به گزارش اکوایران، در شرایطی که ایران پس از جنگهای اخیر در پی ترمیم جایگاه منطقهای خود است و تونس با انزوای فزاینده از غرب دستوپنجه نرم میکند، نشانههایی از همگرایی تازه میان تهران و تونس پدیدار شده است. این نزدیکی صرفاً اقتصادی یا دیپلماتیک نیست، بلکه میتواند بخشی از بازتعریف «محور مقاومت» و تغییر موازنه قدرت در شمال آفریقا باشد؛ تحولی که پیامدهای آن فراتر از روابط دوجانبه خواهد رفت.
سفر عراقچی و احیای روابط؛ آغاز فصل تازه تهران–تونس
به نوشته اندیشکده شورای آتلانتیک، سفر عباس عراقچی به تونس در اوایل پاییز امسال و دیدار او با قیس سعید، رئیسجمهور تونس، و محمدعلی نفتی، وزیر خارجه این کشور، بار دیگر گمانهزنیها درباره تغییر رویکرد تونس نسبت به تهران و گسترش نفوذ ایران در منطقه را برانگیخته است. نکته قابل توجه آن است که دو کشور در آستانه احیای توافقهای دوجانبه از طریق نشستهای کمیتههای مشترک و تقویت روابط اقتصادی و تجاری قرار دارند؛ از جمله با ازسرگیری پروازهای مستقیم میان تونس و تهران. این دیدار در حالی انجام شد که ایران طی ماههای اخیر شاهد چندین سفر سطحبالا به کشورهای منطقه بود؛ امری که نشاندهنده علاقه جدی تهران به شمال آفریقاست.
هر دو کشور میتوانند از احیای همکاریهای اقتصادی و گردشگری سود قابل توجهی ببرند. ایران پس از تحمل خسارات سنگین به نیروهای نیابتیاش در جریان جنگ دو ساله اخیر میان اسرائیل و حماس، بهشدت تضعیف شده است. تونس نیز در سطح بینالمللی منزوی، از نظر اقتصادی ضعیف و بهطور فزایندهای از نظر اقتصادی و سیاسی وابسته به الجزایر است. گسترش روابط در شمال آفریقا میتواند تنها به تقویت حکومت ایران و آنچه «محور مقاومت» خوانده میشود بینجامد؛ محوری که اکنون بهدنبال راههایی برای بازسازی جایگاه و قدرت منطقهای خود است.
برای تونس، اتکا به محور الجزایر–ایران میتواند در صورتی که ایالات متحده به کاهش حمایتهای خود ادامه دهد، سودمند باشد. واشنگتن زمانی مهمترین حامی بینالمللی تونس بود، اما دیگر این کشور را شریک قابل اتکایی برای پیشبرد دموکراسی در منطقه نمیداند و طی سالهای اخیر حمایت خود را بهطور قابل توجهی کاهش داده است. تعمیق روابط با ایران همچنین در خدمت دستورکار پوپولیستی و ضدغربی قیس سعید قرار میگیرد و به او امکان میدهد ضمن حفظ مشروعیت، سرکوب گسترده نهادهای تونس را ادامه دهد.
روابطی سرد و کمرمق؛ نگاهی به فراز و فرود تاریخی مناسبات تونس و ایران
روابط تونس و ایران هرگز بهطور خاص برجسته نبوده است. پیش از انقلاب اسلامی ایران، روابط دو کشور «باثبات» توصیف میشد، اما پس از آن، به دلیل نگرانی تونس از گسترش انقلاب و ایدئولوژیهای اسلامگرایانه به داخل مرزهایش، تنشها افزایش یافت. این نگرانی از آنجا تشدید شد که موفقیت انقلاب ایران، بسیاری از تونسیهایی را که به نقش اسلام در سیاست باور داشتند، جسورتر کرد و به جماعت اسلامی، پیشدرآمد حزب اسلامگرای النهضه تونس، جان تازهای بخشید. انقلاب ایران به این جماعت «بُعدی کاملاً جدید از اسلام» و نقش سیاسی آن ارائه داد و به رهبرانش اجازه داد برخی مفاهیم اجتماعی چپگرایانه را «اسلامی» کنند. حبیب بورقیبه، رئیسجمهور وقت تونس پس از بروز اعتراضات دانشجویی در دانشگاه تونس، در سال ۱۹۸۷ روابط با ایران را قطع کرد.
زینالعابدین بنعلی، دومین رئیسجمهور تونس، بعدها در چارچوب سیاست خارجی «دشمن صفر» روابط را احیا کرد، اما روابط تجاری و اقتصادی میان دو کشور همچنان ناچیز باقی ماند. حتی در اوج آن در سال ۲۰۰۸، واردات قطعات خودروی تونس از ایران تنها حدود ۱۸ میلیون دینار بود. پس از انقلاب یاس در تونس، تهران با اشتیاق به قدرتگیری حزب اسلامگرای النهضه به رهبری راشد الغنوشی نگریست، اما جز افزایش اولیه دیدارهای دوجانبه و گفتوگو درباره شراکتهای جدید، دستاورد ملموسی حاصل نشد.
