به گزارش اکوایران، هفته گذشته علی باقری، معاون وزیر امور خارجه ایران برای رایزنی جهت از سرگیری مذاکرات احیای برجام در وین راهی بروکسل شد. او که به قصد دیدار با مقامات اروپایی عازم این سفر شده بود، علی رغم تمایل به دیدار با مقامات تروئیکای اروپایی عضو برجام، تنها با انریکه مورا، قائم مقام مسئول روابط خارجی اتحادیه اروپا، به رایزنی پرداخت. با این حال در این سفر او با مقامات دستگاه دیپلماسی بلژیک نیز نشست‌هایی را برگزار و به تبادل نظر با آنها پرداخت. از نگاه برخی تحلیلگران دیدار او با مقامات بلژیکی می تواند نشانه‌ای بر تغییر رویکرد در دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی باشد.

محمود جوادی، پژوهشگر حوزه روابط بین الملل در دانشگاه اروپایی فلورانس، با انتشار یادداشتی با عنوان «استراتژی جدید و نوظهور «اروپای دوم» ایران ممکن است ناکام بماند» در نشریه فارن پالیسی، با بررسی سیاست اروپایی جدید دولت که آن را استراتژی «اروپای دوم» نامیده، استدلال کرده که تجربه تاریخی و واقعیت‌های موجود دلالت بر عدم ثمربخشی اتخاذ چنین رویکردی دارند.

ابهام در سیاست اروپایی

ابراهیم رئیسی رئیس جمهور و حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران، از زمان آغاز به کارشان در ماه آگوست، برقراری روابط گرم‌تر با همسایگان و کشورهای آسیایی را به عنوان اولویت اصلی سیاست خارجی و تداوم تقویت محور مقاومت در خاورمیانه معرفی کرده‌اند.

1

اما زمانی که صحبت از سیاست در قبال اروپا می‌شود، مقامات جدید ایران کمتر سخنی را به میان می آورند. با این حال آنچه که از گفتار آن ها نمایان است حاکی از این است که احتمالا آنها استراتژی جدیدی را دنبال کنند. در این شرایط باید گفت که این یکی از مواردی است که قبلاً آزمایش شده و البته موفق از آب در نیامده است.

استراتژی سه گانه دولت روحانی

در دوره حسن روحانی، رئیس جمهور پیشین، سیاست ایران در قبال اروپا از سه رکن تشکیل شده بود:

 اول، ایجاد نوعی وابستگی متقابل اقتصادی با اروپا با هدف بازدارندگی در برابر تحریم ها و محدودیت‌های مالی آینده علیه ایران و جبران هزینه‌های عقب‌نشینی از برنامه هسته‌ای. همانطور که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین، اندکی پیش از ترک مقام خود اشاره کرد، اگر سرمایه گذاری مستقیم خارجی به ارزش ده ها میلیارد دلار محقق می شد و پیوند کشور با فرآیند تولید جهانی و زنجیره های ارزش در نتیجه توافق هسته ای توسعه می یافت، استراتژی بازدارندگی موفقیت آمیز بود.

3

ستون دوم این استراتژی بر اساس نسخه کوچکی از تاکتیک تفرقه بینداز و حکومت کن» قرار داشت. اختلاف بین اروپا و دولت ترامپ در ایالات متحده بر سر توافق هسته ای 2015 به ایران این فرصت را داد تا از اهرم های سیاسی و دیپلماتیک اروپا، به ویژه در آژانس بین المللی انرژی اتمی و سازمان ملل، در برابر اقدامات آمریکا برای از بین بردن توافق استفاده کند. . علاوه بر زنده نگه داشتن توافق هسته ای (البته به سختی)، برجسته ترین نتیجه اهرم اروپا علیه واشنگتن، لغو تحریم تسلیحاتی سازمان ملل علیه ایران در اوج خصومت این کشور با ایالات متحده بود.

ستون سوم این استراتژی پس از آغاز همه گیری ویروس کووید-19 کلید خورد. با توجه به زیرساخت‌های بهداشتی کشور و نوع واکنش دولت به شیوع گسترده ویروس در ایران، ظریف ابراز نگرانی کرد که مدیریت دولت در مقابله با این همه‌گیری ممکن است تبعات انسانی و بالتبع پیامدهای سیاسی به همراه داشته باشد.

