به گزارش اکوایران، در سال‌های اخیر روز به روز بر تعداد منتقدان میلیاردرهای بزرگ افزوده شده است. اما در هفته‌ی غیرعادی‌ای که گذشت این انتقادها در میان کارهای خود این میلیاردرها گم شد. یکی پس از دیگری، چهار نفر از معروف‌ترین میلیاردرها تصویر ناجی سخاوت‌مندی را که این طبقه به دشواری برای خود ایجاد کرده بودند را بیش از پیش خدشه‌دار کردند.

این فداکاری آن‌ها قابل ستایش است چرا که نباید فراموش کنیم که این میلیاردرها به خاطر تصمیم جمعی ما اینجا هستند. اگر تعداد کافی از ما انتخاب کنیم می‌توانیم قوانین کار، مالیات، انحصار و همچنین قوانین تنظیم بازار را طوری تغییر دهیم که کسی نتواند این حجم عظیم از پول را برای خود بیاندوزد درحالی که افراد بیشماری نیازمند پس‌مانده‌ی غذا هستند. این تنها قدرت سیاسی گسترده میلیاردرها نیست که باعث می‌شود آن‌ها را دور و برمان نگه داریم، بلکه علاقه‌ی مردمی به برخی اسطوره‌ها نظیر سخاوت، نبوغ، پیشرو بودن و برتری کلی میلیاردرها نیز هست.

از بین بردن افسانه نابغه میلیاردر

بنا بر گزارش نیویورک‌تایمز، هم‌زمان با زمان نگارش این مقاله، ایلان ماسک در حال نابود کردن توییتر است. با اخراج یا استعفای بسیاری از کارکنان شرکت، قطعی‌های این اپلیکیشن زیاد شده است و همه افراد حاضر در تایم لاین عجله دارند تا چیزهایی که می‌خواستند را قبل رفتن توییتر به بهشت اپلیکیشن‌ها بگویند، یا شاید هم جهنم‌ آن‌ها. ماسک با نشستن و توئیت کردن در میان یکی از بزرگترین سقوط‌های یک شرکت در تاریخ، یک خدمت عمومی حیاتی انجام داده است: از بین بردن افسانه نابغه میلیاردر.

221027093149-elon-musk-0927-file

ادعای خاص او از خیرخواهی این است که نبوغ غیرقابل مهار او می تواند هر چالشی را حل کند. اکنون او فکر و زمان خود را همزمان صرف پول الکترونیکی، تسخیرمریخ، خودروهای برقی و پنل های خورشیدی، نجات فوتبالیست‌های تایلندی که در یک غار گیر افتاده‌اند و نجات آزادی بیان در توییتر از دست سرکوبگران لیبرال آن می‌کند.

ژست نبوغ آقای ماسک مدت‌هاست که به خاطر سابقه واقعی‌اش آسیب دیده‌است. با گرفتن اعتبار برای چیزهایی که دیگران ساخته‌اند و با انتقاد‌هایی که از او شده است به خاطر تبعیض، سوءمدیریت و کلاهبرداری.

اما زمانی که آقای ماسک مدیریت توییتر را در دست گرفت بود که ادعای او مبنی بر نبوغ قابل انتقال به همه‌ی زمینه‌ها واقعاً از بین رفت. این‌که چیزی که آقای ماسک آن را میدان شهر جهانی می‌نامد –توئیتر- می‌تواند در یک دوره زمانی کوتاه از بین برود. این چیزها باعث می‌شود که از خودمان بپرسیم که آیا باید نسبت به همه نابغه‌های میلیاردر دیگر که می‌گویند ایده‌هایی برای مدارس، سیستم‌های بهداشت عمومی و سیاست ما دارند تردید بیشتری داشته باشیم.

