چالشهای یک متحد نوسانگر-۱
بن سلمان در مسیر بی بازگشت؛ چرا ابرتوافق منطقه روند ریاض را معکوس نمیکند؟
اکوایران: در حالی که ایالات متحده مدتها از نفوذ ویژه عربستان سعودی به عنوان صادرکننده پیشرو نفت خام جهان و نگهبان اماکن مقدس اسلام استفاده کرده است و در عین حال پادشاهی در بحبوحه آشوبهای منطقهای از حمایت پنتاگون بهرهمند شده است، منافع این دو کشور در سالهای اخیر شروع به واگرایی کرده است. این شکاف به ویژه در دوران دولت بایدن مشهودتر شده است.
به گزارش اکوایران، در حالی که جو بایدن در حال آماده شدن برای مبارزه در میدان جنگ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ماه نوامبر است، کاخ سفید همچنین خود را در حال رقابت برای نفوذ در میان چندین بازیگر حیاتی در صحنه جهانی مییابد، از جمله یک شریک قدیمی که در بحبوحه تحولات پیشگامانه در سیاستهای داخلی و خارجی خود قرار دارد. این امر و ظهور یک نظام جهانی چند قطبی جدید، پیچیدگیهای جدیدی را به روابط ریاض و واشنگتن تزریق کرده است که نیوزویک به بررسی آنها پرداخته است. اکوایران این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده که در ادامه قسمت اول آن را میخوانید:
پوستاندازی عربستان زیر نظر بن سلمان
محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی با تنها 38 سال سن یکی از جوانترین رهبران جهان است و نیروی محرکه برنامههای ملیگرایانهای است که بر پادشاهی حاکم شده است. پدرش، ملک سلمان 88 ساله، از سال 2015 رهبری را برعهده داشت، اما از زمانی که در سال 2017 او را به عنوان ولیعهد برگزید، به طور فزایندهای کنترل را به هفتمین پسرش واگذار کرده است، به ویژه در میان نگرانیهای فزاینده در مورد سلامت پادشاه.
دگرگونی تحت نظارت ولیعهد محمد منجر به تغییرات اساسی در چشمانداز داخلی پادشاهی شده است، که مسیر جهانی شدن بیشتر و گذار از وابستگی به نفت را در میان سایر ابتکارات در راستای برنامه بلندپروازانه «چشمانداز 2030» ولیعهد دنبال کرده است. این امر همچنین موجب بازآرایی روابط خارجی و پیگیری روابط قویتر با دیگر قدرتهای پیشرو، از جمله رقبای اصلی ایالات متحده، چین و روسیه شده است.
اگرچه مقامات ریاض و واشنگتن همچنان بر اهمیت مشارکت خود تأکید میکنند، شکافهای اخیر و مذاکرات پر زحمتی که در حال حاضر بر سر آینده همکاری آنها در جریان است، سؤالات جدی را در مورد سرنوشت یکی از استراتژیکترین جای پاهای ایالات متحده در خاورمیانه ایجاد کرده است.
دو عامل اصلی را برای اقدامات متعادلکننده سعودی
علی الشهابی، کارشناس سیاسی سعودی که اندیشکده بنیاد عرب را تأسیس کرد و اکنون در هیئت مشاوره نئوم، یکی از چندین «مگا پروژه» آیندهنگرانهای که در چشمانداز ۲۰۳۰ تشریح شده ، فعالیت میکند، دو عامل اصلی را برای اقدامات متعادلکننده پادشاهی سعودی در روابط بینالملل شناسایی کرد.
شهابی به نیوزویک گفت: «اولین مورد، اهمیت فزاینده چین به عنوان تنها واردکننده بزرگ نفت عربستان و شریکی است که مایل است بدون قید و شرط به عربستان سلاح و فناوری عرضه کند».
او افزود: «دومین مورد، عدم اطمینان از روابط با ایالات متحده است که میتواند بسته به جریانهای سیاسی در واشنگتن به شدت نوسان داشته باشد، بنابراین عربستان احساس میکند باید دامنه نفوذ خود را گسترش دهد.»
طارق القدومی، مدیر اجرایی مگاپروژه نئوم عربستان سعودی (راست) در کنار نیکولاس هو (چپ)، مقام ارشد هنگ کنگی مسئول اجرای ابتکار کمربند و جاده چین
رابطهای به قدمت کشور عربستان
روابط بین ایالات متحده و عربستان سعودی به سالهای اولیه تأسیس این پادشاهی باز میگردد. عبدالعزیز بن سعود، بنیانگذار این کشور، پس از سه دهه فتوحات، توانست تا سال ۱۹۳۲ بخشهای زیادی از شبه جزیره عربستان را متحد کند. روابط ریاض و واشنگتن در طول جنگ جهانی دوم به یک مشارکت راهبردی گسترش یافت و در طول جنگ سرد همچنان توسعه یافت. ریاض حتی در بحبوحه برخی اختلافات عمده مانند تحریم نفتی سال ۱۹۷۳ در اعتراض به حمایت ایالات متحده از اسرائیل در جنگ یوم کیپور، به عنوان دژ مهمی در برابر نفوذ شوروی در منطقه عمل کرد.
