درسهای روسی شی جینپینگ-۳
استثنائی تاریخی که سرخها را متحد کرد؛ چگونه دشمنان قدیمی تیم شدند؟
اکوایران: انعطافپذیری بیشتر در رابطۀ پکن و مسکو باعث میشود این رابطه نسبت به گذشته محکمتر باشد.
به گزارش اکوایران، نزدیکی فزاینده مسکو و پکن بالاخص پس از جنگ اوکراین، نگرانیهایی را در غرب از بابت این شراکت و بازگشت دوباره فضای جنگ سرد به محیط بینالملل برانگیخته است.
جوزف توریگیان، تحلیلگر امور بینالملل با انتشار یادداشتی با عنوان «درسهای روسی شی جینپینگ» در مجله فارن افیرز، این موضوع را مورد بررسی قرار داده است. اکوایران این یادداشت بلند را در سه قسمت ترجمه کرده که بخش اول آن پیش از این با عنوان «اتحاد جنگ سردی مسکو و پکن باز گشته است؟» و بخش دوم آن با عنوان «چگونه ورق پکن در قبال پوتین برگشت؟
مرد و مردانه
امروز، دیگر عامل پیوند مسکو و پکن روابط گرم بین پوتین و شی است. رسانههای چینی و روسی از رابطۀ شخصی قدرتمند میان دو رهبر میگویند، اگرچه سخت بشود گفت این دوستی چقدر واقعی است. پوتین یک مأمور آموزش دیدۀ کاگب است، تجربهای که به او یاد داد چگونه مردم را مدیریت کند و شی، حقههای مشابهی را از پدرش آموخته است که استاد تلاشهای «جبهۀ متحد» حزب برای جلب نظر شکاکان بود. پوتین و شی افراد بسیار متفاوتی هستند. زمانی طی دعوای پوتین با اشرار در مترو لنینگراد، دست او شکست. شی، پیوسته کنترل بر خود شگفتانگیزی از خود نشان داده است، مسئلهای که به او اجازه داد بدون اینکه کسی بداند چه چیزی در سرش میگذرد به قدرت برسد. پوتین از زندگی تجملی لذت میبرد اما به نظر میرسد سبک شخصی شی نزدیک به مدل زاهدانه است. اما دست کم میشود گفت رابطهای کارآمد میان رهبران روسیه و چین وجود دارد که استثنائی تاریخی است.
برای مائو، اعتبارات و خدمات ایدئولوژیک استالین به تاریخ شوروی او را به غول جهان کمونیستی تبدیل کرد. اما نگرشهای محتاطانۀ استالین نسبت به انقلاب چین در نیمۀ دوم دهۀ 1940 او را عصبانی کرد. همینطور غرور استالین طی مذاکرات عهدنامۀ اتحاد بین دو کشور در سالهای 1949 و 1950. پس از مرگ استالین، مائو احساس کرد وزن بیشتری نسبت به خروشچف دارد و صدر مائو همتای شورویاش را تحقیر کرد.
مائو تحت تأثیر سرسختی قرار گرفت که مریدش، دنگ شیائوپینگ، طی مباحثات پایان ناپذیر دربارۀ ایدئولوژی در مسکو دهۀ 1960 از خود نشان داد، هنگامی که دنگ برجستهترین جنگجوی پکن در صحنۀ جهانی بود. پس از مرگ مائو، دنگ اشاره کرد که کشورهای نزدیک به شوروی اقتصادهایی ناکارآمد داشتند، در حالی که متحدان ایالات متحده شکوفا بودند. در آن زمان، دنگ به رهبر اصلی تبدیل شد و بسیاری از نزدیکانش امیدوار بودند رابطه با مسکو بهبود یابد اما دنگ این نظرات را نادیده گرفت. او و گورباچف فقط یک بار با هم دیدار کردند -طی اعتراضات میدان تیانآنمن- و دنگ نتیجه گرفت که رهبر شوری «یک احمق» است. پس از فروپاشی شوروی و رئیس جمهور شدن بوریس یلتسین در روسیه، چینیها در ابتدا نسبت به او بدبین بودند، با توجه به نقشش برای افول کمونیسم، اما روابط رهبران ارشد کم کم بهتر شد. جانشین دنگ، جیانگ زمین، در شوروی درس خوانده بود و میتوانست سرودهای قدیمی دوستی چین و شوروی را بخواند.
