به گزارش اکوایران، به نوشته نِیل فرگوسن، متخصص تاریخ اقتصادی و عضو ارشد مؤسسه هوور دانشگاه استنفورد برای وبگاه آسترِلیَن

برایم وسوسه‌کننده است که بگویم غافلگیر کننده نبود. در ماه مه سال گذشته پردۀ دوم دونالد ترامپ را پیش‌بینی کردم و به خوانندگان اسپکتیتور گفتم «هنوز هم می‌تواند برنده شود، علیرغم همه چیز.»

 حرفم این بود که راهبرد حقوقی دموکرات‌ها علیه دونالد ترامپ به احتمال زیاد نتیجۀ عکس خواهد داشت. نوشتم اگر لوییز ایناسیو لولا دا سیلوا توانست از یازده و نیم سال زندان برگردد و رئیس‌جمهور برزیل شود، «شاید لازم نیست ترامپ چندان نگران باشد چرا که کم‌ترین احتمالی برای زندانی شدنش بین حالا و روز انتخابات سال بعد نیست. البته، این تصور که دموکرات‌ها دارند از نظام حقوقی برای اهداف سیاسی‌شان استفاده می‌کنند احتمالاً به او کمک کند برنده شود.»

یادداشتم را چنین تمام کردم «جو بایدن واقعاً با این خطر مواجه است که به دنبال جرالد فورد، جیمی کارتر و جورج دابلیو اچ بوش وارد سطل "رؤسای جمهور یک دوره‌ای" شود.»

هفتۀ گذشته هم آماده بودم که پیش‌بینی کنم هریس به سطل «معاونان رئیس‌جمهور حاضر در قدرت بازنده» خواهد رفت.

با این همه بزرگی پیروزی ترامپ غافلگیرم کرد.

به بیل کلینتون «پسری که برمی‌گردد» می‌گفتند. چند روز گذشته، او حالت درمانده‌ای داشت و سعی می‌کرد برای بدترین نامزد دموکرات‌ها از زمان جورج مک‌گوورن به این سو ایجاد شور و شوق کند. خب، باید کنار بروی بیل. «پسری که برمی‌گردد» جدیدی آمده است. با این تفاوت که ترامپ پادشاهی است که برمی‌گردد.

بازگشت او بزرگ‌تر از بازگشت گرور کلیولند است که در سال 1892 به اولین -و تا دیشب تنها- رئیس‌جمهور آمریکا تبدیل شد که بین دو دورۀ ریاست‌جمهوری‌اش فاصله بود. بازگشتش از بازگشت ریچارد نیکسون هم بزرگ‌تر است که 8 سال پس از شکست نزدیک و مشکوکش از جان اف. کندی، در سال 1968 رئیس‌جمهور شد. از بازگشت‌های وینستون چرچیل هم بزرگ‌تر است که بزرگ‌ترینشان در سال‌های 1940 و 1951 اتفاق افتاد. از بازگشت چارلز دو گل در سال 1958 هم بزرگ‌تر است. از صد روز ناپلئون در سال 1815 هم بزرگ‌تر است. در واقع، دارم وسوسه می‌شوم که بگویم فقط از یک بازگشت بزرگ‌تر نیست، زنده شدن مسیح بر بالای صلیب.

چرا؟ چون همۀ رقبای سیاسی ترامپ تلاشی بی‌فایده برای نابودی‌اش کردند. به قول ایلان ماسک -از متغیران کلیدی بازگشت حماسی ترامپ- ترامپ مردی است «که دو بار تلاش کردند او را بکشند، ورشکستش کنند و به او حبس ابد بدهند.» ترامپ با دو تلاش برای قتل مواجه شد که یکی‌شان از بیخ گوشش گذشت. او در چهار پروندۀ مجرمانه متهم شد و در یکی از آنها محکوم شد. در زمان ریاست‌جمهوری دو بار استیضاح شد، در دسامبر 2019 (بابت تماس تلفنی معروفش با رئیس‌جمهور اوکراین، ولودیمیر زلنسکی) و بار دیگر در ژانویۀ 2021 (بابت حمله به کنگره در 6 ژانویه).

