به گزارش اکوایران، از میان تمام بحران‌های ژئوپلیتیکی جهان، بحرانی که می‌توانست هولناک‌تر از بقیه باشد، در جهت مثبتی قرار گرفته است. ایان برمر، بنیانگذار گروه اوراسیا می‌گوید: «بزرگترین غافلگیری ماه‌های اخیر تثبیت روابط ایالات متحده و چین است».

به نوشته فرید زکریا در نشریه واشنگتن‌پست، دیدار جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی ایالات متحده با وانگ یی، دیپلمات ارشد چین برای گفتگوهای خصوصی این هفته، نشانه دیگری از گرم‌شدن روابط دو کشور است. مذاکرات سران نظامی از سر گرفته شد. جَنِت یِلِن، وزیر خزانه‌داری و جینا ریموندو، وزیر بازرگانی سفرهای سازنده‌ای به چین داشته‌اند. در اوایل این ماه، فرماندهی هند و اقیانوسیه ایالات متحده خاطرنشان کرد که از زمان نشست ماه نوامبر بایدن و شی، به نظر می‌رسد هواپیماهای نظامی چین مانورهای خطرناک خود را متوقف کرده‌اند. پیش از این و طی طول دو سال قبل، نزدیک به ۳۰۰ مورد از این نوع حوادث علیه هواپیماهای ایالات متحده و متحدان و شرکای آمریکا صورت گرفته بود. همچنین انتخابات تایوان که نتیجه‌ای به خلاف خواسته چین داشت، از سوی پکن و واشنگتن به طور کامل مدیریت شد.

این همه به نفع است. بی‌اعتمادی، عدم گفتگو و عدم ارتباط که مشخصه روابط دو سال اول دولت بایدن بود، ریسک بالایی داشت. این رقابت می‌توانست به مسابقه‌ای تسلیحاتی بی‌محدودیت (از هوش مصنوعی گرفته تا تسلیحات فضایی) تبدیل شده، اقتصاد جهانی را متلاشی کرده و به اولین جنگ قدرت‌های بزرگ از سال ۱۹۴۵ منجر شود.

پکن کوتاه آمد

هر دو طرف نگرش خود را تعدیل کرده‌اند. اما تغییر بزرگ‌تر از سمت پکن انجام شد. شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین در پی بحران مالی جهانی به قدرت رسید و می‌پنداشت که قدرت ایالات متحده در حال کاهش است. او به صراحت گفته بود: «شرق در حال طلوع و غرب در حال افول است». او می‌خواست وابستگی اقتصادی چین به ایالات متحده کاهش را داده و فناوری‌های جدید را در داخل بسازد. او سیاست خارجی بلندپروازانه‌تر و تهاجمی‌تری را نیز آغاز کرد.

تا اینکه می‌رسیم به ماه‌های اخیر. شی به طور علنی به تجار آمریکایی اعلام کرد که چین قصد یا تمایلی برای جایگزینی ایالات متحده به عنوان هژمون جهانی ندارد. او و وانگ یی استدلال کرده‌اند که همکاری بین ایالات متحده و چین ضروری است. شی جین‌پینگ از تجارت ایالات متحده در سانفرانسیسکو استقبال کرد و لی کیانگ، نخست‌وزیر چین همین کار را در داووس سوئیس انجام داد. بیشتر تغییرات لفظی مقامات پکن احتمالاً ناشی از این شناخت است که اقتصاد همزمان با شکوفایی هرچه بیشتر اقتصاد آمریکا، اقتصاد چین در حال غرق‌شدن است. اما، به طور کلی‌تر، پکن باید ببیند که دیپلماسی «گرگ جنگجو» شکست خورده و از استرالیا و هند گرفته تا آلمان را از خود بیگانه کرده است. مطالعه اخیر مرکز تحقیقات پیو نشان داد که ۲۲ کشور از ۲۴ کشور بررسی‌شده، آمریکا را به چین ترجیح می‌دهند.

