اکوایران: آیا کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، به‌ویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی که اغلب به‌عنوان «قدرت‌های میانی» نوظهور شناخته می‌شوند، می‌توانند در کنار همسایگان کوچکتر اما چابک از نظر دیپلماتیک، از دیپلماسی واکنشی بحران‌محور فراتر رفته و نقشی راهبردی‌تر و امنیت‌سازتر در شکل‌دادن به آینده منطقه ایفا کنند؟

به گزارش اکوایران، شعله‌ور شدن درگیری‌ها میان اسرائیل و ایران در ماه ژوئن بار دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) را در برابر مخاطرات شدید بی‌ثباتی منطقه‌ای قرار داد. اما این اتفاق پرسش عمیق‌تری را نیز پیش می‌کشد؛ آیا کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، به‌ویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی که اغلب به‌عنوان «قدرت‌های میانی» نوظهور شناخته می‌شوند، می‌توانند در کنار همسایگان کوچکتر اما چابک از نظر دیپلماتیک، از دیپلماسی واکنشی بحران‌محور فراتر رفته و نقشی راهبردی‌تر و امنیت‌سازتر در شکل‌دادن به آینده منطقه ایفا کنند؟

بر اساس گزارش نشنال‌اینترست، عربستان سعودی و امارات در سال‌های اخیر ظرفیت‌های فزاینده‌ای برای جاه‌طلبی و نفوذ دیپلماتیک از خود نشان داده‌اند. همزمان، دیگر کشورهای عضو شورای همکاری مانند قطر و عمان نیز، با وجود آن‌که از نظر سنتی در زمره قدرت‌های میانی محسوب نمی‌شوند، از طریق میانجی‌گری در منازعات و دیپلماسی بشردوستانه تأثیر چشمگیری در سطح منطقه داشته‌اند.

با این حال، توان این کشورها برای ایفای نقش در این لحظه حساس همچنان با موانع شناخته‌شده‌ای محدود شده است: اتکای مداوم به چتر امنیتی ایالات متحده، بی‌اعتمادی عمیق نسبت به همسایگان، و نگرانی از جسارت نظامی اسرائیل.

با این‌همه، لحظه‌  کنونی ممکن است فرصتی نادر فراهم کند، نه برای دگرگونی یک‌شبه نظم منطقه‌ای، بلکه برای برداشتن گام‌های تدریجی در جهت کاهش ریسک، گشودن کانال‌های ارتباطی، و آغاز ساختن یک محیط امنیتی مقاوم‌تر. این جاه‌طلبی نه‌تنها در سخنرانی‌ها، بلکه در تغییرات واقعی در حوزه‌های اقتصادی و دیپلماتیک نیز بازتاب یافته است.

قدرت اقتصادی و جاه‌طلبی دیپلماتیک

در سال‌های اخیر، کشورهای خلیج فارس به‌ویژه عربستان سعودی و امارات از نقش سنتی خود به‌عنوان تأمین‌کنندگان انرژی فراتر رفته‌اند و به بازیگرانی مقتدر در عرصه اقتصاد جهانی تبدیل شده‌اند. آن‌ها با تکیه بر ثروت حاکمیتی، موقعیت جغرافیایی راهبردی، و محیط‌های تجاری جذاب، خود را به‌عنوان قطب‌هایی در حوزه مالی، لجستیک و فناوری‌های نوظهور تثبیت کرده‌اند.

آمریکا عربستان

صندوق سرمایه‌گذاری عمومی عربستان سعودی (PIF) و شرکت مبادله ابوظبی اکنون از فعال‌ترین سرمایه‌گذاران دولتی جهان هستند که در حوزه‌هایی چون انرژی‌های تجدیدپذیر، هوش مصنوعی، زیست‌فناوری و خودروهای برقی سرمایه‌گذاری می‌کنند.

تلاش‌های ریاض برای میزبانی رویدادهای ورزشی جهانی، جذب عرضه‌های اولیه سهام (IPO)، و تثبیت جایگاه خود به‌عنوان دروازه مالی میان شرق و غرب، تنها بخشی از یک کمپین برند‌سازی نیست، بلکه نشانه‌ای از جاه‌طلبی عمیق‌تر برای شکل‌دادن به روندهای اقتصادی جهانی است.

