب کند و آن را علیه غرب بسیج کند. این در اکثر سخنرانی‌های این روزهای ولادیمیر پوتین، که در آن غرب را به باد انتقاد می‌گیرد و «اکثریت جهانی» را به قیام علیه آن دعوت می‌کند، آشکار است. پوتین در کنفرانس سیاست خارجی اخیر در مسکو گفت: «بدیهی است که مدل جهانی شدن که عمدتاً توسط کشورهای غربی - البته به نفع خودشان - شکل گرفته است، در وضعیت بحرانی عمیق قرار دارد. یک نظام جدید، عادلانه‌تر و دموکراتیک‌تر از روابط بین‌الملل در حال ظهور است که نیازهای اکثریت جهان را برآورده می‌کند.»

اما این تلاش روسیه احتمالاً مسکو را به همان نتیجه‌ای می‌رساند که غرب کم‌کم به آن می‌رسد: این نبرد روایت‌ها نیست. تلاش غرب برای توضیح به بقیه جهان که چرا باید در کنار اوکراین باشند، قاطعانه در جنوب جهانی رد شده است، جایی که کشورها نمی‌خواهند مجبور به تصمیم گیری‌های بلوکی به سبک جنگ سرد شوند که انتخاب شرکا و در نتیجه مسیرهای رشد آن‌ها را محدود می‌کند.

هر یک از این کشورها برای خود دستورکاری دارند. آن‌ها شرکای خود را با توجه به این انتخاب می‌کنند که چه کسی می‌تواند بهتر با آن‌ها به صورت عملی و متواضعانه ارتباط برقرار کند. روسیه در تاریخ معاصر خود در تعامل با بسیاری از کشورهای جنوب جهانی از طریق سیاست تجاری، کمک‌های امنیتی و فعالیت‌های دیپلماتیک موفق بوده است. اما در حالی که پیام‌های مسکو بر هدف «دنیای چندقطبی منصفانه» پس از نابودی هژمونی غرب تأکید می‌کند، جنگ آن با اوکراین توانایی مسکو برای عمل به روح این جهان چند قطبی را –از جمله تمرکز بر نیازهای واقعی دیگر کشورها- محدود کرده است.

مسیر روابط روسیه با جنوب جهانی ممکن است به غرب در تلاش‌هایش برای نزدیک شدن به سایر نقاط جهان امید دهد، به خصوص اگر غربی‌ها بتوانند رویکرد هنجاری خود را با چیزی بسیار عمل گرایانه‌تر جایگزین کنند، اما این کار آسان نخواهد بود.

ماجراجویی روسیه در جهان غیرغربی

روابط روسیه با جهان غیرغربی به سه دوره‌ی نسبتاً منظم تقسیم می‌شود: 1992 تا 2012؛ 2012 تا 2022؛ و پس از فوریه 2022.

در 20 سال اول روسیه پساشوروی، بیشتر، اگر نگوییم همه، روابط بین‌المللی مسکو تابع روابط آن با ایالات متحده و اروپا بود. در اوایل دهه 1990 قدرت جهانی کاملاْ با ارزش‌های غربی آمیخته شده بود، و در نتیجه روسیه انتخاب زیادی نداشت. در آن زمان، مسکو اغلب از اهرم‌های خود در کشورهای ثالث برای خشنود کردن غرب استفاده می‌کرد. به عنوان مثال، در سال 2001، پوتین به ایالات متحده اجازه داد تا در طول «جنگ علیه تروریسم»، در قرقیزستان و ازبکستان پایگاه‌های نظامی ایجاد کند. روسیه همچنین در تعدادی از ماموریت‌های حفظ صلح به رهبری غرب شرکت کرد و به ارتش ایالات متحده در افغانستان مشاوره داد.

این بدان معنا نیست که مسکو در این دوره همیشه با غرب همکاری کرده است. اما حتی زمانی که موضع این کشور با موضع ایالات متحده و اروپا در تضاد بود، انگیزه‌های روسیه ریشه در گفتگوی همه جانبه با غربی‌ها داشت.

