به گزارش اکوایران، پاکسازیهای گسترده در ارتش جمهوری خلق چین پرسشهای مختلفی را پیرامون طرحی که پشت این ماجراها وجود دارد ایجاد کرده است. جاناتان اِی. زین و جان کالوِر با انتشار یادداشت بلندی در فارن افیرز با عنوان «چرا شی هنوز ارتش مد نظرش را ندارد» منتشر کردهاند. اکوایران این یادداشت بلند را در دو بخش ترجمه کرده که بخش اول آن پیش از این منتشر شده و در ادامه بخش دوم و پایانی آن ارائه میشود:
اصلاح مسیر
در سال ۲۰۱۱، تنها یک سال پس از آغاز دوران حضور شی در کمیسیون نظامی مرکزی، پرسش از اینکه آیا ارتش آزادیبخش خلق همچنان ضامن بقای حزب خواهد بود یا نه، به مسئلهای حاد بدل شد؛ علت آن نیز خیزشهای «بهار عربی» بود. نیروهای امنیتی سراسر خاورمیانه در برابر نارضایتیهای عمومی فرو پاشیدند و رژیمها سقوط کردند. در جریان جنبش دموکراسیخواهی چین در سال ۱۹۸۹، حمایت ارتش از سرکوب معترضان در میدان تیانآنمن تنها بر پایۀ اجماعی محدود بنا شده بود؛ بسیاری از افسران ارشد ارتش با اعلام حکومت نظامی مخالف بودند و ارتش برای یک ماه فلج ماند تا اینکه دنگ شیائوپینگ، رهبر برجسته، توانست مسیر را تغییر دهد. پس از بهار عربی، بهراحتی میشد تصور کرد که رهبران ارشد حزب کمونیست چین از خود بپرسند: «اگر امروز تیانآنمن تکرار شود، آیا ارتش دوباره حزب را نجات خواهد داد؟»
احتمالاً شی چندان مطمئن نبود. ساختار فرماندهی ارتش آزادیبخش خلق در آن زمان در نگاه نخست شبیه یک نیروی مشترک بود که هر شاخهای نمایندهای در عالیترین نهاد نظامی حزب داشت ــاما در واقع، همین ساختار کنترل فرماندهی عالی را دشوارتر میکرد زیرا هیچ افسر واحدی اختیار مهار و هماهنگسازی فرماندهان شاخههای مختلف را نداشت. برای هر رهبر غیرنظامی، چنین وضعیتی نگرانکننده میبود. اما برای رهبری لنینیستی مانند شی، کاملاً غیرقابل قبول به شمار میرفت.

شی اندکی پس از اینکه فرماندۀ کل قوا شد، یورش پرخطر و برقآسایی علیه سرکردگان نظامی آغاز کرد؛ کسانی که ارتش را به چیزی شبیه یک «دولت درون دولت» بدل کرده بودند. او دو معاون بازنشسته اما بانفوذ کمیسیون نظامی مرکزی را به جرم دریافت رشوه دستگیر و پاکسازی کرد و سپس چند افسر ارشد دیگر را در بخشهای مختلف ارتش برکنار نمود. پس از آن، با یک بازآرایی عمده در ساختار فرماندهی ارتش، نقش نیروی زمینی را که بهطور سنتی موقعیتی مسلط در ارتش داشت کاهش داد. (برخلاف همتایانشان در نیروی دریایی یا هوایی، نیروهای زمینی خود را صرفاً یک شاخه در کنار دیگر شاخههای ارتش نمیدانستند، بلکه کل ارتش را برابر با خود میپنداشتند زیرا آنان بودند که چین را برای حزب کمونیست فتح کرده بودند.)
اصلاحات شی کنترل عملیاتی را از شاخهها گرفت و به ساختار فرماندهی تازهای واگذار کرد که هم سادهسازیشده بود و هم بازتابدهندۀ تأکید دوگانۀ شی بر کنترل سختگیرانه حزب و عملیات مشترک بود. امروزه، نیروی زمینی که به شکلی ناخوشایند به «ارتش ارتش آزادیبخش خلق» تغییر نام داده، باید در جایگاهی برابر با دیگر شاخهها عمل کند، شاخههایی که در بسیاری زمینهها پیشتاز مدرنسازی چشمگیر ارتش هستند.