در ماه مه سال پیش، در یک پروندۀ مدنی، هیئت منصفۀ منهتن او را بابت خشونت جنسی و افترا به خبرنگاری به نام ای. جین کارول، مجرم شناخت و 5 میلیون دلار غرامت برای این خبرنگار تعیین کرد.

در ماه مه گذشته، در دادگاهی در منهتن بابت 34 جرم مربوط به پرداخت پول به ستارۀ فیلم‌های بزرگسالان، استورمی دنیلز، مجرم شناخته شد.

همکارم الی لِیک مجموع کیفرخواست‌ها را 116 مورد می‌داند. این فقط یک جنگ حقوقی نبود. یک جنگ حقوقی تمام عیار بود. و باز هم ترامپ برد. بردی تمام عیار به دست آورد.

تمام این‌ها نشان می‌دهند که ترامپ واقعاً شکست ناپذیر است. این عبارت را دوست باهوشم، نسیم نیکولاس طالب، به وجود آورد. اجازه بدهید تعریفش را از کتاب شکست ناپذیر نقل کنم: «شکست ناپذیری ... فراتر از استحکام است: بحث عشق به مسائل اتفاقی و بی‌نظمی و سود بردن از شوک‌هاست. و عشق اتفاقی بودن، عشق به خطاهاست. شکست ناپذیری ویژگی یگانه‌ای دارد که به ما اجازه می‌دهد بدون اینکه کاری را بفهمیم انجامش دهیم -و آنها را به خوبی انجام دهیم، اکثراً با بهتر فهمیدن آنها.»

فردریش نیچه آن را بهتر بیان می‌کند: آنچه مرا نمی‌کشد، قوی‌ترم می‌کند. اگر نسخۀ جوان‌تری از من بخواهد نخستین زندگی نامۀ دونالد ترامپ را بنویسد، این موعظۀ معروفِ غروب بت‌ها (1889)  نوشتۀ خوبی برای آغاز آن خواهد بود.

گسترۀ پیروزی ترامپ واقعاً خیره کننده است. به جز زنان گربه‌دار بدون بچۀ جی‌دی ونس، ترامپ رأی تقریباً تمام گروه‌های جمعیتی را به دست آورد. در زمان نوشتن این مطلب، ظاهراً همۀ ایالت‌های چرخشی را هم برده است. و البته، پیروزی بزرگی در آیووا به دست آورده است.

ترامپ ائتلاف اوباما را نابود کرده است، ائتلافی که به بسیج کردن اقلیت‌ها توسط دموکرات‌ها متکی بود.

بر اساس نظرپرسی‌ها، او رأی 54 درصد از مردان لاتین تبار را به دست آورد. پس از آن همه داد و فریاد بر سر تونی هینچ‌کلیف کمدین که در تجمع ترامپ پورتو ریکو را «زباله» خواند، تغییر عظیمی در آراء پورتو ریکویی‌های فلوریدا به وجود آمد -به سود ترامپ. درست است، هریس این گروه جمعیتی را 52 به 43 برد اما چهار سال پیش، بایدن همین گروه جمعیتی را 69 درصد به 31 درصد برده بود. 17 درصد اختلاف.

به نظر می‌رسد ترامپ رأی تعداد قابل توجهی از مردان سیاه پوست را هم به دست آورده است. بر اساس نظرپرسی اِن‌بی‌سی نیوز، ترامپ 20 درصد از آراء سیاه پوستان ویسکانسین را هم به دست آورده است در حالی که این عدد در سال 2020، 8 درصد بود. اگر بخواهم یک مثال از ایالت چرخشی دیگر ذکر کنم، ترامپ حتی در آنسون کانتی در کارولینای شمالی هم برنده شد که 40 درصد از جمعیت آنجا سیاه پوست است و او را به دومین جمهوری‌خواهی تبدیل می‌کند که از دهۀ 1870 برندۀ آنجا شده است.

بالاخره، ترامپ رأی بخش بزرگی از آمریکایی‌های جوان‌تر، به ویژه مردان جوان، را به دست آورده است که بسیار فراتر از تخمین‌های دموکرات‌ها به راست چرخیده‌اند.

