به گزارش اکوایران، هال برندز، استاد ژئوپلیتیک در دانشگاه جانز هاپکینز یادداشتی را در فارن پالیسی منتشر کرده با عنوان «وعده‌ها و مخاطرات ژئوپلیتیک» پرداخته است، دانشی که در عصر فعلی اهمیتی دوباره پیدا کرده است. اکوایران این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده است که قسمت اول آن پیشتر منتشر شد. در ادامه بخش دوم و پایانی این یادداشت را  می‌خوانید:

 

برخورد ایده‌ها

برخورد کشورها، برخورد ایده‌ها است. و یک راه برای تفسیر قرن بیستم این است که مکتب ژئوپلیتیک دموکراتیک، مکتب استبدادی را شکست داد.

در جنگ جهانی اول، دوم و جنگ سرد، کشورهای به شدت تجدیدنظرطلب نسخه‌هایی از کتاب بازی هاوشوفر را اجرا کردند. آلمان، ژاپن و اتحاد جماهیر شوروی بخش‌های وسیعی از اوراسیا را تصرف کردند و اقیانوس‌های همسایه آن را به چالش کشیدند. در مناطقی که تحت کنترل خود داشتند، گاهی اوقات با قتل عام وحشتناک حکومت می‌کردند. با این حال، آن‌ها در نهایت از ائتلاف‌های جهانی که توسط ابرقدرت‌های لیبرال و بینش‌های ژئوپلیتیکی دموکراتیک هدایت می‌شدند، شکست خوردند.

به گفته مکیندر، این قدرت‌های فراساحلی متحدانی را در خشکی پرورش دادند تا مهاجمان اوراسیا را از غلبه بر ابرقاره و معطوف کردن کامل توجهشان به دریاها باز دارند. همانطور که ماهان پیش بینی کرده بود، ایالات متحده و بریتانیا اتحادی را برای کنترل اقیانوس اطلس ایجاد کردند و قدرت غالب واشنگتن را به کار گرفتند. و همانطور که اسپایکمن توصیه کرد، ایالات متحده در نهایت متعهد شد که اوراسیا را با ایجاد اتحادهایی در حاشیه اقیانوس اطلس و آرام تکه تکه نگه دارد.و – در یک سیاست قدرت واقعی- با استفاده از دشمنان اصلاح شده، ژاپن و آلمان، متحد سابق، اتحاد جماهیر شوروی را مهار کند.

در واقع، اقدامات غیر اخلاقی فراوانی در این تلاش‌ها وجود داشت. دموکراسی‌های غربی با جوزف استالین، رهبر شوروی در جنگ جهانی دوم و رهبر چین، مائو تسه تونگ، در اواخر جنگ سرد، معامله کردند. آن‌ها از تاکتیک‌هایی استفاده کردند که تنها با مرتبط کردن آن‌ها به خیر بالاتر قابل توجیه بود -محاصره، بمباران آتش‌زا، کودتا، و مداخلات مخفیانه. اسپایکمن نوشت: «تمام زندگی متمدن... در نهایت بر قدرت استوار است.» دموکراسی‌ها بی‌رحمانه از قدرت استفاده می‌کردند تا از حاکمیت بدترین متجاوزان جهان بر حیاتی‌ترین مناطق آن جلوگیری کنند.

پاداش این پیروزی‌ها - که با شکست استراتژیک و انحلال اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 به اوج خود رسید - رونق گرفتن نظم لیبرال و این احساس بود که شاید جهانی شدن و دموکراتیزه شدن، بحث ژئوپلیتیک را به پایان رسانده باشد. افسوس، جهان اکنون وارد دوره جدیدی از رقابت شده است، که در آن رقبای خودکامه ایده‌های ژئوپلیتیک قدیمی را به سلاح تبدیل می‌کنند.

پوتین دوگینبرنامه نوامپریالیستی پوتین را در نظر بگیرید. در آغاز دهه 1990، دوگین در میان نخبگان امنیتی روسیه با این استدلال که کشور از نظر وجودی توسط ائتلاف هژمونیک «آتلانتیک» در معرض تهدید است، شهرت یافت. دوگین، مانند هاوشوفر با وارونه کردن مکیندر به راه حلی دست یافت و در سال 2012 نوشت: بهترین استراتژی مسکو این است که «آینده قاره بزرگ اوراسیا برای روسیه را با دستان خودمان بسازیم». روسیه می‌تواند با تصاحب دوباره جمهوری‌های سابق شوروی و تقویت روابط با دیگر دولت‌ها ناراضی، بلوکی از تجدیدنظر طلب‌ها را در اوراسیا بسازد. او در سال 1997 نوشته بود: «قلب روسیه محل راه‌اندازی یک انقلاب جدید ضد بورژوازی و ضد آمریکایی است». اگرچه در غرب اغلب درباره روابط بین پوتین و دوگین اغراق شده است، نوشته‌های دومی راهنمای بدی برای آنچه که اولی انجام داده است نیست.