این وضع نسبت به تنها ۲۰ سال پیش، دگرگونی بزرگی به شمار میرود، زمانی که هنوز نیروی زمینی بر اولویتها و نهادهای ارتش سلطه داشت. «ارتش ارتش» دیگر بر ترکیب کمیسیون نظامی مرکزی چیره نیست و ستاد فرماندهی مشترک مناطق عملیاتی و شاخههای دیگر اکنون سهم بیشتری از بودجه دریافت میکنند، بهویژه برای خرید تسلیحات. این شاخهها همزمان رشد کردهاند، در حالی که از سال ۲۰۱۰ تاکنون شمار نیروهای زمینی تقریباً ۵۰۰ هزار نفر کاهش یافته است.
«به در بزن تا دیوار بفهمد»
دامنه و مقیاس اصلاحات نهادی را که شی جینپینگ یک دهه پیش بر ارتش آزادیبخش خلق تحمیل کرد، به هیچ وجه نباید دستکم گرفت. این اصلاحات به مثابه آن است که ارتش ایالات متحده همزمان هم تجربۀ «قانون امنیت ملی ۱۹۴۷» را از سر بگذراند ــقانونی که وزارتخانههای نیروی دریایی و جنگ را تابع یک وزارت دفاع واحد کردــ و هم تجربه «قانون گلدواتر-نیکولز ۱۹۸۶» را که هدفش بیرون راندن فرماندهان نیروها از زنجیرۀ فرماندهی عملیات بود. با آنکه ایالات متحده سابقهای طولانی در کنترل غیرنظامی بر ارتش دارد، هر دو اصلاح به شدت با دشمنی افکار عمومی و نیز مخالفت فرماندهی عالی روبهرو شد؛ از جمله در ماجرای مشهور «شورش دریاداران» در سال ۱۹۴۹ که افسران نیروی دریایی بهطور علنی با سیاست دفاعی دولت ترومن مخالفت کردند.
با توجه به بیپروایی پاکسازیها و اصلاحات شی، بسیاری از تحلیلگران بیش از یک دهه انتظار ــیا حتی امیدــ به نوعی واکنش علیه او داشتند. اما شی این بازسازی گسترده در فرماندهی عالی را بیآنکه هیچ نشانه آشکاری از نافرمانی بروز کند، به انجام رساند. او بهجای آنکه مثل روال معمول ارتش آزادیبخش، شاگردان و دستپروردگان نخبگان ارتش را پاکسازی کند تا به قول معروف با زدن به در دیوار را بفهماند پیامی برای بالادستها بفرستد، مستقیم رگ حیاتی فرماندهی را هدف گرفت و خود رهبری را گردن زد. این یک قمار بود، اما چنین اقدامی عملاً مقاومت را در هم کوبید و به نظر رسید جایگاه شی را تقویت کرد.

در واقع، در سیاست چین قدرت بیشتر شبیه به بهرۀ مرکب انباشته میشود تا اینکه چیزی مستهلک شونده باشد و ظرفیت مخالفت با شی بهجای آنکه جمع شود، به مرور زمان تحلیل رفته است. این پویایی در کنگرۀ اخیر حزب در سال ۲۰۲۲ بهروشنی آشکار شد، هنگامی که شی نه تنها متحدانِ از پیش به حاشیه راندهشدهٔ سلفش «هو» را از صف رهبری بیرون انداخت، بلکه خود «هو» را نیز در برابر دیدگان همگان به شکلی فیزیکی از جلسه اخراج کرد، در حالیکه خودش بیتفاوت نظارهگر ماجرا بود. شی در طول دوران زمامداریاش حتی دوبار کل فرماندهی عالی ارتش را به مکانهای تاریخی انقلاب برد؛ جایی که مائو کنترل حزب بر ارتش را نهادینه کرده بود، تا به این ترتیب بار دیگر نقش ارتش بهعنوان بازوی مسلح حزب کمونیست را یادآوری کند.