این تغییر جهت‌های تاریخی چه معنای ضمنی دارند؟ نکتۀ واضح‌شان این است که حزب جمهوری‌خواه با برتری جمهوری‌خواهان در کاخ سفید، سنا و احتمالاً مجلس نمایندگان، فرصتی کمیاب در اختیار دارد. آیا بهتر از 2018-2017 از آن استفاده خواهند کرد؟ فکر می‌کنم بله.

هشت سال پیش، ترامپ انتظار نداشت برنده شود. دولتش پر از عناصر حزب جمهوری‌خواه و نظامیانی بود که اساساً مخالف دستور العمل دوباره آمریکا را عالی کنید بودند. این بار، واقعاً متفاوت خواهد بود. این انتخابات شکستی عظیم برای قانون سیاسی، نظریۀ انتقادی نژاد، دانشگاه‌های بیدار، مردان بیولوژیک حاضر در ورزش زنان، مثله کردن آلت جنسی نوجوانان، آیوی لیگ، رسانه‌های جریان اصلی و هالیوود بود.

 وشکستی برای نومحافظه‌کاران هرگز ترامپی هم بود، شامل لیز چنی و مسئولان سابق دولت ترامپی بود که از او رو برگردانده بودند و از هریس حمایت می‌کردند. و پیروزی برای اسپیس اکس، استارلینک، پلی‌مارکت، بیت‌کوین، آندوریل، پالانتیر، مارک اندرسن، جو لانسدال، جو روگان و فری پرس بود -خلاصه بگویم، برای نسل جدید سازندگانی که ویژگی‌های اوتیستیک شرورانۀ ایلان ماسکی دارند.

در نتیجه، حالا این امکان در اختیار دولت است تا همانطوری سراغ دولت ناکارآمدمان برود که خاویر میلی از زمان ریاست جمهوری‌اش در یک سال پیش سراغ دولت آرژانتین رفت -یعنی با اره برقی.

در 4 سپتامبر، ترامپ به باشگاه اقتصادی نیویورک گفت «به پیشنهاد ایلان ماسک که تمام و کمال از من حمایت کرده است، کمیسیون کارآمدی دولت را به وجود می‌آورم و آن را موظف می‌کنم عملکرد و وضعیت مالی تمام دولت فدرال را بررسی کند و پیشنهادهای اصلاحات بزرگی را مطرح کند.» در پایان اکتبر، ماسک از یک «ادارۀ کارآمدی دولت» صحبت می‌کرد -که مخففش دوج بود و اشاره‌ای به میم کوین مورد علاقه‌اش داشت- که 2 تریلیون دلار از بودجۀ فدرال کم می‌کرد.

فقط می‌توانم بگویم: با تمام قوا. با اجرای مجدد دستور اجرایی برنامۀ اف شروع می‌شود که در اصل در اواخر سال 2020 صادر شد و بعدتر دولت بایدن آن را لغو کرد، دستور اجرایی که به ترامپ اجازه می‌داد حدود 50،000 موقعیت کارمندی را حذف کند. طی 48 ساعت اول پس از روز تحلیف اخراج‌ها را آغاز کنید.

دانش متعارف این است که سیاست مالی ترامپ، طبق معمول، اشتباه خواهد بود. بله، کاهش مالیات‌های دولت اولش را که به زودی باطل می‌شوند تمدید خواهد کرد. (شاید قانون کاهش تورم را هم لغو کند، اگرچه آنها چنان به سود ایالت‌های سرخ بوده‌اند که نمی‌شود دلیل چندانی برای انجام این کار دید.)

اما حرف این است که سیاستش کسری مالی را افزایش خواهد داد، بیش از آنچه هریس بر اساس اقتصاد اشتباه و با دست کم گرفتن شیوه‌هایی که مطابق آنها سود انتخاب ترامپ به سود رشد خواهد بود، باعث کسری بودجه شد.

اصلی‌ترین پیشران‌های کسری، هزینه‌های اجباری برنامه‌هایی مثل تأمین اجتماعی و درمان است. فقط اصلاح رادیکال مورد تصور ماسک می‌تواند به آنها و مشکلات رسیدگی کند.