زمانی که پوتین در سال 2012 به کرملین بازگشت، این رویکرد تغییر کرد. او سخنرانی‌های جدلی برای مخاطبان غربی، با هدف تغییر دادن مسیر کشورهای غربی را متوقف کرد و روسیه را به عنوان یک کشور غیرغربی بازتعریف کرد - حداقل از نظر سیاسی، نه فرهنگی. در این مرحله، کرملین به این برداشت رسیده بود که روسیه نمی‌تواند در سیستم بین المللی غرب محور به موقعیت رضایت‌بخشی دست یابد. بنابراین، روابط روسیه با بقیه جهان تبدیل به یک هدف شد و دیگر سرمایه‌ای برای استفاده در گفتگوی مسکو با غرب نبود. همانطور که پوتین در اواخر سال 2014 توضیح داد، «هدف ما این است که تا حد امکان شرکای برابر داشته باشیم، هم در غرب و هم در شرق. ما حضور خود را در مناطقی گسترش خواهیم داد که ادغام در آن‌ها رو به افزایش است، جایی که سیاست با اقتصاد آمیخته نیست و موانع برای تجارت، تبادل فناوری و سرمایه گذاری و حرکت آزاد مردم برداشته شده است.

 

روسیه سوریه

دخالت روسیه در سوریه نمونه خوبی از این تحول است. در سپتامبر 2015، مداخله روسیه شاید به عنوان بخشی از گفتگوی مسکو با غرب آغاز شد. پوتین در آستانه مداخله روسیه در سخنرانی خود در سازمان ملل متحد گفت: «ما فکر می‌کنیم که این اشتباه بزرگی است که از همکاری با دولت سوریه و نیروهای مسلح آن که شجاعانه رو در رو با تروریسم مبارزه می‌کنند، خودداری کنیم.» اما خیلی زود به چیز دیگری تبدیل شد. دفع شورش آنچنان که مسکو امیدوار بود سریع نبود، که ممکن است برای روسیه یک موهبت بوده باشد، زیرا به این معنی بود که از نزدیک با بازیگران منطقه‌ای تعامل دارد و در نتیجه به بازگشت مسکو به خاورمیانه به عنوان یک دلال قدرت منجر شد. روسیه به سرعت به تنها قدرت خارجی تبدیل شد که با همه بازیگران منطقه‌ای گفت‌و‌گو می‌کرد: اسرائیل و همچنین ایران، ترک‌ها و همچنین کردها. این شاهکار کوچکی نبود و همانطور که مسکو متوجه شد، پاداش‌های مالی نیز به همراه داشت – برای مثال، عربستان سعودی به روسیه به‌عنوان یک بازیگر مرتبط نگاه کرد و هنگام تعیین سطح تولید و قیمت‌های نفت، نسبت به شنیدن نظرات مسکو بازتر شد.

روسیه که در سوریه جسور شده بود، مداخلات خود در آفریقا را آغاز کرد، که تا حدودی از الگویی مشابه در سوریه پیروی کردند. مسکو از رهبران تحت محاصره حمایت کرد و احتمالاً انتظار داشت که بتواند بعداً از این روابط بهره‌برداری کند، به عنوان مثال در جمهوری آفریقای مرکزی در سال 2017 و مالی در اوایل دهه 2020.

در اوایل سال 2022، به نظر می‌رسید دهه‌ای که روسیه به عنوان یک «قدرت غیر غربی» گذراند برای آن خوش‌یمن بوده باشد. بالاخره در حال پیدا کردن جای پا در دنیایی بود که دیگر در آن ابرقدرت نبود. در اوایل سال 2022، مسکو به نوعی همه چیز داشت: از آنجایی که نه ایالات متحده و نه چین نمی‌خواستند روسیه در کنار دیگری قرار بگیرد، با هر دوی آن‌ها در تعامل بود و در حال ایجاد اهرم در گوشه و کنار جهان بود که می‌توانست در صورت نیاز از آن‌ها استفاده کند. این کشور یاد گرفته بود که به طور مؤثر از نیروی نظامی برای دستیابی به اهداف سیاسی استفاده کند. در نهایت، حتی ایالات متحده در زمان جو بایدن، آماده گفتگو با روسیه به شیوه‌ای جدید بود، از جمله در مورد امنیت، دور شدن از سیاست ایالات متحده برای وادار کردن روسیه به پذیرش سیستم امنیتی مبتنی بر ارزش‌های خود و حتی حفظ وضعیت بی طرف اوکراین در خارج از ناتو به طور ناگهانی در دسترس به نظر می‌رسید.

