به گزارش اکوایران، کلسی دونپورت، مدیر مرکز سیاست عدم اشاعه در انجمن کنترل تسلیحات آمریکا، در یادداشتی برای وبسایت جاست سیکیوریتی نوشت: رئیس‌جمهور منتخب آمریکا، دونالد ترامپ، در نقطه‌ای حساس در سیاست هسته‌ای ایران مسئولیت را بر عهده می‌گیرد. پس از سال‌ها رد سلاح‌های هسته‌ای، اکنون برخی در ایران به‌طور علنی درباره ارزش امنیتی بازدارندگی هسته‌ای بحث می‌کنند و خواستار دستیابی به تسلیحات هسته‌ای در صورت حمله خارجی شده‌اند.

تقاضای تغییر در دکترین هسته‌ای، همراه با پیشرفت‌های فنی که ایران را در آستانه گریز هسته‌ای قرار داده، چالشی جدی برای غرب ایجاد می‌کند که دولت ترامپ بلافاصله پس از آغاز به کار با آن روبرو خواهد شد. اکوایران این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده است که در ادامه بخش اول آن را می‌خوانید:

ضرورت دستیابی به توافق هسته‌ای 

علی‌رغم افزایش احتمال توسعه بزرگ برنامه هسته‌ای ایران، رئیس‌جمهور ایران، مسعود پزشکیان، همچنان بر علاقه تهران به توافق و تمایل به مذاکره با رئیس‌جمهور جدید ایالات متحده تأکید دارد. به نظر می‌رسد ترامپ نیز ضرورت دستیابی به توافق هسته‌ای با ایران را در دوره دوم ریاست‌جمهوری خود پذیرفته است. ترامپ در یک کنفرانس خبری در سپتامبر اظهار داشت که ایالات متحده باید با ایران «توافقی انجام دهد»، زیرا اگر آمریکا در این کار شکست بخورد «[تحمل] عواقب آن غیرممکن است».

با این همه، حتی اگر اراده سیاسی برای مذاکره در هر دو طرف وجود داشته باشد، تضمینی برای دستیابی به توافق وجود ندارد. برنامه هسته‌ای ایران از نظر فنی از زمان مذاکره برجام پیچیده‌تر شده است. علاوه بر این، تلاش ایران برای استفاده از موقعیت آستانه هسته‌ای خود به‌عنوان بازدارنده‌ای برای حملات بیشتر، برنامه هسته‌ای و چشم‌انداز دیپلماسی را به وضعیت امنیت منطقه‌ای پیوند می‌دهد که رو به وخامت است. در حالی که اسرائیل یک تهدید نظامی فوری ایجاد کرده و «محور مقاومت» به دلیل تضعیف متحدان کلیدی منطقه‌ای مانند حزب‌الله لبنان و حماس، و همچنین سقوط ناگهانی بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه، آسیب دیده، بعید است که ایران محدودیت‌های قابل‌توجهی را بر برنامه هسته‌ای خود بپذیرد. دولت ترامپ باید این عوامل را در تعیین استراتژی خود در قبال ایران در نظر بگیرد.

واقعیت جدید هسته‌ای در ایران

برنامه هسته‌ای ایران از زمان مذاکرات توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ (برجام) به‌طور اساسی تغییر کرده است. استراتژی دولت ترامپ در قبال ایران باید پیشرفت‌های هسته‌ای را در نظر بگیرد تا مشخص شود چه اقداماتی برای دستیابی به یک توافق هسته‌ای جدید لازم است و مواضع اخیر ایران برای تسلیحاتی کردن برنامه هسته‌ای چگونه بر رویکرد دیپلماتیک و فشارهای آمریکا تأثیر می‌گذارد. 

هرگونه توافق جدید، چه به‌صورت توافق موقت محدود یا توافق جامع هسته‌ای، باید قابلیت‌های جدید ایران را در نظر بگیرد. سه حوزه خاص تأثیر قابل‌توجهی بر مذاکرات خواهند داشت: 

1. دانش جدید هسته‌ای

نخست، دانشی که ایران طی سال‌های اخیر از گسترش برنامه هسته‌ای خود کسب کرده، قابل بازگشت نیست و مسیرهای موجود برای ایران در صورت تصمیم به تسلیحاتی شدن را تغییر داده است. 

