به گزارش اکوایران، وضعیت در چین رو به وخامت است. این واقعیت غم‌انگیزی برای ۱.۴ میلیارد شهروند چینی است که هرگز حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) را برای حکومت بر خود، تهدید سایر کشورها به نامشان، کنترل محصولاتشان یا دیکته سخنانشان برای تقلید از «اندیشه شی جین‌پینگ» انتخاب نکرده‌اند. رابطه مردم این کشور حکومتشان مانند وابستگی و علاقه گروگان به گروگانگیر است که متخصصان آن را «سندروم استکهلم» می‌نامند.

به نوشته آندرس کور برای وبگاه ایپاک تایمز، شی جین‌پینگ و رهبران قبلی ح‌ک‌چ ۱.۴ میلیارد شهروند چینی را به سمت درگیری، از جمله علیه ایالات متحده، اروپا، ژاپن، استرالیا، تایوان و فیلیپین سوق می‌دهند. با نزدیک‌شدن هر چه بیشتر سایه جنگ، کسب‌وکارها به دلیل ترس در حال خروج از چین هستند.

به نظر می‌رسد شهروندان چینی که به رسانه‌های سانسورشده وابسته هستند، از خطراتی که در کمین بی‌اطلاع هستند. آن‌ها فقط باید پرده را کنار زده و به اوکراین یا غزه نگاه کنند تا کمی از بدبختی‌هایی که ممکن است بر سرشان بیاید را درک کنند. هم اکنون، برخی از شهروندان چینی در حال فرارند، کسب‌وکارهای بین‌المللی سرمایه‌گذاری‌های عمده در چین را متوقف کرده‌اند و زنجیره‌های تأمین در حال قطع‌شدن هستند و به خاطر این شرایط، مشاغل چین از بین می‌روند.

مشاغلی باقی‌مانده برای شهروندان چینی سخت‌تر می‌شوند. حتی در بهترین شغل‌ها، مانند صنعت فناوری که شامل شرکت‌های پیندودو، بایت‌دنس، جی‌دی.کام، تنسنت و علی‌بابا، کارمندان تحت فشار قرار می‌گیرند تا ساعت‌های کاری طولانی‌تری کار کنند؛ به حدی که گاهی اوقات پشت میزهایشان می‌خوابند.

یکی از شروط دشوار برای کارکنان فناوری «۹۹۶» نام دارد که آن‌ها را به کارکردن شش روز در هفته، از ساعت ۹ صبح تا ۹ مجبور می‌کنند. برای وقت‌گذارندن با دوستان و خانواده زمان کمی باقی می‌ماند. برنامه کاری ۹۹۶ پس از یک وقفه کوتاه در حال بازگشت است. صنعت فناوری چین از سال ۲۰۲۱ تاکنون ۳.۱ تریلیون دلار از ارزش بازار خود را از دست داده، بنابراین سعی دارد با تحت فشار قرار دادن بیشتر نیروها و حفظ مقدار کوچک‌تر بهره‌وری در حال کاهش، جبران مافات کند.

فشار پروپاگاندا نیز در حال افزایش است. رژیم حاکم افزایش احساسات ضدآمریکایی در بین مردم چین را تشویق می‌کند که باعث ایجاد فضایی ناخوشایند برای آمریکاییان در چین می‌شود. در بدترین حادثه اخیر، مردی در شمال شرقی چین با چاقو چهار معلم کالج آیووا را در پارکی مورد حمله قرار داد. نیک برنز، سفیر آمریکا در چین تلویحاً گفت که این حمله احتمالا ناشی از احساسات ضدآمریکایی است. رسانه اقتصادی بلومبرگ نیز به افزایش خشونت در چین به عنوان نتیجه اضطراب اقتصادی اشاره می‌کند. متأسفانه، اشتباهات رژیم همان خشونت و احساسات ضدآمریکایی را تقویت می‌سازد که به پیشبرد اختلافات آن با غرب که خود پکن آن را «دور باطل» می‌نامد، کمک می‌کند.

غیرمنطقی‌بودن بخشی از دیکتاتوری است. به دلیل ترس زیردستان شی، آنها نمی‌توانند حقایق ناخوشایندی را که با خواسته‌های او مطابقت ندارد، به زبان بیاورند. این منجر به غیرمنطقی‌بودن خطرناک و کورکورانه دولت توتالیتر قدرتمند می‌شود؛ مانند ادعای تمایل به تعامل بیشتر و تجارت با ایالات متحده در حالی که سیاست‌هایی را دنبال می‌کند که نه تنها عمداً همان تعاملو تجارت را محدود می‌سازد، بلکه باعث جنگی می‌شود که فاجعه جهانی خواهد بود.