تمرکز شی بر اصلاح ارتش آزادیبخش خلق در غرب اغلب بهعنوان وسواس کوتهنگرانهاش بر موضوع اتحاد با تایوان تصویر میشود. اما این موضوع جنبهای نمادینتر دارد. در سراسر دوران رهبریاش، شی علاقه ویژهای به جشنهای صدمین سالگرد نشان داده است و سال ۲۰۲۷ مصادف خواهد بود با صدمین سالگرد تأسیس ارتش آزادیبخش خلق. بهطور اتفاقی، این سال همچنین آغاز بالقوۀ دوره چهارم ریاست او خواهد بود و طبیعی است که شی و ارتش از این مناسبت برای ستایش علنی پیشرفتهای چشمگیر ارتش در راستای اهداف او بهرهبرداری کنند. با این حال، در پشت درهای بسته، بعید است شی از فشار بیامان بر ارتش برای دستیابی به دستاوردهای بیشتر دست بردارد.
آمادهی نبرد؟
رویکرد سنگین و سلطهجویانۀ شی به ارتش آزادیبخش خلق نه تنها اهداف نظامی او را تضمین میکند، بلکه در خدمت اهداف سیاسیاش نیز قرار دارد. نگه داشتن فرماندهان ارشد در وضعیتی از تردید نسبت به آینده شغلیشان و وابسته ساختن آنان به شی برای ارتقا و معیشتشان، به او اجازه میدهد کانالهای اطلاعاتی متعددی را از درون ارتش پرورش دهد تا بتواند آن دیوار انزوا را بشکند و با سنجش اطلاعاتی که از منابع مختلف میشنود، تصویر دقیقتری به دست آورد. این تاکتیک بهویژه هنگامی اهمیت مییابد که ارتش آزادیبخش خلق در مسیر مدرنسازی برای جنگهای قرن بیستویکم قرار گرفته و برای رهبران غیرنظامی حزب بیش از پیش نفوذناپذیر شده است.

برای بسیاری از ناظران، این رویکرد شی ممکن است مخرب به نظر برسد. مدیریت سختگیرانۀ ارتش و پیوستگی کارزار ضدفساد او، احتمالاً برای فرماندهان ارشد تحقیرآمیز و دلسردکننده است. با این حال، شی بهاحتمال زیاد چنین رنجی را برای ستاد عالی ارتش دارای اثر تربیتی و سودمند میبیند. پدر خود او بارها در طول دوران طولانی فعالیتش در حزب کمونیست از قدرت برکنار و زندانی شد ــآزمایشهایی که به نظر میرسد وفاداری او به حزب را عمیقتر کرد نه اینکه آن را تضعیف کند.
بیش از ۴۰ سال است که ارتش آزادیبخش خلق در صلح بوده و طعم واقعی نبرد را نچشیده است. بدون چالش یا آزمونی برای وفاداری، شی میداند خطر رخوت و سستی ارتش وجود دارد. او ارتشی میخواهد که به چنین آزمونهایی خو گرفته باشد و آماده انجام دشوارترین مأموریتها شود ــخواه مجازات «هموطنان» ادعایی در تایوان و دفع مداخلۀ احتمالی آمریکا باشد، خواه توسل به خشونت برای حفاظت از حزب در برابر شهروندان خودی. همانطور که شی در نخستین سخنرانیاش به ارتش آزادیبخش خلق پس از رسیدن به فرماندهی کل گفت، اتحاد شوروی سقوط کرد چون «هیچکس آنقدر مرد نبود که بایستد و مقاومت کند.» شی بهشکلی وسواسی میخواهد مطمئن شود که مردان ارتش آزادیبخش خلق در صورت لزوم مقاومت خواهند کرد ــاما هنوز اطمینان ندارد که چنین میکنند.