تاسیسات هسته ای نطنز

ایران در ماه مه ۲۰۱۹، یک سال پس از توقف پایبندی ایالات متحده به برجام، نقض محدودیت‌های توافق را آغاز کرد. در ابتدا، تهران فعالیت‌هایی را از سر گرفت که پیش‌تر توسط توافق هسته‌ای متوقف شده بودند. به‌عنوان مثال، از حد مجاز ذخایر ۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم (با غنای حداکثر ۳.۶۷ درصد طبق برجام) فراتر رفت و سطح غنی‌سازی را به ۵ درصد افزایش داد. اگرچه این نقض‌ها نگران‌کننده بودند، اما تأثیر محدودی بر خطر اشاعه داشتند و منجر به کسب دانش جدید و غیرقابل بازگشت نشد.

با این حال، از اواخر سال ۲۰۲۰، ایران شروع به سرمایه‌گذاری در قابلیت‌های جدید هسته‌ای کرد، از جمله آغاز غنی‌سازی ۶۰ درصدی در آوریل ۲۰۲۱ که بسیار به سطح تسلیحاتی نزدیک‌تر است، و استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته‌ای که اورانیوم را با راندمان بیشتری غنی می‌کنند. اگرچه تصمیم ایران برای تسریع برنامه غنی‌سازی اورانیوم عمدتاً با هدف کسب اهرم فشار برای بازگرداندن ایالات متحده به مذاکرات و واکنش به خرابکاری‌ها بود، اما این پیشرفت‌ها گزینه‌ای سریع برای تولید اورانیوم با غنای گریز هسته‌ای(حدود ۹۰ درصد) ایجاد کرد. 

در نتیجه این فعالیت‌ها، ادعا شده که ایران اکنون می‌تواند به‌سرعت طی حدود دو هفته، مواد لازم برای ۵-۶ سلاح هسته‌ای را تولید کند (تا اواخر سال ۲۰۲۴). این بازه زمانی، که به «زمان گریز» معروف است، در زمان مذاکره برجام حدود ۲-۳ ماه و در زمان اجرای کامل توافق، از پایان دولت اوباما تا مه ۲۰۱۹، حدود ۱۲ ماه بود. 

با توجه به غیرقابل بازگشت بودن دانش کسب‌شده توسط ایران، یک توافق جدید می‌تواند با محدود کردن سطح غنی‌سازی اورانیوم، تعیین سقف برای ذخایر قابل غنی‌سازی به سطوح بالاتر و کاهش تعداد سانتریفیوژهای فعال، زمان گریز هسته‌ای را افزایش دهد. با این حال، دستیابی به زمان گریز مشابه ۱۲ ماه که در برجام حاصل شد، غیرممکن خواهد بود. دلیل این امر آن است که دانش کسب‌شده توسط ایران به این کشور امکان می‌دهد برنامه هسته‌ای خود را سریع‌تر بازسازی کند. بنابراین، نظارت مستقل توسط ناظران بین‌المللی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) که از نقاط کلیدی تأکید در برجام بود، در یک توافق هسته‌ای جدید اهمیت بیشتری پیدا می‌کند تا هرگونه انحراف از برنامه اعلام‌شده ایران به‌سرعت شناسایی شود. 

2. شکاف‌های نظارتی آژانس

دوم، شکاف‌های موجود در نظارت آژانس خطر اینکه ایران مواد را به تاسیسات دیگری منتقل کرده باشد افزایش می‌دهد و توانایی آژانس برای اطمینان از صلح‌آمیز بودن کامل برنامه هسته‌ای ایران را دشوارتر می‌سازد. هنگامی که ایران به‌طور کامل به برجام پایبند بود، برنامه هسته‌ای این کشور تحت اقدامات نظارتی شدید آژانس قرار داشت که تمام جنبه‌های برنامه هسته‌ای ایران را تحت کنترل دقیق قرار می‌داد. 

