به گزارش اکوایران، توماس فریدمن در یادداشتی برای نیویورک تایمز نوشت: نمی‌دانم چرا مردم می‌گویند که رئیس‌جمهور منتخب، دونالد ترامپ، با چالش‌های سختی در سیاست خارجی روبرو خواهد شد.

تنها کاری که او باید انجام دهد این است که ولادیمیر پوتین را به سازش در مورد مرزهای غربی روسیه وادار کند. ولودیمیر زلنسکی را وادار به سازش در مورد مرز شرقی اوکراین کند. بنیامین نتانیاهو را وادار کند تا حدوحدود غربی و جنوبی سرزمین‌های اشغالی را مشخص کند. از ایران بخواهد تا فعالیت‌ها در غرب کشور را مشخص کند -یعنی تلاش در لبنان، سوریه، عراق و یمن. چین را وادار کند تا مرز شرقی خود را قبل از تایوان تعریف کند. و از حوثی‌ها در یمن بخواهد که مرز ساحلی خود را تنها در چند کیلومتری ساحل تعریف کنند - بدون اینکه حق توقف همه کشتی‌ها در دریای سرخ را داشته باشند.

به بیان دیگر: اگر فکر می‌کنید تنها مرزی که ترامپ را در زمان روی کار آمدن او در 20 ژانویه به خود مشغول می‌کند، مرز جنوبی آمریکا است، به اندازه کافی توجه نکرده‌اید.

بازگشت ترامپ در عصری متفاوت

زمانی که ترامپ در سال 2021، قبل از حمله روسیه به اوکراین و جنگ بین اسرائیل و حماس و حزب‌الله، قدرت را ترک کرد، می‌شد استدلال کرد که ما هنوز در دوران «پس از جنگ سرد» هستیم که تحت سلطه افزایش یکپارچگی اقتصادی و صلح قدرت‌های بزرگ بود. روسیه لقمه‌ای از اوکراین برداشته بود، اما هرگز سعی نکرد همه چیز را ببلعد. ایران و اسرائیل دشمن بودند، اما هرگز مستقیماً به یکدیگر حمله نکرده بودند.

اسرائیل کرانه باختری را اشغال کرد، اما هرگز کابینه‌ای نداشت که توافقنامه رسمی ائتلاف آن شامل الحاق رسمی کل کرانه باختری باشد و اکنون اعضایی دارد که از همین امر برای غزه دفاع می‌کنند. آمریکا حوثی‌ها در یمن را دوست نداشت، اما هرگز بمب‌افکن‌های رادارگریز B-2 را نفرستاده بود تا برخی از بزرگ‌ترین بمب موجود در زرادخانه‌‌اش را روی آن‌ها بیاندازند.

به طور خلاصه، از زمانی که ترامپ کاخ سفید بزرگ را اشغال کرد، بسیاری از خطوط قرمز روشن زیر پا گذاشته شده‌اند. و احیای آن‌ها، و «بزرگ کردن دوباره آمریکا»، تقریباً قطعاً مستلزم استفاده ظریف‌تر و پیچیده‌تر از زور و دیپلماسی اجباری است که ترامپ انزواطلب در دولت اول خود به آن فکر می‌کرد یا در کمپین‌های انتخاباتی‌اش از آن می‌گفت.

بزالل اسموتریچ ایتامار بن گویر

در اسرائیل، یکی از راست‌ترین اعضای کابینه راست افراطی اسرائیل، بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی، وقت را تلف نکرد و روز دوشنبه اعلام کرد که ریاست جمهوری جدید ترامپ «فرصتی مهم» برای «اعمال حاکمیت [اسرائیل] بر شهرک‌ها در یهودیه و سامره» است، با استفاده از نام‌های کتاب مقدس برای مناطق کرانه باختری. وی افزود: «سال 2025 به یاری خداوند سال حاکمیت در این سرزمین‌های اشغالی خواهد بود».

اما ترامپ ممکن است امروز بسیار بیشتر از آنچه اسموتریچ انتظار دارد برای اسرائیل یک فاکتور غیرقابل پیش‌بینی باشد. او اولین رئیس‌جمهور ایالات متحده است که آشکارا به رای عرب‌ها و مسلمان آمریکایی که از حمایت بی‌قید و شرط ایالات متحده از اسرائیل در غزه ناراضی بودند، متوسل شد و از آن بهره برد. او همچنین بیش از هر رئیس‌جمهوری از زمان پایان جنگ سرد، دارای یک مأموریت انزواگرایانه است. علاوه بر این، زمانی که ترامپ قبلا رئیس جمهور بود، یک طرح برای راه حل دو کشوری در اسرائیل، کرانه باختری و غزه ارائه کرد، حتی اگر طرحی به شدت به نفع اسرائیل بوده باشد.

بسیاری از یهودیان اسرائیلی فکر می‌کنند که چون یکی از دامادهای ترامپ یهودی است، او آماده است با فلسطینی‌ها سرسختانه عمل کند، در حالی که بسیاری از فلسطینی‌های ساکن اراضی اشغالی فکر می‌کنند ترامپ به نفع آن‌ها خواهد بود زیرا او تنها کسی است که به اندازه کافی سرسخت است که می‌تواند جلوی نتانیاهو بایستد، چون داماد دیگرش پدری لبنانی آمریکایی دارد. یک طرف ناامید می‌شود!