این قدرت اقتصادی فزاینده با موضعی دیپلماتیک مستقل‌تر و بااعتمادبه‌نفس‌تر همراه شده است. جاه‌طلبی دیپلماتیک رو‌به‌رشد کشورهای خلیج فارس، تا حدی پاسخی است به کاهش اعتماد به ایجاد امنیت توسط آمریکا و همچنین بی‌ثباتی منطقه‌ای ناشی از ماجراجویی‌های همسایگان.

به‌ویژه عربستان سعودی و امارات آمادگی خود را برای تعامل با شرکای جدید و بازتعریف اتحادهای موجود نشان داده‌اند.

نزدیکی ایران و عربستان با میانجی‌گری چین در سال ۲۰۲۳ نقطه عطفی بود، نه فقط به‌عنوان نشانه‌ای از تمایل به دیپلماسی با رقبا، بلکه به‌عنوان گامی برای متنوع‌سازی شراکت‌های راهبردی فراتر از غرب.

نقش فعالی که کشورهای خلیج فارس در میانجی‌گری در پرونده‌هایی مانند درگیری سودان، مذاکرات غلات اوکراین، و جنگ اسرائیل-غزه ایفا کرده‌اند، نشان‌دهنده تمایل جدیدی است برای تبدیل شدن به کارآفرینان دیپلماتیک منطقه‌ای؛ کشورهایی که می‌خواهند در تعیین نتایج نقش‌آفرینی کنند، نه صرفاً واکنش نشان دهند.

در همین حال، کشورهای خلیج فارس در حال تثبیت جایگاه خود به‌عنوان بازیگران اصلی در معماری جدید زیرساخت‌های دیجیتال جهانی هستند. امارات و عربستان سعودی به‌شدت در توسعه مسیرهای کابل‌های زیردریایی، مراکز داده با شرکت‌های بزرگ فناوری سرمایه‌گذاری کرده‌اند. هم‌زمان، آن‌ها بیش از گذشته در گفت‌وگوهای جهانی پیرامون حکمرانی هوش مصنوعی، استانداردهای امنیت سایبری و پایش سرمایه‌گذاری در حوزه فناوری مشارکت دارند که نشان می‌دهد سیاست‌ورزی اقتصادی و جاه‌طلبی راهبردی اکنون به‌شدت درهم‌تنیده شده‌اند.

این جاه‌طلبی فزاینده که بخشی از آن ناشی از ناامیدی از تضمین‌های امنیتی خارجی است و بخشی دیگر از تغییر آرایش‌های جهانی، اکنون در شیوه مواجهه کشورهای خلیج فارس با بحران‌ها، از جمله تشدید تنش اخیر میان ایران و اسرائیل، نمود یافته است.

آسیب‌پذیری راهبردی کشورهای خلیج فارس و پیامدهای جهانی آن

جغرافیا و ساختار اقتصادی، کشورهای خلیج فارس را به‌شدت در برابر هرگونه تشدید تنش میان ایران و اسرائیل آسیب‌پذیر کرده است. تنگه هرمز، مسیری که حدود ۳۰ درصد از نفت جهان از آن عبور می‌کند گلوگاهی است که امنیت آن برای ثبات اقتصادی جهانی حیاتی است. هرگونه رویارویی نظامی در این منطقه، نه‌تنها جریان انرژی را تهدید می‌کند، بلکه ثبات بازارهای جهانی را نیز در معرض خطر قرار می‌دهد.

تأثیر تشدید تنش در ژوئن، فوری و چندلایه بود. شرکت‌های بزرگ هواپیمایی مانند امارات و قطر ایرویز، پروازهای خود را لغو یا مسیر آن‌ها را تغییر دادند. حتی پیش از حملات آمریکا، تنش میان ایران و اسرائیل موجب افزایش نرخ حمل دریایی در مسیر شانگهای-جبل‌علی (بزرگ‌ترین بندر خلیج فارس) شده بود.

به گزارش رویترز، اگرچه هیچ حمله مستقیمی در تنگه هرمز صورت نگرفت، اما پس از برخورد دو نفتکش که منجر به آتش‌سوزی شد، سطح تنش افزایش یافت. این حادثه هم‌زمان با افزایش اختلالات الکترونیکی در سامانه‌های ناوبری کشتی‌ها در خلیج فارس رخ داد که باعث اختلال در انتقال سیگنال‌های AIS و پیچیده‌تر شدن عملیات دریایی شد. قیمت نفت برنت به‌سرعت جهش یافت اما پس از برقراری آتش‌بس به ثبات نسبی رسید. این اتفاق  نشانه‌ای بود از اینکه تنش در خلیج فارس چگونه می‌تواند نوسانات شدید قیمتی ایجاد کند.

کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با ترکیبی از محکومیت، محاسبه‌گری، و دیپلماسی محتاطانه به بحران واکنش نشان دادند. در نشست‌های اضطراری ۴۸ و ۴۹ شورای وزیران خارجه GCC، وزرای خارجه بیانیه‌ای مشترک صادر کرده و حمله اسرائیل به ایران را «نقض آشکار منشور سازمان ملل و قوانین بین‌المللی» و «تهدیدی جدی برای ثبات منطقه‌ای» دانستند.

با وجود روابط پرتنش، وزرای خارجه کشورهای خلیج فارس به‌صراحت مخالفت خود را با حملات اسرائیل به خاک ایران ابراز کردند و آن‌ها را بی‌دلیل و بی‌ثبات‌کننده خواندند. این موضع جمعی، ناشی از نگرانی مشترک درباره سرایت درگیری، تهدید زیرساخت‌های انرژی، و احتمال تشدید تنش در سراسر منطقه بود. با این حال، زیر این ظاهر یکپارچه، شکاف‌های راهبردی نمایان بود.

عمان که مدت‌هاست به‌عنوان میانجی قابل اعتماد میان تهران و واشنگتن شناخته می‌شود میزبان پنج دور گفت‌وگوی هسته‌ای ایران و آمریکا بود. اما حملات اسرائیل برنامه‌ دور ششم مذاکرات را برهم زد و مسقط در واکنشی تند و کم‌سابقه، این حمله را «ضربه‌ای نابخردانه» به تلاش‌های دیپلماتیک خود و ثبات منطقه دانست.

قطر که مستقیماً تحت تأثیر حمله به پایگاه هوایی العدید قرار گرفت، نقشی دوگانه ایفا کرد. هم هدف حمله بود و هم میانجی. دوحه بلافاصله پیشنهاد میانجی‌گری برای آتش‌بس میان تهران و تل‌آویو را مطرح کرد، جایگاه خود به‌عنوان میانجی‌گر حرفه‌ای را تثبیت کرد، و تلاش کرد از درگیری‌ها فاصله بگیرد و فراتر از آن قرار گیرد. واکنش عربستان سعودی به بحران اخیر، نشان‌دهنده تغییری لفظی در موضع‌گیری این کشور بود.

در تماس تلفنی با رئیس‌جمهور ایران، مسعود پزشکیان، ولیعهد محمد بن سلمان بر همبستگی اسلامی تأکید کرد و تجاوز اسرائیل را تهدیدی برای ثبات منطقه‌ای و در نتیجه، برای موفقیت «چشم‌انداز ۲۰۳۰» معرفی کرد. با این حال، این موضع‌گیری بیش از آن‌که نشانه‌ یک دگرگونی راهبردی باشد، احتمالاً تاکتیکی بود.

در واقع، می‌توان چنین برداشت کرد که برخی رهبران خلیج فارس، در حالی‌که به‌صورت علنی حملات را محکوم کردند، در خفا از تضعیف زیرساخت‌های هسته‌ای ایران استقبال کردند.

هسته ای فردو

برای ریاض و ابوظبی، این حمله ممکن است در راستای منافع راهبردی دیرینه‌شان، یعنی مهار برنامه هسته‌ای ایران قرار گرفته باشد، بدون آن‌که نیازی به تأیید یا مشارکت آشکار در آن داشته باشند.

انور قرقاش، مشاور دیپلماتیک دولت امارات، در اظهارنظری خواستار این شد که ایران «اعتماد را با همسایگان خلیجی خود بازسازی کند»، جمله‌ای که در عین حال تردید امارات نسبت به پایداری تنش‌زدایی را آشکار می‌کرد. این پیام همچنین نشان می‌داد که مسئولیت بهبود روابط همچنان بر عهده تهران است.

در همین حال، بحرین و کویت که میزبان پایگاه‌های نظامی عمده ایالات متحده هستند واکنش‌هایی محتاطانه‌تر نشان دادند؛ تمرکزشان بر برنامه‌ریزی برای شرایط اضطراری و کاهش تنش بود، بدون آن‌که موضع آشکاری به نفع یکی از طرفین بگیرند.

این تفاوت در لحن و تمرکز، نشانه‌ تنش گسترده‌تری در درون شورای همکاری خلیج فارس است؛ جایی که اعضا تمایل دارند به‌عنوان بازیگرانی مستقل در منطقه ایفای نقش کنند، اما همچنان به تضمین‌های امنیتی خارجی وابسته‌اند و در برداشت از نیت‌های ایران یا روش‌های اسرائیل اختلاف‌نظر دارند.