حتی ارتباط مبهم عربستان سعودی با حملات 11 سپتامبر -که در آن 15 نفر از 19 هواپیماربا تبعه سعودی بودند- به یک مانع دائمی تبدیل نشد، و این روابط در طول «جنگ علیه ترور» در قرن بیست و یکم همچنان مستحکمتر شد. عربستان سعودی همچنین به بازیگری کلیدی در تلاش ایالات متحده برای مقابله با نفوذ ایران در سراسر خاورمیانه تبدیل شد و همچنان به عنوان شریکی حیاتی در این تلاش تلقی میشود.
عربستان و ایالات متحده در مسیر واگرایی
با این حال، در حالی که ایالات متحده مدتها از نفوذ ویژه عربستان سعودی به عنوان صادرکننده پیشرو نفت خام جهان و نگهبان اماکن مقدس اسلام استفاده کرده است و در عین حال پادشاهی در بحبوحه آشوبهای منطقهای از حمایت پنتاگون بهرهمند شده است، منافع این دو کشور در سالهای اخیر شروع به واگرایی کرده است. این شکاف به ویژه در دوران دولت بایدن مشهودتر شده است.
برخلاف ترامپ که روابط نزدیکی را با ولیعهد قدرتمند در حال ظهور برقرار کرد، بایدن خطمشی سختتری را در قبال عربستان سعودی و شاهزاده قدرتمند آن در پیش گرفته است. بایدن در جریان مبارزات انتخاباتی، عربستان سعودی را به دلیل قتل روزنامهنگار مخالف «منفور» خواند و در بدو ورود در سال ۲۰۲۱، بهعنوان یکی از اولین اقدامات عمده سیاست خارجی خاورمیانه خود، به دلیل نگرانی از تلفات غیرنظامی در مداخله عربستان در جنگ داخلی یمن، پایان فروش سلاحهای تهاجمی به ریاض را اعلام کرد.
به نظر میرسد سفر رئیسجمهور در جولای ۲۰۲۲ به عربستان سعودی برای ترمیم روابط تیره و تار، چندان مؤثر نبود. ریاض علناً با درخواستهای ایالات متحده برای افزایش تولید نفت به همراه سایر اعضای اوپک -در بحبوحه افزایش هزینههای انرژی ناشی از تحریم روسیه- مخالفت کرد.
در تضادی کامل با استقبال سرد از بایدن در ریاض، شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، در اولین اجلاس سران چین و کشورهای عربی در همان سال، پذیرایی گرمی دریافت کرد. چند ماه بعد، ریاض با میانجیگری پکن روابط دیپلماتیک خود را با تهران برقرار کرد و هر دو کشور به عضویت دو بلوک چندجانبه درآمدند که چین و روسیه نفوذ قابل توجهی در آنها دارند: سازمان همکاری شانگهای و بریکس.
تلاش برای بازگرداندن ریاض به مدار آمریکا
امروز، بایدن بار دیگر در بحبوحه جنگ جاری در غزه به دنبال حمایت ریاض است. کاخ سفید به دنبال تثبیت یک «ابرتوافق» است که شامل تضمینهای امنیتی ایالات متحده، به همراه ابتکارهای اشتراکگذاری هستهای و فناوری در پسزمینه نگرانیها در مورد برنامه هستهای ایران، و عادیسازی روابط دیپلماتیک اسرائیل و عربستان سعودی به عنوان تعمیمی بر توافقنامههای ابراهیم دوران ترامپ، و شاید چالشبرانگیزترین از همه، مسیری به سوی تشکیل دولت فلسطین است.
با این حال، دولت بایدن متوجه شده است که عربستان سعودی بدون سازش مذاکره میکند، و از نفوذ ژئوپلیتیکی رو به رشد خود برای خدمت بیشتر به منافع ریاض در برخورد با قدرتهای بزرگ و قدرتهای نوظهور استفاده میکند.
یک جهان چندقطبی جدید
عربستان سعودی با توجه به موقعیت فعلی خود به عنوان عضو تأثیرگذار اوپک، اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی (OIC) و همچنین یکی از سریعالرشدترین اقتصادهای گروه ۲۰، در موقعیت منحصر به فردی برای در پیش گرفتن این مسیر قرار دارد. اما این کشور در این راه تنها نیست.