روسیه بزرگترین چالش است

لئون آرون، کارشناس روسیه از مؤسسه امریکن اینترپرایز، در مورد دیپلماسی اوکراینی ترامپ، گفت گرفتن موافقت پوتین با نوعی آتش‌بس/توافقنامه صلح برای بازگرداندن مرز روسیه با اوکراین ممکن است بزرگ‌ترین چالش باشد، زیرا «ترامپ خواهان صلح در اوکراین است و پوتین خواهان پیروزی است».

آرون افزود، پوتین نمی‌تواند پس از کشته و زخمی شدن حدود 600 هزار نفر از هموطنان خود در اوکراین، به میان مردم روسیه بازگردد و بگوید: "اوه، متاسفم، ما نمی‌خواهیم اوکراین را کنترل کنیم." پوتین نمی‌تواند اجازه دهد این جنگ با شکست تمام شود. اما ترامپ نمی‌تواند صلحی را بپذیرد که به نظر شکستی برای غرب باشد. در این صورت او مانند یک بازنده به نظر خواهد رسید.

GettyImages-1152488863

اگر شانسی برای یک توافق قابل قبول دوجانبه در مورد اوکراین وجود داشته باشد، آتش‌بس طولانی مدت در خطوط نبرد موجود در ازای برخی لغو تحریم‌ها علیه روسیه و تسریع عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا همراه با تضمین‌های امنیتی اما کمتر از عضویت در ناتو است. این به احتمال زیاد تنها زمانی اتفاق می‌افتد که پوتین شکست‌های بیشتری را در آن‌جا متحمل شود و ترامپ به صراحت اعلام کند که اگر پوتین تسلیم نشود، اوکراین را به شدت تسلیح خواهد کرد.

به گفته آرون، این واقعیت که پوتین مجبور شد عملاً 10،000 نیروی کره شمالی را برای کمک به جنگ خود در اوکراین استخدام کند، دو چیز را نشان می‌دهد: این‌که چقدر می‌ترسد بدون یک پیروزی قابل مشاهده توقف کند و چقدر از واکنش اجتماعی به فراخوان اجباری سربازان 18 ساله روسی، به ویژه از مسکو و سن پترزبورگ که نخبگان روسی در آنجا زندگی می‌کنند، می‌ترسد.

آرون در پایان گفت: «پوتین در موقعیتی نیست که بتواند یک جنگ ابدی داشته باشد. او در حال تمام کردن نیروهایش است. همه این‌ها به این معناست که اگر ترامپ بتواند برای 12 ماه دیگر اوکراین را در موقعیت کنونی خود در میدان نبرد حفظ کند، ممکن است توافقی را برای پایان دادن به جنگ اوکراین در یک سال به دست آورد که در مبارزات انتخاباتی قول داده بود در یک روز آن را محقق کند.

کابوس هسته‌ای متحدان؟

اگر دولت ترامپ از ناتو عقب نشینی کند یا برای محافظت از متحدان دیرینه ابراز عدم تمایل کند، می‌تواند باعث شود که مجموعه خطوط قرمز جدید و بسیار متفاوتی زیر پا گذاشته شوند.

ژاپن، لهستان، کره جنوبی و تایوان همسایگان متخاصم دارای سلاح هسته‌ای و فناوری و منابع لازم برای ساخت سلاح‌های هسته‌ای خود را دارند. گوتام موکوندا، کارشناس برجسته استراتژی و مدرس دانشگاه ییل، گفت: «آن‌ها بمب نساخته‌اند زیرا فکر می‌کردند نیازی به این کار ندارند، زیرا معتقد بودند که ایالات متحده حتی در کابوس نهایی یک جنگ هسته‌ای پشتیبان آن‌ها است. یک لحظه در مورد آن فکر کنید: آن‌ها چنان به ایالات متحده به عنوان یک متحد ایمان داشتند که برای چندین دهه، به معنای واقعی کلمه، وجود کشورشان را بر روی حرف آمریکا شرط بسته‌اند. با توجه به آنچه ترامپ در مورد اتحادها گفته است، آیا هیچ رهبر خارجی مسئولی می‌تواند به این شرط بندی ادامه دهد؟»

آن‌ها دیده‌اند که پس از آن که اوکراین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تسلیحات هسته‌ای مستقر در آنجا را به روسیه بازگرداند، چه شد. اگر این کشورها ایمان خود را به وعده آمریکا از دست بدهند - یا این وعده پس گرفته شود - و سلاح‌های هسته‌ای خود را توسعه دهند، این پایان معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای است که گسترش سلاح‌های هسته‌ای را از زمان جنگ جهانی دوم محدود کرده است. این برداشتن مادر همه خطوط قرمز است.

این واقعیتی است که در مورد جهان وجود دارد -همیشه بسیار پیچیده تر از آن چیزی است که در مسیر مبارزات انتخاباتی به نظر می‌رسد، و امروز بیش از هر زمان دیگری. یا همانطور که مایک تایسون بوکسور مشاهده کرده است: «هر کس نقشه‌ای دارد، تا زمانی که یک مشت به صورتش بخورد».