بنابراین، او تلاش‌های دیپلماتیک دولت خود را بر دسترسی به خدمات پزشکی مرتبط با ویروس کرونا در اروپا متمرکز کرد و مهم‌تر از آن، سعی کرد پایتخت‌های اروپایی را متقاعد کند ایالات متحده را تحت فشار قرار دهند تا با لغو تحریم‌ها به تهران اجازه دریافت 5 میلیارد دلار وام از صندوق بین‌المللی پول و اقدامات مشابه دیگری را بدهد. با این حال، با وجود آن که این نوع دیپلماسی بهداشتی می‌توانست به‌عنوان راه‌اندازی مجدد روابط شکننده بین ایران و اروپا تلقی شود، ظاهراً طرف دوم برای برآوردن نیازهای فوری تهران عجله ای به خرج نداد.

اتخاذ رویکردی متفاوت

حال به نظر می رسد که دولت رئیسی، با این تصور که سیاست اروپایی دولت روحانی شکست خورده، در حال حرکت به سوی رویکردی متفاوت هستند. امیرعبداللهیان در اکثر تماس‌های تلفنی خود با مقامات اروپایی و توئیت‌های خطاب به این مقامات، بر انفعال اروپا، به‌ویژه آلمان، فرانسه و انگلیس نسبت به حفظ توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ پس از خروج آمریکا تاکید کرده و از شکست اروپا در عمل به وعده ای که هفته پس از خروج ایالات متحده برای حفظ برجام و «حفظ و تعمیق روابط اقتصادی با ایران» داده بود، انتقاد کرده است.

ورای از دست دادن منافع اقتصادی برای ایران، دولت رئیسی انفعال آلمان، فرانسه و بریتانیا برای نجات توافق هسته ای را به عنوان نوعی آسیب رساندن به حس غرور و احترام ایران تلقی می کند. رئیس جمهور و وزیر امور خارجه در گفتگو با مقامات اروپایی، عمدتاً از این سه کشور، پیوسته خواستار «احترام متقابل» شده اند، عبارتی که به ندرت در سخنرانی های عمومی و توییت های خطاب به مقامات غیر اروپایی دیده می شود.

بدگمانی تاریخی

تاریخ ایران در قرن بیستم آکنده از از تهاجم، اشغال و قلدری قدرت های بزرگ بوده است و رهبران سیاسی کشور نسبت به آن حساسیت فوق العاده ای دارند. به عنوان مثال، زمانی که سفیر روسیه در ایران در ماه اگوست عکسی از خود و همتای انگلیسی‌اش در توییتر منتشر کرد که روی صندلی‌هایی شبیه صندلی‌هایی که وینستون چرچیل و جوزف استالین در کنفرانس تهران در سال 1943 -همزمان با اشغال ایران توسط نیروهای متفقین-روی آن‌ها نشسته بودند، اعتراضات سراسری از سوی همه اردوگاه‌های سیاسی در ایران برانگیخته و منجر به احضار هر دو سفیر به وزارت خارجه ایران شد.

4

رهبران ایران اعتقاد راسخ دارند به این مسئله دارند که انقلاب اسلامی در سال 1357 به استکبار قدرت های خارجی در قبال ایران پایان داد و استقلال و جایگاه بین المللی را که مدت ها برای کشور متصور بودند به ارمغان آورد. در ذهن رئیس‌جمهور محافظه‌کار ایران، وزیر امور خارجه‌اش و عموم مقامات سیاسی جدید و بوروکرات‌های ارشد، شکست توافق هسته‌ای، استقلال ایران را خدشه‌دار و در مسیر پیشرفت ملی  اختلال ایجاد کرده است. از نظر آن ها خود این توافق هم به نوبه خود مستلزم اعطای امتیازات نامتوازنی از سوی ایران است، که با احساس احترام ملی که این کشور همیشه از جهان انتظار داشته، در تناقض است.

استراتژی اروپای دوم

بدین ترتیب، دولت جدید ایران با سوءظن عمیقی به سه قدرت اروپایی آلمان، فرانسه و بریتانیا نگاه می کند و تصمیم گرفته این ایده را دنبال کند که «اروپا فقط تروئیکا نیست»؛ که اشاره به سیاستی دارد که به عنوان «اروپای دوم» شناخته می شود.