کشورهای دیگر که مسیرهای مشابهی را در پیش گرفتهاند عبارتند از برزیل، هند، اندونزی، آفریقای جنوبی و ترکیه که همگی تلاش کردهاند تا پورتفولیوی بینالمللی خود را هم به شرق و هم به غرب گسترش دهند و تنوع بخشند. اندیشکده صندوق مارشال آلمان این کشورها را «کشورهای نوسانگر جهانی» مینامند.
کریستینا کاوش، معاون مدیرعامل صندوق مارشال گفت: «برای بسیاری از قدرتهای میانی یا نوسانگر در جنوب جهانی، از جمله عربستان سعودی، چندجانبهگرایی پاسخی منطقی به یک نظم جهانی چندقطبی، پیچیده و بیثباتتر است. ریاض معتقد است که نه با ازدواج، بلکه با مجموعهای سیال از روابط است که میتواند در برابر بیثباتی بینالمللی از خود محافظت کند و از نقاط قوت و داراییهای خود به بهترین نحو استفاده کند.»
او استدلال کرد که این استراتژی به ویژه برای عربستان سعودی ضروری است، «زیرا سازگاری و پایداری مدل کسب و کار جغرافیایی-اقتصادی آن به روابط خوب همزمان با ایالات متحده، چین و روسیه بستگی دارد.»
در حال حاضر، واشنگتن همچنان شریک امنیتی برتر ریاض باقی مانده است، اما پکن به عنوان شریک تجاری و مشتری انرژی پیشرو آن ظهور کرده است و روابط مستحکم آن با مسکو برای مدیریت تولید و قیمتگذاری جهانی انرژی از طریق اوپک پلاس کلیدی است. کاوش گفت که «این منجر به ابهامی دائمی میشود که به طور طبیعی منجر به اصطکاک با دولت ایالات متحده میشود که دوست دارد ریاض را محکمتر در اردوگاه ژئوپلیتیکی خود ببیند.»
روندی که «ابرتوافق» نمیتواند معکوس کند
او در حالی که اشاره کرد که دستیابی به پیشرفت در مذاکرات جاری که منجر به تضمینهای امنیتی ایالات متحده میشود، میتواند منافع ارزشمندی را برای هر دو طرف به همراه داشته باشد، همچنین استدلال کرد که «اصلاح در رویکرد سنتی ایالات متحده ضروری است به این معنا که واشنگتن باید درک کند که رویکرد ریاض به اتحاد با آمریکا بیشتر معاملاتی است و به طور پیش فرض با ترجیحات ایالات متحده همسو نخواهد شد.»
کاوش افزود: «رویکرد آمریکا به خاورمیانه در چند سال گذشته، که عمدتاً این منطقه را از زاویه رقابت با چین و روسیه و در عین حال مقابله با ایران میبیند، به اصلاح این درک کمک نکرده است.»
برنارد هایکل، استاد مطالعات خاور نزدیک در دانشگاه پرینستون نیز به این تغییر راهبردی در موضع ریاض اشاره کرد.
هایکل به نیوزویک گفت: «عربستان سعودی آگاه است که جهان دیگر تک قطبی نیست که در آن تنها ایالات متحده بر همه چیز مسلط باشد، و به سمت جهانی چندقطبی با ظهور قدرتهای دیگر مانند چین و هند حرکت میکند، و باید روابط خود را با بسیاری از این کشورها، به ویژه این قدرتهای در حال ظهور که مشتریان اصلی نفت و پتروشیمی آن هستند، حفظ و تقویت کند.»
ادامه دارد...
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
2 روایت متفاوت از علت تاخیر در پرداخت یارانه نقدی آبان 1403
-
شوهران قاتل قصاص نمیشوند؟/ واکاوی حقوقی مجازات همسرکشی در ایران
-
جزئیات تازه از ماجرای واریز یارانه آبان/ سازمان هدفمندی یارانهها: یارانه هیچکس حذف نشده است
-
جنگ اوکراین به نقطه جوش رسید/ کییف پیام هشدار گرفت؛ حملات هوایی گسترده روسیه در راه است
-
فوری؛ ممکن است امشب قطعنامه صادر نشود
-
استقبال مولوی عبدالحمید از مسعود پزشکیان+ فیلم
-
رانا و شاهین بازار خودرو را آتش زدند
-
فوری/ واریز یارانه نقدی آبان 1403+ فیلم
-
توصیه مولوی عبدالحمید به گفتوگو با آمریکا و اروپا/ گام اهل سنت برای وفاق