حزب کمونیست چین ادعا می‌کند که تایوان و دریای چین جنوبی بخشی از چین هستند؛ در حالی که تهدید می‌کند به همان چیزی که اعتقاد دارد قلمروی اوست، حمله کند. در مورد دریای چین جنوبی، پکن به وضوح قوانین بین‌المللی و اصول به اصطلاح مساوات‌طلبانه خود را نقض کرده است.

پکن تا کجا می‌خواهد به شهروندان چینی دستور بدهد که از سیاست‌های غیرمنطقی و خودویرانگرانه‌ای پیروی کنند که به دور باطل وخامت روابط آمریکا و چین، چین و تایوان و چین و آسه‌آن می‌انجامد و کشور را مانند کره شمالی منزوی ساخته و ریسک جنگ هسته‌ای را به همراه خواهد داشت؟ آیا اینکار برای آن بوده که شی بتواند تعصب ملی‌گرایانه لازم برای حمله به تایوان یا افزایش کنترل خود بر دریای چین جنوبی را حفظ کند؟ آیا به خاطر این است که او بتواند نام خود را در کتاب‌های تاریخ به عنوان چیزی بیش از یک پاورقی ثبت کرده و تصدی خود به عنوان «امپراتور مادام‌العمر» را توجیه کند؟

غیر از جنگ، تحریم، فقر، بدبختی و پشیمانی مردم چین چه چیزی از این به دست خواهند آورد؟ مطلقاً هیچ. این همان چیزی است که سیاست‌های شی را تا این حد غیرمنطقی یا حتی بدتر می‌کند. لای چینگ ته، رئیس‌جمهور تایوان در ۲۴ ژوئن گفت: «دموکراسی جرم نیست؛ این استبداد است که شر واقعی است». لای به دلیل جرئت گفتن حقیقت، از سوی پکن به اعدام به عنوان یک «تجزیه‌طلب» تهدید شده است. تایوان ترجیح می‌دهد مستقل باشد تا اینکه تحت جنون حزب کمونیست چین قرار گیرد.

این رژیم تلاش‌های مداوم ایالات متحده و متحدانش برای خویشتن‌داری و کاهش تنش را نادیده می‌گیرد. آیا شی نمی‌فهمد که جنگ در عصر هسته‌ای غیرقابل تصور و غیرقابل پیروزی است؟ آیا او فکر می‌کند می‌تواند با فریبکاری به پیروزی سریع بر «تایپه» دست یابد؟

تلاش ولادیمیر پوتین برای انجام این کار در اوکراین شکست خورده است. حتی اگر او نهایتاً کیف را تصرف کند، در این روند نابود خواهد شد. اشغالگران روس از روستا مورد حمله قرار خواهند گرفت. آینده روسیه و اوکراین، یعنی جوانان دو کشور همچنان در میدان‌های جنگ کشته خواهند شد یا با شرمندگی از کشورهای خود فرار خواهند کرد. با ویرانه‌های دو دموکراسی زمانی نوپا که بر علیه یکدیگر وارد جنگ شده و میلیون‌ها پیر، ناتوان و زخمی آن‌ها نیازمند خدمات اجتماعی دولت هستند، میراث تاریخی پوتین از بین خواهد ماند.

اگر شی نیز حمله کند،‌ همین اتفاق برای چین و تایوان هم خواهد افتاد. درست همانطور که رهبران دو قرن اخیر شهروندان خود را به سمت نابودی سوق دادند، گسترش قلمرو در قرن بیستم و بیست‌ویکم فاجعه‌آمیز بوده است.

با افزایش احساسات ضدچینی در سراسر جهان، لازم است لحظه‌ای به یاد بیاوریم که بزرگترین قربانیان حزب کمونیست چین خود مردم چین هستند که توسط رژیمی به گروگان گرفته شده‌اند که منافع آن‌ها را در نظر نمی‌گیرد. چه کسی می‌تواند این ۱.۴ میلیارد گروگان را نجات دهد؟ چه کسی، جز خودشان، آن هم قبل از وقوع فاجعه؟