از مدیریت بحران به ایجاد تاب‌آوری منطقه‌ای

آتش‌بس پس از تشدید تنش در ژوئن تاکنون پابرجا مانده است، اما منطقه همچنان در وضعیت پراضطرابی قرار دارد. فروپاشی این آتش‌بس می‌تواند منجر به درگیری‌های جدیدی شود که پیامدهای اقتصادی و انسانی وخیمی در پی خواهد داشت.

حملات اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران، باعث شد کشورهای شورای همکاری هشدارهای فوری به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) صادر کنند. در حالی‌که برخی از کشورهای خلیج فارس پیش‌تر از فروپاشی برجام استقبال کرده بودند، اکنون به‌صورت عمل‌گرایانه از احیای مذاکرات هسته‌ای به‌عنوان «گزینه بد» حمایت می‌کنند.

آمریکا قطر پایگاه العدید

با این‌حال، بی‌اعتمادی عمیق همچنان پابرجاست و خطر درگیری مجدد بالا باقی مانده است.

کشورهای خلیج فارس خود را در محیطی ناپایدار می‌یابند؛ جایی که عقب‌نشینی آمریکا از منطقه، هم محدودیت‌های تکیه بر تضمین‌های خارجی را آشکار کرده و هم دشواری‌های مدیریت امنیت مستقل را نمایان ساخته است. گرچه این کشورها از نظر ظرفیت نظامی، وابستگی به بازیگران خارجی، و رقابت‌های منطقه‌ای دچار محدودیت هستند، اما این به معنای ناتوانی کامل آن‌ها نیست. برعکس، بحران کنونی می‌تواند به محرکی برای شکل‌گیری تفکر راهبردی و واقع‌گرایانه در بلندمدت تبدیل شود. حتی گام‌های کوچک می‌توانند بستر ایجاد ترتیبات امنیتی پایدارتر را فراهم کنند.

کشورهای خلیج فارس: از واکنش‌گر به تثبیت‌گر

درگیری میان اسرائیل و ایران، بار دیگر آسیب‌پذیری شدید کشورهای خلیج فارس در برابر بی‌ثباتی منطقه‌ای را نمایان کرد اما هم‌زمان، فضای دیپلماتیکی را نیز که این کشورها اکنون در آن عمل می‌کنند، آشکار ساخت. عربستان سعودی و امارات متحده عربی در حال گذار از نقش سنتی واکنش‌گر به بحران، به بازیگرانی هستند که توان میزبانی، میانجی‌گری و حتی نقش‌آفرینی تثبیت‌گر دارند.

در همین حال، کشورهای کوچکتر مانند قطر و عمان نیز سرعت عمل دیپلماتیک خود را نشان داده‌اند، به‌ویژه در حوزه میانجی‌گری و دیپلماسی غیررسمی.

در مجموع، این بازیگران، یک بلوک چندوجهی در خلیج فارس تشکیل می‌دهند که تمایل روزافزونی به تعامل با چالش‌های پیچیده منطقه‌ای از خود نشان می‌دهند. با این‌حال، صرف جاه‌طلبی کافی نیست. آزمون واقعی این است که آیا این کشورها می‌توانند نفوذ خود را به ابتکار تبدیل کنند؟

آیا آن‌ها قادرند اقدامات عملی و امنیت‌زا طراحی و اجرا کنند که نشان‌دهنده قدرت کنش‌گری رو‌به‌رشدشان باشد، حتی در حالی‌که همچنان به تضمین‌های امنیتی آمریکا وابسته‌اند و از بازیگران اخلال‌گر منطقه‌ای واهمه دارند؟

همکاری‌ فنی، مشوق‌های اقتصادی، و دیپلماسی پیوسته می‌توانند مسیر پیش‌رو را هموار کنند، نه برای حل همه منازعات، بلکه برای ساختن تاب‌آوری و کمک به نظمی پایدارتر در منطقه.

این مقطع می‌تواند نقطه عطفی مهم برای عربستان سعودی و امارات به‌عنوان قدرت‌های میانی نوظهور باشد، و همچنین گشایشی دیپلماتیک برای کل منطقه خلیج فارس. اما اگر هماهنگی مستمر، شفافیت راهبردی، و اراده‌ پذیرش ریسک‌های حساب‌شده وجود نداشته باشد، این ظرفیت نیز می‌تواند به‌راحتی از بین برود.