نمایش سخاوت

به عنوان مثال، جف بزوس، بنیانگذار آمازون، که این هفته سهم خودش را برای تضعیف یکی دیگر از ادعاهای خیرخواهی میلیاردرها انجام داد: ادعای سخاوت. روز دوشنبه بزوس سروصدای زیادی به پا کرد؛ زمانی که سی‌ان‌ان مصاحبه‌ای را منتشر کرد که در آن او اعلام کرد که بخش اعظم بیش از 120 میلیارد دلار ثروت خود را برای مبارزه با تغییرات آب‌وهوایی و افزایش اتحاد می‌بخشد.

ezgif-1-494a37b027

این قطعا کار بزرگی است، اما ژست او همان‌قدر نشان دهنده‌ی سخاوتمندی بود که نامزدی هرشل واکر در سنا در جورجیا برای کمک به کودکان بود. به هر حال، پولی که آقای بزوس اکنون با بزرگواری توزیع می‌کند، از طریق شیوه های غیرانسانی به کار گماردن –پرداخت حداقل حقوق، نداشتن مرخصی و زمان استراحت و ...-، اجتناب از پرداخت مالیات، اعمال نفوذ سیاسی، قدرت انحصاری و دیگر تاکتیک هایی که او را تبدیل به عامل مشکلات زندگی مدرن آمریکایی می کند و نه راه حل نجات‌بخش آن.

هنوز خیلی زود است که بگوییم بشردوستی آقای بزوس به دیگران کمک خواهد کرد یا خیر، اما آنچه مسلم است این است که کمک زیادی به آقای بزوس خواهد کرد. بزرگان نیکوکار شبیه به او تمایل دارند از طریق بنیادهای خیریه کمک‌هایشان را انجام دهند، بنیادهایی که به روش‌هایی ایجاد می‌کنند که باعث معافیت از پرداخت مقدار زیادی مالیات می شود، گاهی اوقات صرفاً با انتقال پول از یکی از حساب های خود به حساب دیگر. بخشش همچنین اعتبار آقای بزوس را ترمیم می‌کند و به این ترتیب به او فرصت می‌دهد برای کسب درآمد بیشتر – و نیز آسیب‌های اجتماعی بیشتر.

و قدرت عظیم او را بر زندگی عمومی باز هم افزایش خواهد یافت. برای پلوتوکرات‌هایی مانند بزوس این شاید مهم‌ترین پاداش باشد. ثروت این افراد به قدری گسترده است که با توزیع حتی بخش کوچکی از آن می‌توانند دستور کار عمومی را به سمت نوع تغییر اجتماعی سوق دهند که برای آن‌ها قابل تحمل است و  آن‌ها یا طبقه‌شان را تهدید نمی‌کند. کمی قبل از اعلامیه بزرگ خود، آقای بزوس به دالی پارتون 100 میلیون دلار «جایزه شجاعت و مدنیت» داد تا برای اهداف انتخابی خود هزینه کند. خانم پارتون واقعاً شجاع و مدنی است، اما کارگران آمازون که برای تشکیل اتحادیه می‌جنگند نیز همین طور هستند و به جای گرفتن پاداش در خطر اخراج اند.

اما یک بار دیگر، به جای اینکه منتقدان معمول مجبور به این کار شوند، این هفته آقای بزوس فرمان را در دست گرفت. تنها چند دقیقه پس از اعلامیه بشردوستانه او در CNN، خبری منتشر شد مبنی بر اینکه آمازون هزاران کارگر را اخراج خواهد کرد و به همه یادآوری کرد که واقعاً چه خبر است.

در نگاه اول، این دو داستان ممکن است مانند دو واقعیت متضاد هم به نظر برسند. اما داستان یکسان است: نظامی که با انسان ها به عنوان کالاهای دور ریختنی رفتار می کند، خود را با پخش کردن مقداری پول حفظ و بازتولید می‌کند و امیدوار است که بی عدالتی‌هایی که این پول را برای آن‌ها درآورده را فراموش کنیم.