روسیه تحت رهبری پوتین، با کشورهای همسایه - گرجستان و اوکراین - که به دنبال فرار از چنگال آن بودند جنگید و در عین حال از مسموم کردن، فساد استراتژیک، و سایر تاکتیک‌ها برای مطیع کردن دیگر کشورهای شوروی سابق استفاده کرد. مسکو به بی ثباتی سیاسی در غرب دامن زده است - تاکتیک دیگری که دوگین برای فروپاشی آن اتحاد از آن حمایت می‌کند - در حالی که تلاش می‌کند تا نهادهای اوراسیایی را ایجاد کند که به قول پوتین بتوانند به عنوان «یکی از قطب‌های جهان مدرن» عمل کنند. در همین حال، پوتین شبه ائتلاف‌هایی با چین و ایران ایجاد کرده است، به این امید که اوراسیا را به کانونی برای قدرت‌های غیرلیبرال و ضد آمریکایی تبدیل کند.

 

تسریع تحکیم ابرقاره

تهاجم روسیه به اوکراین در فوریه 2022 با تسخیر کشوری که قلب وسیع اوراسیا را به حاشیه پویای اروپا پیوند می‌دهد، این برنامه را تسریع بخشید. در اینجا، پوتین «آینده قاره بزرگ اوراسیا برای روسیه » دوگین را با دستان خونین دنبال کرد.

دولت چین نیز مسیر آشنایی را دنبال می‌کند. پکن با بزرگترین برنامه توسعه نیروی دریایی از زمان جنگ جهانی دوم، در حال توسعه قدرت خود برای تصرف تایوان و کنترل چیزی است که اسپایکمن «دریاهای حاشیه‌ای» حیاتی اقیانوس آرام غربی می‌خواند. دستیابی به این هدف، دست برتر را در سرزنده ترین منطقه اوراسیا به چین خواهد داد. همچنین به گفته شی، به چین این فرصت را می‌دهد تا با سرمایه‌گذاری در یک نیروی دریایی با پایگاه‌هایی در سرتاسر جهان، خود را به یک «قدرت دریایی بزرگ» تبدیل ‌کند. ماهان حتما به چنین خطری توجه می‌کرد.

ژئوپولیتیک چین

مکیندر ما را از استراتژی چین نیز آگاه می‌کند. ابتکار کمربند و جاده شی قرار است کشورها را از جنوب شرقی آسیا تا جنوب اروپا و فراتر از آن تحت تأثیر چین قرار دهد – از نظر اقتصادی، فناوری، دیپلماتیک و شاید روزی نظامی. اگر این تلاش موثر واقع شود، چین در برابر اروپا که به ابرقاره‌ای چین-محور وابسته خواهد بود موقعیتی برتر خواهد داشت. به گفته دانیل مارکی: «دسترسی به منابع، بازارها و بنادر اوراسیا می‌تواند چین را از یک قدرت آسیای شرقی به یک ابرقدرت جهانی تبدیل کند». همانطور که ژنرال ارتش چین، لیو یاژو در سال 2004 توصیه کرد، چین به رهبری شی تصمیم گرفته است که «مرکز جهان را تصاحب کند».

با این حال، اگر دولت چینی از بینش ماهان و مکیندر استفاده کند، پیامدهای آن بیشتر با سنت خودکامه مطابقت دارد. دیپلمات‌های چینی قول داده اند پس از اتحاد این جزیره با چین، جمعیت تایوان را «بازآموزی» کنند، تهدیدی که خاطرات برخی از بدترین جنایات قرن بیستم را تداعی می‌کند. اوراسیا تحت نظر چین منطقه اقتدارگرایی خواهد بود که هاوشوفر را سربلند می‌کند. استبداد امنیت خواهد داشت زیرا انگیزه‌های دموکراتیک خفه شده است. پکن و مسکو گاهی از طریق سازمان همکاری شانگهای برای خنثی کردن انقلاب‌های رنگی بالقوه در آسیای مرکزی و تعقیب مخالفانی که از مرزهای بین‌المللی آن‌ها فرار می‌کنند، همکاری کرده‌اند. در همین حال، مدرن‌سازی استبداد با کمک فعال پکن ادامه دارد: جاده ابریشم دیجیتال چین با تجهیز دولت‌های غیرلیبرال به تجهیزات نظارتی پیشرفته، آن‌ها را تقویت می‌کند.

