حسین سیاحی:مذاکرات بازگشت به برجام که از سال گذشته آغاز شده نه تنها تا کنون به نتیجه مثبت منتهی نشده بلکه در آستانه مرگ قرار دارد. بعد از چند دور مذاکره ناموفق، همزمان با آغاز دور جدید مذاکرات در وین ، امید چندانی به حصول یک توافق وجود ندارد. در این رابطه، علی باقری‌‌کنی مذاکره کننده ارشد ایران اعلام کرد که " توپ در زمین امریکایی‌هاست و آن‌ها هستند که باید از خود رفتار پخته نشان داده و با مسئولیت رفتار کنند" در مقابل، رابرت مالی نماینده ویژه ایالات متحده در امور ایران ضمن بیان این موضوع که امیدی به پیشرفت مذاکرات ندارد در توئیتر نوشت که "به زودی مشخص خواهد شد که آیا ایران برای یک توافق آماده خواهد بود یا خیر". 

 


به نظر شما سرنوشت مذاکرات برجام چه خواهد شد؟

در نظرسنجی اکوایران شرکت کنید:

نظرسنجی اکوایران درباره سرنوشت برجام


چنین اظهار نظرهایی آن هم درست قبل از آغاز دور جدید مذاکرات، اندک امید موجود را به یاس تبدیل کرده است. در چنین وضعی، با این حجم از اتهامات متقابل و قراردادن گاه و بیگاه توپ در زمین طرف دیگر، دیدگاهی وجود دارد که برجام به کما رفته و به بن‌بست رسیده است. حتی در خوشبینانه ترین حالت نیز می‌توان چنین در نظر گرفت که نقطه نظر فوق‌الذکر حداقل با توجه به شواهد فعلی، نزدیک به حقیقت است. اگرچه در جهت روشن شدن ابعاد این حقیقت تلخ، رسیدگی به چرایی قرارداشتن برجام در کما و راه‌حلی برای خروج از این اغمای برگشت پذیر حائز اهمیت است. 

گویا برجام در کماست زیرا اسیر بازی قدرت، ضعف نظم بین‌‌الملل و نارضایتی از وضع آن و همچنین تحت تاثیر کشمکش‌های درونی دولت‌‌های ذی‌نفع است. هرچند باید امیدوار بود که تغییرات در آرایش منافع و ابتکارات اتخاذ شده، تغییر در هویت و رویکرد سیاست‌های اعمالی طرفین در روند مذاکرات و همچنین امید به یک همکاری جبرآمیز و حداقلی، محرک‌هایی باشند که برجام را از خواب عمیق بیدار کنند. 

نظم بین‌الملل بی ابهت و افزایش قدرت بازیگران ناراضی

در مطالعه سیاست جهانی اعتقادی وجود دارد که صلح و سازگاری در امور بین‌الملل بیشتر زمانی رخ خواهد داد که تفوق یک بازیگر در دنیا محرز باشد. به بیان روشن‌تر یک کشور با قدرت برتر می‌تواند زمینه ساز ایجاد یک نظم گردد. در واقع، از دل همین تعریف است که واژه ”پلیس جهان" متولد شده است. اما سرنوشت نظم‌بین‌الملل در صورت عدم عدم چنین پلیسی یا قدرت مطلقی چگونه است؟ چگونه کشورهای دیگر خود را با قواعد نظم مطابقت داده و سازگار خواهند ماند؟ روشن است که ایالات متحده در وضع فعلی به طور قطع پلیس جهان به مانند آنچه قبل از آغاز هزاره سوم بوده، نیست. اگرچه این کشور همچنان در راس هرم جهانی قدرت قرار دارد اما به تنهایی نمی‌تواند در جهت ایجاد نظم مطبوعش، به اجبار و تهدید در برابر سایرین روی بیاورد و آنها را بدون رضایتشان مجبور به سازگاری و قبول صلح کند.

 فاتح جنگ سرد که قبل از آغاز قرن جدید به تنهایی موضوعات و بحران‌های سیاست جهانی را حل می‌نمود حالا در رسیدگی به موضوعات اساسی جهانی ناتوان است. این نشانه‌ای واضح از افول ایالات متحده و چالش برای نظم بین‌الملل مطبوع آن است، نظمی که با هربحران جهانی که این کشور توانایی حل و فصل آن را ندارد، بیش از پیش سست می‌شود و گاه به چالش کشیده می‌شود.

واضح است که اگر اسرائیل به شکل واضح یا پنهانی سلاح هسته‌ای دارد، اگر روسیه بخشی از خاک اوکراین را جدا می‌نماید و اگر خود ایالات متحده از بسیاری از معاهدات بین‌المللی عدول می‌کند، نظم رو به افول بوده و اساسا کارایی موثر خود را به تدریج از دست می‌دهد. در این حالت، دیگر بازیگران نیز به ناسازگاری روی خواهند آورد. عنوان یک مورد، موضوع عدم اشاعه سلاح هسته‌ای که یکی از اساسی ترین اصول نظم ‌بین‌الملل کنونی‌ است، توسط سایر بازیگران به عنوان یک ابزار در نظر گرفته می‌شود و سایر قدرت‌ها نیز از به احتمال این موضوع بهره برداری سیاسی خواهند کرد.

لازم به ذکر است که یکی دیگر از عوامل اساسی موضوع عدم حصول یک توافق آسان در رابطه با برجام، موضوع ارتباط قدرت یک کشور و رضایت از وضع موجود است که تاحدی مکمل موضوع نظم‌بین‌الملل است. 