قیس سعید و سیاست ضدغربی؛ چرا تونس به ایران نزدیک میشود؟
در سالهای اخیر، بهویژه با توجه به شیوه حکمرانی جنجالی قیس سعید و رویکرد خاص او در سیاست خارجی، گمانهزنیهایی درباره تمایل دوباره تونس به ایران مطرح شده است. سعید از زمان قبضه قدرت در ژوئیه ۲۰۲۱، با صدور احکام حکومتی، تضعیف نهادهای قضایی و پارلمانی و اتخاذ گفتمانی شدیداً ضدغربی که اروپا و آمریکا را مقصر مشکلات اقتصادی و سیاسی تونس معرفی میکند، قدرت را در دست خود متمرکز کرده است.
سفر عراقچی به تونس در سپتامبر امسال، نشانهای آشکار از همگرایی قابل توجه در تفکر راهبردی و دستورکارهای اقتصادی دو کشور بود. رهبران دو طرف از مواضع یکدیگر در محکومیت جنگ اسرائیل در غزه و حملات علیه قطر و ایران تمجید کردند و درباره همکاری در حوزههای مختلف از جمله تجارت و گردشگری به گفتوگو پرداختند. گامهای عملی نیز برای آغاز پروازهای مستقیم میان تهران و تونس برداشته شده است که نشان میدهد هر دو طرف در ازسرگیری همکاریها جدی هستند.
قیس سعید، نزدیکی به تهران را از نظر سیاسی سودمند میداند. چنین همسوییای روایت ضدغربی او را تقویت میکند و به مخاطبان داخلیاش این پیام را میدهد که در کنار دولتهایی ایستاده است که نفوذ غرب را به چالش میکشند. سعید که در سال ۲۰۱۹ با شعارهای ضدفساد و ضد امپریالیستی به قدرت رسید، همواره تأکید کرده است که نهادهای تحت رهبری غرب «دیکتههایی» را بر تونس تحمیل میکنند؛ یعنی خواستههای یکجانبه و اجباری خارجی که حاکمیت تونس را تضعیف میکند.
او همچنین سرسختترین حامی مسئله فلسطین در تاریخ تونس بهشمار میرود؛ بهطوری که در سال ۲۰۲۲ قانون اساسی کشور را تغییر داد و اعلام کرد که تمام بیتالمقدس باید تحت حاکمیت فلسطینیان باشد، نه فقط بخش شرقی آن مطابق با طرح تقسیم سازمان ملل. نزدیک شدن به ایران، بزرگترین دشمن اسرائیل در منطقه، به سعید امکان میدهد وعده خود برای اتخاذ موضعی منطقهای ضدغربی را عملی کند. در شرایطی که نشانههای بیاعتمادی به او از طریق تظاهرات هفتگی در سراسر کشور آشکار شده، سعید تمام تلاش خود را برای حفظ قدرت به کار گرفته است.
الجزایر، حلقه اتصال؛ مثلث تهران–الجزایر–تونس در حال شکلگیری
دومین انگیزه مهم، تقویت همسویی سعید با تهران، تحکیم روابط او با الجزایر است؛ کشوری که اکنون مهمترین متحد تونس بهشمار میرود. وابستگی تونس به الجزایر ناشی از نقش این کشور بهعنوان تأمینکننده اصلی کمکهای مالی، انرژی و حمایتهای امنیتی است؛ آن هم در زمانی که تونس بیش از پیش از شرکای غربی خود فاصله گرفته است.
احساس انزوای الجزایر نیز از سال ۲۰۲۰، زمانی که مراکش، رقیب دیرینهاش در منطقه با امضای توافقهای ابراهیم روابط خود با اسرائیل را عادیسازی و پیوندهایش با غرب را تقویت کرد، بهطور چشمگیری افزایش یافته است. از آن زمان، الجزایر برای تحکیم اتحادهای درونمنطقهای، حمایت خود از تونس را افزایش داده است. افزون بر وامهای چندمیلیوندلاری، تونس و الجزایر تنها در سال نخست پس از امضای توافقهای ابراهیم توسط مراکش، بیش از ۲۷ توافقنامه امضا کردند. اخیراً نیز با امضای توافقی جدید، همکاری نظامی خود را از طریق رزمایشهای مشترک و افزایش تبادل اطلاعات رسمی کردهاند.