پیش‌بینی می‌کنم دانش متعارف این باشد که سیاست خارجی ترامپ هم اشتباه از آب درخواهد آمد. اشتباه است اگر دولت ترامپ-ونس را انزواگرا و در نتیجه بی‌تفاوت به سرنوشت اوکراین و دموکراسی‌های گرفتار بدانیم.

هریس عمدتاً سیاست خارجی بایدن را ادامه می‌داد، با این تفاوت که در مورد ایران صلح‌طلب‌تر می‌بود. این مسئله برای اسرائیل بد و برای اوکراینی فاجعه‌بار می‌بود که در صورت تداوم سیاست بسیار کم و بسیار دیر غرب شکست خواهد خورد.

اما ترامپ به ایران سخت خواهد گرفت، از اسرائیل در تلاش‌هایش برای پایان دادن به برنامۀ هسته‌ای ایران حمایت خواهد کرد و با دور تازه‌ای از تعرفه‌ها فشار اقتصادی را بر چین افزایش خواهد داد. بله، ترامپ بارها گفته خواهان پایان جنگ روسیه و اوکراین است. اما آنچه هنوز نمی‌دانیم این است که آیا این کار را با تسلیم کردن اوکراین به گرگ‌های روسیه انجام خواهد داد، کاری که تاکر کارلسون پیشنهاد می‌کند، یا با تحمیل فشار نظامی بیشتر به روسیه، چیزی که تام کاتن، رابرت اوبرایان و مایک پومپئو توصیه می‌کنند. من روی دومی شرط می‌بندم.

چرا؟ چون ترامپ و ونس، و همینطور سخنگوی مجلس نمایندگان مایک جانسون، حالا می‌فهمند که ایالات متحده با محوری واقعی از قدرت‌های اقتدارگرا مواجه است -چین، روسیه و متحدان‌شان. آنان می‌فهمند که اگر ولادیمیر پوتین در اوکراین برنده شود، به معنی بردی برای شی جین‌پینگ و کیم جونگ‌اون است. و این را هم می‌فهمند که در جنگ سردی که درگیر آن هستیم، فقط با برقراری مجدد بازدارندگی است که می‌شود از خطر جنگ جهانی سوم جلوگیری کرد.

در آوریل 2021، در اوایل دولت بایدن و هریس برداشتی انتقادی از 100 روز نخست آنها ارائه دادم: این ترکیب چند تریلیون دلار برای رهایی از کووید و هزینه در زمینۀ زیرساخت و بانک مرکزی که رژیم هدف‌گذاری تورم خودش را به تازگی تغییر داده است، اقتصاددانان زیادی را نگران می‌کند. و می‌توانم نگران مسائل بیشتری هم باشم: افزایش مهاجرت غیرقانونی، موج جرائم پس از اعتراضات ضدپلیس تابستان گذشته و فرهنگ «بیدار»ی که این دولت پیوسته به آن متوسل می‌شود. در حالی که تهدید داغ شدن جنگ سرد 2 بر سر تایوان وجود دارد، مراقب بحران ژئوپلیتیک هم باشید. خطر بزرگی که ریاست‌جمهوری بایدن را تهدید می‌کند این است که به اجرای مجدد ریاست‌جمهوری جیمی کارتر تبدیل شود.»

اتفاقی نیست که کارزار ترامپ از دو شعار معروف رونالد ریگان استفاده کرده است: «امروز وضعتان بهتر از چهار سال پیش است؟» و «صلح از طریق قدرت». به این معنا، این انتخابات بیش از هر چیز دیگری در سال‌های اخیر شبیه پیروزی ریگان بر کارتر در سال 1980 است.

سندروم آشفتگی ترامپ کاری می‌کند افراد پرشماری که در حالت عادی بسیار هم باهوشند خط امتداد ریگان تا ترامپ را نبینند. آنان فراموش می‌کنند که ریگان هم استاد بازگشت بود. او در سال 1976 برندۀ نامزدی حزب جمهوری‌خواه نشد، در نتیجه پیروزی‌اش در سال 1980 دومین تلاش او بود. مهم‌تر از این، انتخاب ریگان آغازگر بازگشت بزرگ آمریکایی بود که با پیروزی در جنگ سرد 1 به اوج خود رسید. این بازگشت، آغازگر پیروزی در جنگ سرد 2 است.