وارثان هاوشوفر به دنبال اوراسیایی امن برای غیر لیبرالیسم هستند و تیم دموکراتیک برای مقابله با آن نیاز به احیای سنت ژئوپلیتیکی خود دارد.

قابلیت‌های جدید برای عصر جدید

واشنگتن در حال حاضر به ناوگان «ماهانی» از ناوهای جنگی نیاز ندارد. نوآوری ریتم رقابت را تغییر داده است: رقابت امروزی شامل قابلیت‌های جدید و حوزه‌های جدید جنگی است که حمله به دشمنان را در فواصل طولانی آسان‌تر از همیشه می‌کند. با این حال، برخی واقعیت‌ها پابرجا هستند: ثبات نظم جهانی مستلزم جلوگیری از یک هژمونی بدخواهانه در مرکز آن است. بنابراین، مکتب ژئوپلیتیک دموکراتیک یک نقشه ذهنی و مجموعه‌ای از اصول برای هدایت جهانی ارائه می‌کند.

به لطف دستاوردهای تاریخی استراتژی الهام گرفته از اسپایکمن، غرب اکنون می‌تواند با ارائه کمک های حیاتی به اوکراین، روسیه را در اعماق اروپای شرقی متعادل کند. واشنگتن و متحدانش می‌توانند به جای اقیانوس آرام مرکزی، قدرت پکن را در تنگه تایوان به چالش بکشند. هزینه‌های نظامی و دیپلماتیک برای حفظ این مواضع سنگین است – اما مطمئناً کمتر از هزینه‌ی ایجاد تعادل از یک موقعیت ضعیف‌تر است، زمانی که تجدیدنظر طلب‌ها به قدرت رسیدند.

opener-1-horiz4

حفظ مواضع هجومی مستلزم توجه به اصل ژئوپلیتیکی سیاست اتحادها است، زیرا مبارزه برای برتری اوراسیا، رقابت در ائتلاف سازی و ائتلاف‌شکنی است. همانطور که اسپایکمن، مکیندر و ماهان درک کردند، قدرت‌ها- حتی ابرقدرت‌ها - فقط با کمک متحدان خط مقدم می‌توانند امور اوراسیا را تنظیم کنند. برعکس، هژمون‌های مشتاق، تنها با منزوی کردن همسایگان خود از حمایت خارجی، می‌توانند آن‌ها را تحت سلطه خود قرار دهند.

همانطور که مکیندر به ما یادآوری می‌کند، نوع و مکان آن شرکا نیز مهم است. مبارزه با چین در درجه اول یک موضوع دریایی است. اما قدرت زمینی و نیروی دریایی مکمل یکدیگرند. اگر واشنگتن نخواهد با یک دشمن متمرکز در اقیانوس آرام روبرو شود، به دوستانی مانند ویتنام و به ویژه هند نیاز دارد که دوراهی‌هایی در امتداد مرزهای زمینی آسیب پذیر چین ایجاد کنند.

با این حال، مبارزات اوراسیا امری تک بعدی یا تک منطقه ای نیستند. ماهان، مکیندر و اسپایکمن همگی اوراسیا را تئاتری عظیم و به هم پیوسته می دیدند. اخیراً، برخی از تحلیلگران دیدگاه تقلیل گرایانه‌تری داشتند، که تایوان تنها جایی است که واقعاً برای ایالات متحده مهم است و قدرت نظامی تنها نوع قدرتی است که واقعاً اهمیت دارد. عواقب شکست در جنگ به چین در غرب اقیانوس آرام مطمئناً تاریخی خواهد بود.

در همین حال نتیجه جنگ غیر فرضی امروز در اوکراین، توازن استراتژیک از بالتیک تا آسیای مرکزی و همچنین توازن مزیت بین حکومت‌های خودکامه اوراسیا و دموکراسی‌های لیبرال مخالف آن‌ها را شکل خواهد داد. به همین دلیل است که به ندرت از آسیب‌پذیرترین متحدان واشنگتن در غرب اقیانوس آرام درخواستی برای کاهش کمک به اوکراین شنیده می‌شود.

در طول قرن بیستم، چالش‌های اوراسیا همکاری بی‌سابقه‌ای را در میان دموکراسی‌های جهان برانگیخت. آن‌ها همچنین پایه‌های نظم لیبرالی را بنا نهادند که رفاه بی‌سابقه‌ای را برای بسیاری از جهان به ارمغان آورد. ائتلافی که در رقابت‌های کنونی پیروز شود، به همین ترتیب، ائتلافی خواهد بود که می‌تواند منابع نظامی، اقتصادی، تکنولوژیکی و دیپلماتیک جهانی را به گونه‌ای بی‌سابقه برای مهم‌ترین چالش‌های عصر حاضر بسیج کند.