در این پس‌زمینه منطقی است که بپرسیم که چرا پوتین احساس نیاز به راه‌اندازی یک جنگ همه جانبه علیه اوکراین را کرد –زیرا آن جنگ همه چیز را ویران کرد. روسیه توانایی خود برای ایجاد تعادل بین چین و جهان غرب را از دست داد. با قطع روابطش با غرب، به طور ناگهانی از نظر دیپلماسی، سرمایه‌گذاری، تجارت و فناوری به شدت به چین وابسته شد. اکنون که بخش اعظم ارتش این کشور در اوکراین مشغول است، روسیه توانایی قبلی خود را برای نمایش قدرت نظامی در نقاط دیگر از دست داده است.

کشور یک بعدی

روابط مسکو با بقیه جهان از فوریه 2022 به شدت در خدمت نیازهای جنگی آن بوده است. تهاجم این کشور به اوکراین، روسیه را به کشوری تک موضوعی تبدیل کرده است که منابع کمی برای اختصاص دادن به برنامه‌های دیگر دارد. در این شرایط، مسکو دائماً باید ارزیابی کند که آیا سیاست خارجی‌اش می‌تواند مستقیماً به تلاش‌های جنگی آن کمک کند یا مانع آن شود، و بر این اساس عمل کند، حتی اگر این امر منافع دیگرش را نادیده بگیرد یا برخی از سیاست‌های بلندمدت را معکوس کند. به عنوان مثال، زمانی که آذربایجان به زور قره باغ کوهستانی را در ماه سپتامبر گرفت، روسیه علیرغم تلاش‌هایش در سال‌های گذشته برای حفظ وضعیت موجود و افتخارش به وفاداری به متحدانش، مداخله‌ای نکرد. روابط مسکو با باکو و حامیان الهام علی اف، رئیس جمهور آذربایجان در ترکیه، -که به کرملین برای دور زدن تحریم های غرب کمک می‌کنند- اکنون مهمتر از روابط با ارمنستان، متحد روسیه در سازمان پیمان امنیت جمعی است.

روسیه قره‌باغ

مسکو اکنون به دنبال کمک نظامی، تجارت - با تکیه بر دور زدن تحریم‌ها - و حمایت سیاسی از هر کسی است که مایل به ارائه آن است. به عنوان مثال، آفریقا شاهد فعالیت دیپلماتیک روسیه در سال 2023 بوده است - از کنفرانس پارلمانی روسیه و آفریقا در مسکو در ماه مارس گرفته تا سفر وزیر امور خارجه سرگئی لاوروف به کنیا، بوروندی، موزامبیک و آفریقای جنوبی در تابستان تا اجلاس آفریقا در سن پترزبورگ در ماه جولای.

در این روابط، روسیه اغلب از تعیین کننده معامله به پذیرنده معامله تقلیل یافته است، و به دلیل فقدان گزینه و اهرم، مجبور می‌شود شرایطی را که شرکایش تعیین می‌کنند، بپذیرد. به عنوان مثال، روسیه از خط لوله گاز برنامه ریزی شده قدرت سیبری ۲ سود زیادی خواهد برد، که در صورت احداث، به این کشور اجازه می‌دهد تا گاز سیبری غربی خود را - که مقصدش بازارهای اروپایی بود - به چین صادر کند. اما پکن که نیاز فوری به گاز احساس نمی‌کند، عجله‌ای برای تصویب این قرارداد ندارد، به این معنی که وقتی در نهایت تصویب شود، احتمالاً قیمت‌ها و شرایط بهتری را به همراه خواهد داشت که به شدت به نفع چین است، به گونه‌ای که قبل از جنگ غیرقابل تصور بود.

ادامه دارد...