2

این سیاست اولین بار در بحبوحه مذاکرات هسته ای در اردیبهشت 1393 در کتابی 258 صفحه ای توسط گروهی از اندیشمندان نزدیک به اردوگاه محافظه کار که نسبت به آینده مذاکرات هسته ای بدبین بودند، بیان شد. این متن شکنندگی توافق احتمالی بین ایران و قدرت‌های بزرگ را پیش‌فرض می‌گرفت و از این رو از دولت روحانی می‌خواست که پلن B را برای سیاست آینده ایران در قبال اروپا ارائه کند.

این پلن B، «سیاست اروپای دوم» نام داشت بود. این طرح بیش از این که یک برنامه اقدام مشخصی را ارائه کند، مشتمل بر مجموعه ای از پیشنهادات بود نظیر حساب باز کردن روی وضعیت «تجزیه شده» اتحادیه اروپا و اختلافات داخلی بر سر سیاست اروپا در قبال ایران برای ایجاد روابط اقتصادی و سیاسی با کشورهای کلیدی اروپایی خارج از تروئیکای فوق الذکر – یعنی ایتالیا، اتریش، نروژ، اسپانیا، سوئد، سوئیس و بلژیک – که به زعم نویسندگان و معماران این سیاست، می‌توانند با منافع ایران همسو باشند.

ایده اروپای دوم در صفحات روزنامه محافظه کار خراسان که سردبیر وقت آن محمدسعید احدیان اکنون دستیار سیاسی محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی است، وارد فضای عمومی شد. از آنجایی که امیرعبداللهیان بیش از یک سال مشاور قالیباف در امور بین الملل در مجلس بود، فرصت و انگیزه کافی برای احدیان و دیگر دستیاران همفکر قالیباف وجود داشته تا ایده اروپای دوم را با وزیر امور خارجه فعلی مطرح کنند. و از آنجایی که تیم سیاست خارجی روحانی در آن زمان مشغول تمرکز بر رکن سوم سیاست ایران در اروپا بود، حامیان رویکرد اروپای دوم از این فرصت استفاده کردند و دستور کار خود را پیش بردند.

خراسان ایده  ای را که برای اولین بار در سال 1393 مطرح شده بود، بار دیگر طی یک سرمقاله مفصل ارائه کرد و از دولت روحانی خواست در بحبوحه همه گیری کووید-19 در اروپا و ایران، به برخی از کشورهای کلیدی اروپایی نزدیک شود. این مقاله به نقل از خبرگزاری پان عربی در مورد چگونگی کمک روسیه به کشورهای اروپایی که به شدت تحت تاثیر این همه گیر قرار گرفته بودند، از آن به عنوان راهی برای گسترش نفوذ در این مناطق یاد کرد. این سرمقاله پیشنهاد می کرد ظریف نیز باید به همین ترتیب از بحران کووید-19 در کشورهای اروپایی مانند اسپانیا، ایتالیا، هلند، بلژیک و غیره که «اروپا دوم» نامیده می‌شوند، برای ابراز همدردی و ارائه حمایت های پزشکی مورد نیاز با هدف بهره مندی از مزایای روابط بهتر با برخی کشورهای اروپایی در آینده،  بهره ببرد.

ایده ای آشنا

با این حال، ایده اروپای دوم در سیاست خارجی ایران ایده جدیدی نیست؛ گر چه ممکن است نام آن و برخی رویکردهای پیشنهادیش اندکی متفاوت باشد. این سیاست اولین بار در دهه 1980 در بحبوحه جنگ ایران و عراق آزموده شد. سیاستگذاران در آن زمان بر این باور بودند که احتمال توسعه روابط تجاری ایران با کشورهای بسیار صنعتی در اروپا دور از ذهن است، چرا که برای مثال فرانسه بلافاصله در کنار عراق قرار گرفته بود و از بغداد به لحاظ نظامی و سیاسی در میدان جنگ و در سازمان ملل حمایت می کرد.