به طوریکه دولت‌ها هرچقدر به راس هرم قدرت نزدیک‌تر می‌شوند حساسیت بیشتری نسبت به رضایت و موضوع تن دادن به خواسته‌های قدرت‌های راس هرم( ابرقدرت ها) در قالب نظم مستقر پیدا می‌کنند. بنابراین، ایران نیز با افزایش توان و قدرت خود، با اعتماد به نفس بیشتری نارضایتی خود را ابراز می‌کند. شاید یک ایران ضعیف‌تر حساسیت کمتری نسبت به مفاد برجام از خود نشان می‌داد و در این حالت، برجام آسان‌تر احیاء می‌شد. 

دولت ضعیف و ناراضی به طور عمومی مشکلی برای ایالات متحده ایجاد نمی‌کند و مذاکره با یک دولت ضعیف آن هم از موضع کاملا برتر به احتمال به صلح و نتایج مثبت منتهی خواهد شد اما مشکل اساسی، مذاکره با دولت‌های ناراضی، چالشگر و دارای قدرت قابل توجه است.

از سوی دیگر، علیرغم وجود نقش بی‌بدیل ساختار بین‌‌المللی در امور، تاثیرات نهادهای داخلی کشورها نیز پراهمیت است. در این رابطه، بروکراسی و نهادهای داخلی در شکل دهی به اقدامات و سیاست‌های آن کشور در روند مذاکرات یا به طور کلی تدوین و اجرای استراتژی‌ها نقش تعیین‌کننده دارند. در موضوع برجام نیز وجود چنین نهادهای موثری سبب ایجاد اخلال در امر احیای برجام شده است. به طوریکه مخالفان برجام چه با استفاده از قدرت سیاسی و نفوذ خود و یا به سبب تاثیرگذاری بر افکار عمومی، دولت‌های مذاکره کننده را تحت فشار قرار می‌دهند. در ایالات متحده، برخی جمهوری خواهان و محافظه کاران، برخی نهادهای تندرو و همچنین برخی از لابی‌های قدرتمند و رسانه‌های وابسته به آنان از این دسته‌اند. همچنین در ایران نیز، اگرچه موضع یکپارچه‌تری وجود دارد اما تاثیرگذاری نهادها و همچنین فشار فزاینده از سوی افکارعمومی، انعطاف در مواضع را در روند مذاکرات سخت می‌کند.

با مراجعه به موارد ذکر شده می‌توان به این موضوع رسید که مخرج مشترک اکثر قریب به اتفاق آن‌ها واژه کلی قدرت و اعمال آن بود. اگرچه قدرت با اهمیت است اما تکیه بیش از حد بر آن در مواجهه با کشورهای دارای قدرت قابل توجه، سبب بن‌بست در دیپلماسی می‌گردد. دیپلماسی با تکیه بر اعمال قدرت، حداقل زمانی امکان پذیر است که اهرم‌های فشار و ابزار مبتنی بر قدرت یکی از طرفین بردیگری برتری چشمگیری داشته باشد. 

تغییر در رویکردها؛ محرک‌های احیای برجام

فارغ از این موانع، به نظر می رسد راه‌های نجات‌بخش هم وجود داشته باشند. به طور مثال، تغییر در معانی سیاست یک کشور علیه دیگری و رویه‌های طرفین مذاکرات یکی از این راه‌حل هاست. در این حالت ایران که از عدم توافق آسیب‌های روزافزون اقتصادی می‌بیند و ایالات متحده که سیاست کم تاثیر و ناکارآمد فشار حداکثری را آزموده است سعی خواهند نمود تا دیپلماسی اقتاع و تشویق را جایگزین رویه اعمال قدرت، تهدید به اقدامات تنبیهی و عوامل اعتماد زدا نمایند.

علاوه بر این، روشن است که هیچ دولتی در طول تاریخ، حتی اخلاق‌مدارترین دولت نیز دوست و دشمن همیشگی و یکسان نداشته است. از این جهت، ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران با سابقه‌ای به شدت پرتنش باید به عمق تاریخ رجوع کنند و روایت‌هایی از نزدیکی‌دشمن‌ترین ها و خصومت دوست‌ترین‌ها را مطالعه کنند. هیچکس انتظار نخواهد داشت که تهران و واشنگتن گام‌های اعتمادساز و اقدامات دوستانه متقابل را در دستور کار خود قرار بدهند. اما نقطه آغاز می تواند تنش‌زدایی از طریق رسیدگی به نگرانی‌های مشترک باشد. امری که می‌تواند به تدریج به بخش دیگر تسری یافته و به زمینه‌های همکاری دیگر در آینده نیز منجر شود. در حال حاضر این نقطه مشترک برای دوطرف می‌تواند موضوع ثبات خاورمیانه، نگرانی‌های طرفین از ظهور مجدد تروریسم و افراط‌گرایی در منطقه و یا نیاز جهان و امریکا به ظرفیت‌های انرژی ایران با توجه به اوضاع کنونی بین‌‌‌المللی باشد و نیاز اقتصادی متقابل تهران باشد.

مجموعا، در کنار مواردی که به عنوان عوامل اساسی به کما رفتن برجام ذکر شد، راه حل‌هایی در جهت احیای مجدد آن نیز ذکر گردید. راه‌حل‌هایی که ممکن است سخت و غیرممکن به نظر برسند اما بهرحال هیچکس انتظار ندارد که خروج از کما به آسانی صورت بپذیرد.