به گزارش اکوایران، در شرایطی که چشم‌انداز ثبات در خاورمیانه بسیار دور به نظر می‌رسد، شرکای آمریکا از این که مدیریت تعارضات در این منطقه از فهرست اولویت‌های آمریکا کنار گذاشته شده، ناامید هستند.

به نوشته صنم وکیل، مدیر برنامه‌ی خاورمیانه و شمال آفریقا موسسه چتم‌هاوس، در حالی که بیش از یک سال از جنگ اسرائیل در غزه گذشته و جبهه جدیدی در لبنان باز شده، انتظارها از رئیس‌جمهور بعدی ایالات متحده افزایش یافته است. به طور خاص، رهبران بریتانیا، اروپا و خاورمیانه امیدوارند هر کسی که در کاخ سفید باشد، بیشتر برای محدودکردن اسرائیل، ارائه حق تعیین سرنوشت برای فلسطینیان و مدیریت بحران با ایران اقدام کند. در حالی که انتظار می‌رود هریس یا ترامپ مدیریت تعارضات در خاورمیانه را بر مهاجرت، اقتصاد، جنگ در اوکراین یا رقابت با چین ترجیح ندهند، سال گذشته نشان‌دهنده خطر نادیده‌گرفتن چالش‌های شدید و زنجیره‌ای منطقه‌ای بود.

پیامدهای کاهش اولویت‌ها

پیمان ابراهیم که روابط بین اسرائیل، امارات متحده عربی و بحرین را عادی‌سازی کرد، بسیاری را دچار این پندار کرد که دوره جدیدی از ادغام در خاورمیانه ممکن است. برای برخی، این تحولات همچنین تصمیم آمریکا برای کاهش اولویت این منطقه را توجیه کرد که از زمان ریاست‌جمهوری باراک اوباما آغاز شده بود. ترامپ و بایدن به این رویکرد ادامه دادند و شرکای آمریکا در خاورمیانه را تشویق کردند که مسئولیت بیشتری برای ثبات منطقه‌ای به عهده بگیرند. قابل توجه است که هیچ‌کدام مذاکرات جدیدی با ایران را از سر نگرفتند.

شوک حملات ۷ اکتبر این دیدگاه را ویران ساخت و تأثیر طولانی‌مدت تصمیم آمریکا به کاهش اولویت در این منطقه، به وضوح طی یک سال گذشته نمایان شد.

جنگ غزه

در حالی که دولت بایدن حمایت سیاسی و نظامی کاملی از اسرائیل داشت و هنوز درگیری مستقیمی با ایران وجود ندارد، دولت آمریکا در زمینه‌های قابل توجهی ناکام بوده است: فراهم‌سازی توافق آتش‌بس، آزادی اسرای اسرائیلی، حفظ کمک‌های انسانی منظم به فلسطینیان و تدوین طرحی برای غزه پساجنگ.

علاوه بر این، توافق موقت آمریکا با ایران برای جلوگیری از توسعه شدید برنامه هسته‌ای در ازای کاهش تحریم‌های جزئی نیز محدودیت‌های تفکیک موضوعات در مدیریت مسائل با تهران را نشان داد.

فقدان رویکرد جدیدی

رویکردهای سیاستی ترامپ و هریس به مناقشات منطقه نشان‌دهنده تمایل محدود آن‌ها به تغییر مسیر در خاورمیانه است. هر دو رهبر آگاه هستند که سیاست‌های خاورمیانه، به ویژه در مورد اسرائیل-فلسطین و ایران، میدان مین رقابت‌های حزبی در آمریکا شده که می‌تواند رأی‌دهندگان را بیگانه کند. با وجود برنامه‌های متفاوت آن‌ها و تمایل ترامپ به رویکرد یک‌جانبه، هر دو به روند کاهش تدریجی مدیریت تعارضات خاورمیانه ادامه خواهند داد و به مسئولیت بیشتر بازیگران منطقه‌ای توجه خواهند کرد.

ترامپ رویکردی سخت‌تر را با هدف محدودساختن درگیری‌ها و پیشبرد منافع آمریکا وعده داده است. درباره ایران، ترامپ اعلام کرده که به سیاست حداکثر فشار بر جمهوری اسلامی باز خواهد گشت. او از خروج دولت خود از توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ (برجام) دفاع کرده و معتقد است که این رویکرد فشار اقتصادی بر ایران وارد آورده و توانایی آن برای تأمین مالی گروه‌های مقاومت را کاهش داده است.

مشاوران او نیز اعلام کرده‌اند که کمپین فشار حداکثری را ادامه و حمایت حداکثری از مخالفان و معارضان ایرانی خواهند داشت. اما بدون اهداف روشن یا تمایل به مذاکرات هسته‌ای با تهران، ممکن است نتیجه دور جدیدی از بی‌ثباتی باشد.