روابط شخصی گرم دلیل اصلی نزدیکی امروز روسیه و چین نیستند اما بدون شک، گذشته نشان میدهد تحقیر همتایان و کشورهایشان توسط رهبران این کشورها چقدر میتوانند مهم باشند. و علیرغم اختلافاتشان، دشوار نیست که حدس بزنیم چرا پوتین و شی ممکن است در سطح شخصی با هم کنار بیایند. تقریباً همسن هستند و هر دوشان پسران مردانی هستند که برای کشورشان فداکاری کردهاند. و شاید مهمتر از همه، هر دوشان تجربیات مهمی دربارۀ خطرات بیثباتی سیاسی داشتند. طی انقلاب فرهنگی، گارد سرخ مائو شی و خانوادهاش ربود و کتک زد و در سال 1989، پوتین که آن موقع مأمور کاگب در درسدن بود، در حالی فروپاشی آلمان شرقی را تماشا میکرد که نمیتوانست از مسکو راهنمایی بگیرد. این دو مرد چیزهای زیادی برای صحبت حین درست کردن بلینی و کوفته در برابر دروبینهای تلویزیون داشتند.
تیم شدن
انعطافپذیری بیشتر در رابطۀ پکن و مسکو باعث میشود این رابطه نسبت به گذشته محکمتر باشد. از سال 1949 به این سو، چالش استراتژیک اصلی این بوده است که چگونه این دو قدرت که در کنار یکدیگر سرزمین اصلی اقتدارگرایی اوراسیا هستند، میتوانند همکاری کارآمدی علیه تهدید حاشیۀ دموکراتیک تحت رهبری ایالات متحده داشته باشند. علیرغم قدرت خارق العادۀ موضع واشنگتن در مناطقشان، پکن و مسکو برای تنظیم این مسئله با دشواری مواجه بودهاند. بارها و بارها ثابت کردهاند حاضر نیستند منافعشان را برای یکدیگر قربانی کنند که تا حدی ناشی از بدبینی نسبت به این مسئله است که طرف مقابل آن یکی را بفروشد و به دنبال روابط بهتر با غرب برود.
پیش از جدایی چین و شوروی، اتحاد بین مسکو و پکن مشکلاتی واقعی را برای ایالات متحده و مزایایی واقعی برای این دو قدرت به وجود آورد. مرزی آرام بین این دو کشور به آنان اجازه داد بر مقابله با غرب تمرکز کنند و فناوری نظامی را به اشتراک بگذارند. در سال 1958، وقتی چین در تلاش برای کنترل تایوان به این جزیره حمله کرد، خروشچف با هشدار علنی مبنی بر مداخله به سود چین در صورت ورود ایالات متحده به درگیری به کمک پکن آمد -حتی با اینکه شاکی بود که چرا پکن زودتر او را مطلع نکرده بود.
اما رابطۀ سرزمین اصلی با حاشیه همیشه ترکیبی از همزیستی و رقابت بوده است و مسکو و پکن به ندرت وزن برابری را به اهداف آن دوئلها میدهند. طی دهههای 1950 و 1960، چین اساساً از نظام بین المللی بیرون افتاد، در حالی که شوروی تا حد زیادی قدرت وضعیت موجود بود. زبان تند مائو به تهدید جنگ هستهای، همراه با استفادهاش از زور در مرز چین و هند و علیه جزایر آن سوی تنگۀ تایوان، کرملین را ترساند که چین، شوروی را به جنگ بکشد. مسکو که حامی معاهدۀ منع گسترش سلاحهای هستهای بود، حاضر نشد در بحرانهای گوناگون به چین کمک کند و به تنشزدای با غرب امیدوار بود -حرکاتی که باعث شد رهبران حاضر در پکن به این نتیجه برسند که مسکو بیشتر به غرب اهمیت میداد تا به بلوک کمونیستی.