سقوط تماشایی ارزهای دیجیتال

سپس البته، سم بنکمن، پادشاه رسوای ارزهای دیجیتال بود که سقوط تماشایی او همراه با FTX، شرکتی که او تأسیس کرد، باعث ناپدید شدن 32 میلیارد دلار شد که بیشتر آن متعلق به صدها هزار نفر از مردم عادی بود.

timthumb

آقای بنکمن چهره‌ی دیگر خیرخواهی پلتوکراتیک است: ادعای طغیانگری، میلیاردر مردم. او مانند بسیاری دیگر، ارزهای دیجیتال را به عنوان مبارزه ای علیه نهادها، علیه بانک های بزرگ، علیه قدرت های موجود مطرح کرد. او گفته است که انگیزه کارش آرمان‌های نوع‌دوستی تاثیرگذار بوده است، یک مکتب فکری مرسوم که مردم را تشویق می‌کند بیرون بروند و تا آنجا که می‌توانند انبوهی از پول به دست آورند تا بتوانند از آن برای بهبود جهان استفاده کنند. اما همانطور که او این هفته در مصاحبه ای با کلسی پایپر از وکس اعتراف کرد، ادعاهای آقای بنکمن در مورد ماهیت اخلاقی انگیزه‌های او نمونه‌ای از «این بازی احمقانه بود که ما غربی‌های به اصطلاح بیدار می‌کنیم که در آن همه‌ی شعارهای درست را می‌دهیم تا همه ما را دوست بدارند.»

مظهر خطرناک‌ترین نوع میلیاردر

در نهایت، البته، این هفته دونالد ترامپ بود ( بیایید روراست باشیم، دونالد ترامپ همه جا حضور دارد) که مظهر خطرناک‌ترین نوع میلیاردر است: قهرمانی که تنها کسی است در تمام دنیا که می‌تواند ما را نجات دهد. او سیستم را چنان مؤثر بازی داد که فقط خودش می‌داند چطور آن را معکوس کند. او آن‌قدر پول جمع کرده که فقط خودش بالاتر از فساد است.

221115212843-05-trump-announcement-1115

سه شنبه شب او در یک اتاق شلوغ در مارآلاگو سخنرانی کرد و همانطور که انتظار می رفت، اعلام کرد که قرار است دوباره برای ریاست جمهوری نامزد شود. او چیزهای معمولی را که سیاستمداران قرار است بگویند گفت، درباره اینکه چگونه این کار را به برای آمریکا انجام می دهد. اما این بار دیگر نمی شد تصور کرد که حتی خودش هم آن را باور کند. به هر حال، تنها یک هفته از انتخابات میان دوره‌ای گذشته و اکثر نامزدهای برجسته‌ای که او ازشان حمایت کرده بود توسط مردم رد شدند. حتی مفسران جمهوری خواه هم موافق هستند که مردم درواقع او را رد کردند. او حزب را آنقدر پایین کشید که مجلس سنا را دوباره به دست نیاورد و فقط مجلس را به سختی به دست آورد.

مشاوران و متحدان مورد اعتمادش از ترس نتایج فاجعه بارتر، او را تشویق کردند که دیگر نامزد نشود یا حداقل اعلامیه خود را به تأخیر بیندازند. اما آنها وقت خود را تلف می کردند. ترامپ روی صحنه رفت و حاضرین او را تشویق کردند اما هیچ ایده یا جهت‌گیری جدیدی ارائه نکرد. این یک نمونه از نمایشی بود که دیگران هم اجرا می‌کنند، اما با یک تفاوت اساسی: برخلاف ماسک، بزوس و بنکمن ، که تلاش می کنند به ما نشان دهند که چقدر دارای روحیه «نفع عمومی» هستند، ترامپ چنین تلاشی نمی‌کند. این یک یادآوری به طور خاص آشکار بود که نشان می‌داد میلیاردرها نجات‌دهندگان ما نیستند. آنها اشتباه ما هستند.