ایران آژانس بین المللی انرژی اتمی

با این حال، در پاسخ به ترور محسن فخری‌زاده، دانشمند هسته‌ای ایران توسط اسرائیل در نوامبر ۲۰۲۰، ایران قانونی را تصویب کرد که سازمان انرژی اتمی را ملزم می‌کرد نظارت‌های شدیدتر موردنیاز برجام، از جمله اجرای تعهدات ایران تحت پروتکل الحاقی توافق‌نامه پادمان با آژانس را به حالت تعلیق درآورد. این توافق‌نامه (که ایران طبق برجام موظف به اجرای آن بود) به بازرسان بین‌المللی دسترسی به سایت‌هایی را می‌دهد که از برنامه هسته‌ای ایران حمایت می‌کنند اما مواد هسته‌ای در آن‌ها نگهداری نمی‌شود، از جمله کارگاه‌های تولید سانتریفیوژ و معادن اورانیوم ایران. 

به‌دلیل تصمیم ایران برای محدود کردن دسترسی، آژانس از فوریه ۲۰۲۱ تاکنون موفق به بازرسی از تأسیسات کلیدی هسته‌ای ایران نشده است، که این امر ریسک منحرف شدن مواد به سایت‌های مخفی را افزایش می‌دهد. رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، حتی در نوامبر ۲۰۲۳ اذعان کرد که این نهاد نمی‌تواند بر تمامی سانتریفیوژهای ایران نظارت کند. علاوه بر این، ایران اجرای بخشی از توافق‌نامه پادمان الزام‌آور قانونی خود، موسوم به کد اصلاح‌شده ۳.۱، را متوقف کرد. این بخش، ایران را موظف می‌کند که هنگام تصمیم‌گیری برای ساخت یک تأسیسات هسته‌ای جدید، آژانس را مطلع سازد. عدم ارائه اطلاعات توسط ایران درباره سایت‌های جدید، توانایی آژانس برای اطمینان از عدم انحراف به مقاصد دیگر را پیچیده‌تر می‌سازد.

3. تغییر احتمالی در دکترین هسته‌ای ایران

سومین عامل مهم، تغییر آشکار در دکترین هسته‌ای ایران است. ایران مدت‌ها تمایل به گریز هسته‌ای را رد می‌کرد. با این حال، در سال گذشته، سیاست‌گذاران ایرانی به‌طور علنی احتمال بازنگری در فتوای رهبری، مبنی بر ممنوعیت تسلیحات هسته‌ای در صورت ضرورت برای امنیت کشور را مطرح کرده‌اند. 

نیروگاه هسته ای بوشهر

به‌نظر می‌رسد که این تغییر در دکترین هسته‌ای به‌منظور بهره‌برداری از موقعیت ایران به‌عنوان کشوری در آستانه دست‌یابی به تسلیحات هسته‌ای و تهدید به تسلیح، برای جلوگیری از حملات بیشتر طراحی شده است. با طرح احتمال بازنگری در این سیاست، مقامات ایرانی در حال آماده‌سازی افکار عمومی برای پذیرش مفهوم بازدارندگی هسته‌ای هستند. علاوه بر این، تهدید به توسعه تسلیحات، فشار بیشتری را بر دولت ایران وارد خواهد کرد تا در صورت حمله به ایران، به سمت ساخت تسلیحات حرکت کند. 

مسیر ترامپ به‌سوی توافق

چالش‌های ناشی از پیشرفت‌های هسته‌ای ایران و امکان تغییر در دکترین اتمی کشور، با محدودیت زمانی که دولت ترامپ برای رسیدن به یک توافق در اختیار دارد، پیچیده‌تر می‌شود. دولت او با ضرب‌الاجلی در اکتبر ۲۰۲۵ مواجه است، زمانی که گزینه بازگرداندن تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران منقضی می‌شود. مکانیسم بازگرداندن تحریم‌ها که به‌عنوان «مکانیزم ماشه» شناخته می‌شود، قابل وتو نیست. ایالات متحده به‌دلیل تصمیم ترامپ برای خروج از برجام در سال ۲۰۱۵ نمی‌تواند این مکانیسم را فعال کند، اما بریتانیا و فرانسه، به‌عنوان طرف‌های برجام و اعضای دائمی شورای امنیت، می‌توانند این اقدام را انجام دهند. 

در نامه‌ای به شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ ۶ دسامبر، بریتانیا، فرانسه و آلمان تأکید کردند که «ما مصمم هستیم از تمام ابزارهای دیپلماتیک برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای استفاده کنیم، از جمله استفاده از مکانیسم ماشه در صورت لزوم.»

ادامه دارد...