تصمیم حذف حجم مبنا، تحولی فراتر از روان‌سازی معاملات و کاهش صف‌ها به‌دنبال خواهد داشت. در نگاهی عمیق‌تر، این اقدام، چارچوب تعیین قیمت، رفتار نوسانات و حتی استراتژی معامله‌گران را تحت تأثیر قرار خواهد داد. در ادامه، پیامدهای پنهان این تغییر ساختاری بررسی می‌شود.

به گزارش اکوایران، تصمیم اخیر مبنی بر حذف حجم مبنا از بازار سرمایه ایران، اقدامی است که می‌تواند تأثیراتی فراتر از اهداف اولیه و آشکار خود بر جای بگذارد. در حالی که تمرکز اصلی تحلیل‌ها بر افزایش نقدشوندگی و کاهش انسداد معاملات است، این تغییر ساختاری قادر است چارچوب رفتار بازار، کیفیت کشف قیمت و حتی ترکیب و استراتژی فعالان حاضر در بورس را دستخوش تحول کند.

تحول در مکانیسم کشف قیمت و نقش نقدینگی

حذف حجم مبنا صرفاً به معنی روان‌تر شدن جریان معاملات نیست، بلکه ماهیت فرآیند کشف قیمت را متحول می‌کند. در سیستم قبلی، امکان تاثیرگذاری بر قیمت پایانی با انجام معاملات محدود در دقایق پایانی وجود داشت. در ساختار جدید، برای تأثیرگذاری معنادار بر روند قیمت، نیاز به جریان نقدینگی مستمر و قابل توجه است. این امر موجب می‌شود قیمت‌ها انعکاس واقعی‌تری از تعادل عرضه و تقاضای واقعی پیدا کنند و فاصله بین قیمت‌های اسمی و ارزش‌های معاملاتی محسوس کاهش یابد. در چنین فضایی، تمایز بین سهام دارای پشتوانه بنیادی قوی و سهام متکی بر معاملات مقطعی، با وضوح بیشتری نمایان خواهد شد.

نوسان‌پذیری: از کمیت تا کیفیت

نگرانی از افزایش نوسان‌های قیمتی یکی از نخستین واکنش‌ها به این تغییر است. با این حال، نکته کلیدی اینجاست که در غیاب حجم مبنا، نوسانات بیشتر بازتاب دهنده‌ی واکنش مستقیم‌تر و سریع‌تر بازار به جریان اطلاعات، اخبار بنیادی و تحولات صنعتی خواهند بود. بنابراین، به جای افزایش صرف کمّی نوسان، با ارتقای کیفیت اطلاعاتی نوسانات روبرو هستیم. دوره‌های رکود طولانی و فرسایشی که در گذشته امکان کنترل مصنوعی قیمت را فراهم می‌کرد، کوتاه‌تر شده و تحرکات بازار از محتوای اطلاعاتی بالاتری برخوردار می‌شوند. این تغییر به نفع تحلیل‌گرانی است که بر مبنای داده‌های واقعی و تحولات بنیادی اقدام به تصمیم‌گیری می‌کنند.

بازخوانی نشانه‌های مرسوم بازار

یکی از پیامدهای این تحول، نیاز به بازتعریف نشانه‌هایی است که سهامداران برای ارزیابی بازار از آنها استفاده می‌کنند. شاخص‌هایی مانند عمق و طول صف‌های خرید و فروش، در غیاب حجم مبنا معنای متفاوتی پیدا می‌کنند. تداوم و استحکام یک صف، در گرو وجود تقاضا یا عرضه‌ی واقعی و مستمر خواهد بود و صف‌های مصنوعی یا فاقد پشتوانه نقدینگی قوی به سرعت فرومی‌پاشند. این امر بر اهمیت انجام تحلیل جامع مبتنی بر عوامل بنیادی، تکنیکال و بررسی جریان سفارشات واقعی تأکید دارد و از اتکای صرف به شاخص‌های ظاهری می‌کاهد.

تأثیر بر رفتار و ترکیب سرمایه‌گذاران

این تغییر ساختاری می‌تواند رفتار و ترجیحات گروه‌های مختلف سرمایه‌گذار را نیز تحت تأثیر قرار دهد. فضای معاملاتی پویاتر و با محدودیت‌های ساختاری کمتر، می‌تواند برای نقدینگی‌های هوشمند و چابک که به دنبال شناسایی و بهره‌برداری از فرصت‌های کوتاه‌مدت و میان‌مدت هستند، جذابیت بیشتری ایجاد کند. در نقطه مقابل، استراتژی‌های کاملاً منفعلانه و مبتنی بر خرید و نگهداری طولانی‌مدت بدون توجه مستمر به تحولات، ممکن است با بازدهی کمتری مواجه شوند. این امر لزوم توجه بیشتر به مدیریت سبد و زمان‌بندی مناسب ورود و خروج را برای همه انواع سرمایه‌گذاران پررنگ می‌کند.

چشم‌انداز و ملاحظات پیش‌رو

حذف حجم مبنا را می‌توان گامی در مسیر هم‌تراز شدن با سازوکارهای متعارف در بازارهای مالی کارا دانست. با این حال، موفقیت این اقدام و تحقق کامل مزایای آن، در گرو تکمیل زنجیره‌ای از اقدامات مکمل است. تقویت و هوشمندسازی مکانیسم‌های نظارتی برای پایش معاملات و پیشگیری از اقدامات مخرب، توسعه‌ی عمق بازار از طریق جذب سرمایه‌گذاران نهادی و افزایش تنوع ابزارهای مالی، و همچنین اجرای برنامه‌های آموزشی مؤثر برای ارتقای دانش و سواد مالی سهامداران خرد، از جمله این ملزومات است. در صورت تحقق این همراهی‌ها، می‌توان امید داشت که این اصلاح ساختاری، سهم مؤثری در شفاف‌تر، عمیق‌تر و کاراتر شدن بازار سرمایه ایران ایفا کند.