حالا، چین و شوروی جایگاههایشان را عوض کردهاند. پکن امیدوار است از روابطش با ایالات متحده و اروپا سود اقتصادی و فناورانه ببرد، در حالی که مسکو خودش را صرفاً در یک رابطۀ رقابتی میبیند. بدون شک روسها دوست دارند پکن سلاحهای کشندهای را برای جنگ در اوکراین در اختیارشان بگذارد و با قدرت سیبری 2، خط لولۀ پیشنهادی که گاز طبیعی را به شمال شرق چین میفرستد، موافقت کند. برخلاف اوج اتحاد چین و شوروی اما، پکن علاقهای ندارد منافع اقتصادی یا اعتباریاش را فدای مسکو کند چون این دو متحدان رسمی نیستند. روسها دلایل کمتری برای این دارند که احساس کنند به آنان خیانت شده است -و چینیها دلایل کمتری برای ترس از به دام افتادن دارند.
درسهای تاریخ
شی جینپینگ، در مقام پسرِ مردی که اینقدر درگیری رابطۀ کشورش با مسکو بود، تاریخش را میداند. گذشته، خطرات بیاحتیاطی در حمایت و دشمنی تمام عیار را نشان داده است. حالا، شی هم خدا را میخواهد و هم خرما را - به روسیه نزدیک شود تا برای غرب مشکل به وجود بیاورد، اما نه آنقدر نزدیک که چین مجبور به جدایی کامل از غرب شود. کار سادهای نیست و ممکن است دشوارتر هم شود. واشنگتن میکوشد این کار را تا آنجایی که میشود دشوار کند و در تلاش است تا با ارائۀ تصویر (درستی از) چین بهعنوان کمک کننده به روسیه در جنگ اوکراین، این دو کشور را کنار هم قرار دهد. این درگیری باعث هزینههای اقتصادی و اعتباری واقعی برای پکن شده است، حتی با اینکه درخواستهای مسکو را رد میکند.
هر رابطهای مشکلات خودش را دارد، بهویژه روابط بین قدرتهای بزرگ. عامل متفاوت نسبت به جنگ سرد این است که مسائل مشکلساز ایدئولوژیک و شخصی دیگر مدیریت این چالشها را آنقدر سخت نمیکنند. در غیاب رویدادهای با تأثیرگذاری بالا و وجود احتمالات ضعیف -مانند استفاده از سلاح هستهای در اوکراین، فروپاشی دولت روسیه یا جنگ با تایوان- چین احتمالاً بتواند این رابطه را همینطوری پیش ببرد. بعضی وقتها پکن رابطهای نزدیک را به مسکو پیشنهاد خواهد داد و بعضی وقتها رابطهای دورتر را و پیغامش را بر اساس وضعیت ارائه خواهد داد. ایالات متحده به نوبۀ خود شاید بتواند در بعضی از محاسبات چین نقش داشته باشد و کمکهای دریافتی مسکو را محدود کند. در آیندۀ قابل پیشبینی اما، مدل شی برای روابط چین و روسیه احتمالاً محکمتر از گذشته شوند چون، شاید بهصورت غیرشهودی، از خطر صمیمیت دوری میکند.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
دستور کار جدید کاخ سفید؛ ترامپ راه پوتین را از تهران جدا میکند؟
-
پیامدهای پاسخ فوری تهران به قطعنامه آژانس
-
پیام موشکی پوتین به غرب: در جنگ دخالت نکنید!
-
معافیت مالیات دیگری برای کارگران
-
فوری؛ آغاز دوباره مذاکرات هستهای ایران و غرب از روز جمعه در ژنو
-
چالش نابهنگام کرملین؛ بنسلمان رویاهای پوتین را بر باد میدهد؟
-
ایران، ارشتبد و سپهبد ندارد؟
-
پیش بینی بورس فردا 4 آذر ماه 1403/ بهار بازار بورس اوراق بهادار تهران در پاییز 1403
-
بازار مسکن همچنان بی خریدار؛ این فروشندگان تخفیف های طلایی می دهند