از این رو، تهران -با هدف جلوگیری از تحمیل و تسلط اقتصادی کشورهای بزرگتر اروپایی بر ایران و ایجاد متحدانی در اروپا که به دلیل منافع اقتصادی خود در این کشور، از دستور کار ضد ایرانی استنکاف ورزند-تلاش کرد تا با سایر کشورهای اروپایی مانند دانمارک، فنلاند، سوئد و سوئیس روابط تجاری برقرار کند. با این وجود، در حالی که این سیاست در نهایت منجر به بهبود روابط تجاری ایران با اروپای دوم و تا حدودی با بقیه جامعه اروپا شد، اما منافع سیاسی و دیپلماتیکی را که تهران انتظار داشت به همراه نداشت.

با وجود آن که در دهه 1980 تهدید اتحاد جماهیر شوروی علیه اروپا کاهش یافت، با این حال ادامه این تهدید نیاز اروپا به چتر امنیتی ایالات متحده، چاره ای از جز تبعیت از سیاست های آمریکا در قبال ایران برای اروپایی ها باقی نگذاشت، البته با وجود تفاوت هایی در اتخاذ تاکتیک ها. در نهایت هم آغاز جنگ نفتکش ها هم منجر به ایجاد یک جبهه جدید ضدایرانی به رهبری اروپای غربی در خلیج فارس شد و به کاهش چشمگیر حجم صادرات نفت و غیرنفتی ایران به اروپای غربی منتهی شد.

مجددا رویکرد مشابهی در دوره دولت محمود احمدی نژاد به صورت جسته و گریخته جان دنبال شد. با این حال، تغییر قدرت از غرب به شرق که ناشی از ظهور اقتصادهای نوظهور در کشورهایی نظیر چین و هند و همچنین افزایش سرسام آور قیمت نفت، دولت را متقاعد کرد که کمتر به ایده اروپای دوم توجه کند.

در عین حال، حمله ایالات متحده به عراق در سال 2003 منجر به شکافی هم در داخل اتحادیه اروپا و هم میان بسیاری از اروپائیان با ایالات متحده شده بود. پیشرفت در برنامه هسته ای ایران به کشورهای اروپایی این انگیزه را تا روابط با واشنگتن را اصلاح کنند. در واقع یک بحران هسته ای بالقوه، مبدل به آزمونی برای سیاست خارجی و امنیتی مشترک اتحادیه اروپا و استراتژی امنیتی اروپا در سال 2003 شد.

سودای تکرار تجربه تاریخی

علیرغم آن که تجربیات پیشین استراتژی اروپای دوم در دهه های 1980 و 2000 چندان ثمربخش نبوده، ظاهرا دولت رئیسی قصد تکرار تاریخ را دارد. به عنوان مثال، امیرعبداللهیان پس از بازگشت از نشست منطقه‌ای بغداد در اواخر ماه اگوست، ایده اصلی سیاست اروپای دوم را تکرار کرد: «کشورهای اروپایی مختلفی وجود دارند که از ظرفیت‌های متفاوتی برخوردار هستند. اروپا دیگر یک موجودیت همگن نیست و تمام اروپا محدود به تروئیکای اروپایی نیست».

اما اگرچه دیدگاه‌های اختلاف نظر در مورد در میان کشورهای اروپایی ممکن است منجر به حدی از تجارت و مبادله با ایران شود، اما نشانه ای مبنی بر موفقیت آن و تحقق ایده اروپای دوم وجود ندارد.

جهان مطمئناً در مقایسه با دهه 1980 و 2000 تغییر کرده است. اما چیزی که تقریبا هیچ تغییری نکرده، خصومت طولانی مدت بین تهران و واشنگتن است. سیاستگذاران جدید در ایران باید در نظر داشته باشند که دکترین «غرب منهای آمریکا» با واقعیت‌های کنونی جهان غرب ناسازگار است. تعدادی از کشورهای اروپای دوم اکنون تهدیدهایی را در داخل و همسایگی خود درک می کنند که خواستار ابتکارات بیشتر ایالات متحده و ناتو برای مقابله با آنها هستند، و همزمان برخی دیگر به همکاری های ترانس-آتلانتیک (دو سوی اقیانوس اطلس- همکاری میان اروپا و آمریکا) متعهد هستند و در راستای سیاست های اتحادیه اروپا عمل می کنند.

بنابراین، بعید است که هیچ کشور اروپایی، از جمله کشورهای اروپای دوم، بتواند یا بخواهد با تعامل با تهران، جریان را تغییر دهد.