تاسیسات هسته ای نطنز

اگر ترامپ به کاخ سفید بازگردد، وعده داده که بلافاصله جنگ در غزه را پایان خواهد داد، اگرچه چگونگی آن مشخص نیست. به طور کلی، او احتمالاً بر توافقات برای ترویج عادی‌سازی اسرائیل و عربستان سعودی تمرکز خواهد کرد و تلاش می‌کند تا رهبری فلسطینی را دور بزند. اما کنارگذاشتن حق تعیین سرنوشت فلسطینیان که از ۷ اکتبر، شرط عادی‌سازی کشورهای عربی با اسرائیل بوده، برای عربستان سعودی دشوار خواهد بود.

بسیاری از رهبران خاورمیانه، از جمله آن‌هایی که از شبه جزیره عربستان می‌آیند، ممکن است از بازگشت ترامپ استقبال کنند، اما سیاست «اول آمریکا»ی ترامپ، به ویژه برای ریاض، حفاظت از حمله ایران به تأسیسات نفتی سعودی در سپتامبر ۲۰۱۹ را فراهم نکرد.

ترامپ همچنین بدون موفقیت وعده داده بود که توافق بهتری با ایران ارائه دهد که برجام را گسترش داده و شامل مصالحه‌هایی در مورد حمایت تهران از گروه‌های مقاومت و محدودیت‌هایی در برنامه موشکی آن باشد. به جای اعمال استراتژی قبلی خود، اگر ترامپ به طور مشترک با شرکای فراآتلانتیکی و منطقه‌ای روی مسائل امنیتی خاورمیانه‌ای مرتبط با اسرائیل-فلسطین و ایران کار کند، دولت دومش مؤثرتر خواهد بود.

ادامه و تقویت؟

با وجود سخنان اخیرش در مورد ایران، انتظار می‌رود به جای روی‌آوردن به فشار حداکثری، هریس موج فعلی تلاش‌های دیپلماتیک برای کاهش تنش‌ها با تهران را تقویت کند. او احتمالاً بر تلاش‌ها برای احیای یک پارادایم جدید که می‌تواند برنامه هسته‌ای ایران را کنترل کند، تأکید خواهد کرد. انتظار می‌رود او بر استراتژی تعامل به همراه فشار تأکید داشته تا از توسعه برنامه هسته‌ای ایران جلوگیری کند و در عین حال، فعالیت‌های منطقه‌ای آن را محدود سازد.

واضح است که همکاری نظامی فزاینده ایران-روسیه به واکنشی فوری فراتر از تکیه بر تحریم‌ها نیاز دارد. تیم هریس احتمالا به دنبال یک فرآیند مذاکره چندجانبه باشد که اروپا و بریتانیا را که در حال حاضر، در حال بحث درباره این مسائل هستند، برای تعامل جمعی با تهران در مورد یک توافق وسیع‌تر جمع کند.

علاوه بر این، جلب نظر بازیگران منطقه برای ساخت توافقی پایدارتر با ایران است. در مورد اسرائیل و فلسطین، هریس شدیداً از اسرائیل دفاع کرده، اما تلاش داشته تا موضعی متعادل‌تر نسبت به ترامپ و بایدن در حمایت از اسرائیل و فراخوانی به مذاکرات بین اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها برای دستیابی به راه‌حل دو کشوری داشته باشد. بر خلاف بایدن، هریس همچنین به طور قوی‌تری به مسائل انسانی در غزه و کرانه باختری پرداخته و اقدام‌های یک‌جانبه که فرآیند صلح را تضعیف می‌کند، مانند گسترش شهرک‌ها را محکوم کرده است.

با این حال، او نقشه‌راهی ضروری که رویکرد دولتش را هدایت کند، ارائه نداده است. با توجه به اینکه بایدن از فرآیند عادی‌سازی سعودی-اسرائیلی حمایت می‌کند، او نیز احتمالاً آن چهارچوب را احیا خواهد کرد و به دنبال حمایت دولت‌های منطقه‌ای برای بازسازی در غزه و اصلاح حکمرانی و امنیت فلسطینیان خواهد بود. اما در اینجا نیز، مشاوره و تأمین نظر شرکای منطقه‌ای آمریکا، به ویژه اسرائیل و کشورهای خلیج فارس، برای موفقیت این رویکرد حیاتی خواهد بود.

از نگاه منافع آمریکا، ثبات منطقه‌ای در خاورمیانه تنها از طریق ترکیبی از بازدارندگی، دیپلماسی، تعامل چندجانبه و اولویت‌بندی همکاری‌ها قابل دستیابی است. سال گذشته به‌روشنی نشان داده که آمریکا به تنهایی نمی‌تواند به حل تعارضات یا ارائه راه‌حل‌ها بپردازد.