از منظر راهبردی، شاید مهمترین تحول برای تونس، تعمیق اتحاد میان الجزایر و تهران باشد؛ اتحادی که در آن الجزایر بهدنبال سرمایهگذاریهای جدید در حوزه گاز است و ایران میکوشد حضور خود را در آفریقا گسترش دهد. سفر مقامات عالیرتبه الجزایری به تهران بهطور پیوسته افزایش یافته و رئیسی در مارس ۲۰۲۴ به الجزایر سفر کرد؛ نخستین سفر رسمی یک رئیسجمهور ایران به این کشور در بیش از ۱۴ سال. دو طرف چندین توافق در حوزههای گردشگری، تجارت و انرژی امضا کردند. رویکرد تونس به ایران نشان میدهد که این کشور برای مشارکت رو به گسترش تهران–الجزایر ارزش قائل است و میکوشد با همراستا شدن با شرکایی که حامی اصلیاش، یعنی الجزایر، به آنها نزدیک میشود، از این روند بهره ببرد.
سود تهران چیست؟ نفوذ منطقهای، کاهش انزوا و پرونده حماس
اما ایران، بهعنوان یک قدرت منطقهای دور از سواحل مدیترانه، از نزدیکی به کشوری کوچک مانند تونس ــ که صادرات اصلیاش قطعات خودرو و محصولات کشاورزی است و ارزش اقتصادی چندانی برای تهران ندارد ــ چه سودی میبرد؟

نخست آنکه تهران نیز مزایای تقویت روابط با تونس را در زمانی که پیوند تونس با الجزایر مستحکم است، درک میکند. ایران پس از دو سال جنگ با اسرائیل و ترور بخش عمده رهبران متحدان منطقهایاش، بهشدت اسیب دیده و آماده است هر جا که بتواند حمایت بیابد. هرچند الجزایر دستاوردی بسیار بزرگتر است، افزودن تونس به این مجموعه گامی ساده است که نیاز به صرف منابع گسترده ندارد. در مقابل، ایران نفوذ و متحدان بالقوه به دست میآورد و بهتدریج از انزوای خود در عرصه جهانی میکاهد.
دوم آنکه تونس میتواند به پناهگاهی امن برای نیروهای وابسته به حماس که از حمایت ایران برخوردارند، تبدیل شود. در چارچوب توافق آتشبس میان حماس و اسرائیل پس از دو سال جنگ، اسرائیل ایده موافقت با آتشبس کامل در صورت تبعید رهبران حماس از غزه را مطرح کرده است. تاریخ تونس سرشار از نمونههای حمایت عملی از رهبری فلسطین است؛ از جمله میزبانی از مقر سازمان آزادیبخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات از سال ۱۹۸۳ تا اوایل دهه ۱۹۹۰.
هزینههای چرخش ژئوپلیتیکی؛ نگرانی آمریکا و تغییر موازنه در شمال آفریقا
اگر تونس تصمیم بگیرد روابط خود با ایران را تقویت کند، ناچار خواهد بود با واکنش متحدان غربیاش، بهویژه ایالات متحده، روبهرو شود؛ کشوری که طی سالها مبالغ هنگفتی کمک مالی و نظامی به تونس ارائه کرده است. پس از سرنگونی رژیم بنعلی، واشنگتن سرمایهگذاری گستردهای در روند دموکراتیک تونس انجام داد؛ از جمله میلیاردها دلار وام کمبهره و میلیونها دلار کمک بلاعوض. اما در سالهای اخیر، با عقبگرد دموکراتیک در تونس، حمایت آمریکا کاهش یافته و اکنون تنها برنامه تأمین مالی نظامی خارجی برای مقابله با تهدیدهای القاعده و داعش در آفریقای زیرصحرا باقی مانده است.
ایالات متحده نیز از نزدیکی تونس و ایران متضرر خواهد شد. این رابطه میتواند توازن قوا در شمال آفریقا را به نفع محور ضدغربی چین، ایران، روسیه و کره شمالی ــ تغییر دهد. با گسترش حضور روسیه در الجزایر و لیبی و تقویت روابط مصر با پکن، تنها مراکش و تونس بهعنوان لنگرهای طرفدار غرب در منطقه باقی ماندهاند. چرخش تونس میتواند مدیریت منافع آمریکا در شمال آفریقا و منطقه ساحل را دشوارتر کند.
برای نمونه، چنین تغییری میتواند مانعی بر سر راه تلاشهای مقابله با تروریسم و قطع مسیرهای قاچاق سلاح برای حماس از طریق صحرای سینا ایجاد کند؛ مسیری که حماس سالها برای انتقال تسلیحات به نوار غزه از آن استفاده کرده است. هرگونه تضعیف سازوکارهای تبادل اطلاعات و دسترسی آموزشی آمریکا در کشورهایی مانند تونس، تلاشها برای مهار این شبکهها را بیش از پیش تضعیف کرده و در نهایت به تقویت قاچاق فراملی و فعالیتهای شبهنظامی در سراسر منطقه خواهد انجامید.