زنگ خطر در غرب

واشنگتن نیز فهمیده که روابط ایالات متحده و چین شدیداً از مسیر خود منحرف شده و می‌تواند به مارپیچ‌ها، بحران‌ها و درگیری‌های خطرناک منجر شود. خصوصاً اگر مسئله تایوان به نادرستی مدیریت می‌شد، همه ضرر می‌کردند؛ از جمله خود تایوانی‌ها که اکثراً خواهان تداوم وضعیت موجود هستند. این مسئله همچنین به بهبود روابط میان دو ابرقدرت که از نظر اقتصادی عمیقاً در هم تنیده‌اند، کمک کرد. بسیاری از متحدان ایالات متحده به روشنی گفته‌اند در حالی که به دنبال حمایت امنیتی آمریکا هستند، چین بزرگترین شریک اقتصادی آن‌ها باقی خواهد ماند.

هیچ کدام از این‌ها نشان‌دهنده دوستی و گرمای رابطه دو کشور نیست. بحران‌های جدیدی پدیدار خواهد شد. از آنجایی که خودروهای برقی مقرون‌به‌صرفه چینی به بازارها هجوم آورده‌اند، انتظار می‌رود بحث بزرگی در برخی از کشورهای غربی در مورد نحوه پاسخگویی به این پدیده رخ دهد. برای آلمان، چین ناجی بزرگ صنعت خودروسازی این کشور محسوب شده و سهم بزرگی از صادرات آلمان را به خود اختصاص داده است. اما امروزه خودروهای چینی بزرگترین تهدید برای همین صنعت هستند. تنش‌های جدیدی بر سر داروها و محصولات زیست‌فناوری پیش خواهد آمد. اما اکنون (خوشبختانه) آن‌ها در چهارچوب روابط کاری واشنگتن و پکن اتفاق خواهند افتاد.

رقابت در چهارچوب نظم بین‌الملل

بخشی از آنچه که موجب تغییر نگرش واشنگتن شد، درک این موضوع بود که چین چندان هم قدرتمند نیست. درست مانند ژاپن دهه ۱۹۸۰، سیاست‌گذاران واشنگتن در ابتدا رشد چین را روبه‌جلو پیش‌بینی کردند و دچار وحشت شدند. اما همانطور که یک ضرب‌المثل آلمانی می‌گوید: «درختان تا آسمان رشد نمی‌کنند». رشد چین به طور قابل توجهی کاهش یافته که به دلیل بسیاری از سیاست‌های بد سال‌های اخیر رهبران آن، بدتر نیز شده است. جمعیت و بهره‌وری این کشور که دو مؤلفه اصلی رشد اقتصادی به شمار می‌آیند، عملکرد ضعیفی داشته‌اند. چین همچنان کشوری قدرتمند است، اما قرار نیست دنیا را تسخیر کند.

یکی از ویژگی‌های مهم عصر هژمونی آمریکا که از ۸۰ سال پیش آغاز شد، این بود که واشنگتن سیستمی امنیتی ایجاد کرد که در آن، سایر کشورها می‌توانستند تا زمانی که قصد در برهم‌زدن نظم بین‌المللی نداشته باشند، از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رشد و پیشرفت کنند. این نگرش ریشه در این اطمینان داشت که ایالات متحده می‌تواند با آن‌‌ها رقابت کرده و عملکرد خوبی داشته باشد. اما مراقب بود اصرار داشت که این رقابت به رقابتی ژئوپلیتیکی تبدیل نشود؛ جایی که راه‌حل برد-برد وجود نداشته و سیستم جهانی از بین خواهد رفت. اگر چین با این قواعد بازی کند، واشنگتن باید کمی به آن فضا بدهد. همانطور که اقتصاد آمریکا به جلو حرکت می‌کند، این کشور بهتر است اعتمادبه‌نفس خود را حفظ کرده و سیاست خارجیش را بر اساس این پیش‌فرض دقیق طراحی کند، نه سیاستی برگرفته از هراس و ناامیدی.