به گزارش اکوایران، سهند اینانلو، روزنامهنگار در یادداشتی به تحلیل ابعاد ژئوپلیتیک و اقتصادی «دالان زنگزور» یا «کریدور ترامپ» پرداخته است:
در میانه قفقاز، جایی که کوهها به درهها سر فرود میآورند و رودها مسیر خود را از میان خاطرههای جنگ و صلح پیدا میکنند، قرار است طرحی بر نقشهها نقش ببندد که نامش را «کریدور ترامپ» یا همان «دالان زنگزور» گذاشتهاند.
طرحی که در ظاهر، امضای صلح میان ایروان و باکو را بر خود دارد. اما در باطن، سایهای از مناقشههای قدیمی و رقابتهای ژئوپلیتیک را سنگینتر میکند.
این مسیر ۴۳ کیلومتری قرار است نخجوان را به خاک اصلی جمهوری آذربایجان متصل کند. اما نه به دست کشورهای منطقه که تحت مدیریت و سرمایهگذاری ایالات متحده، آن هم طی قراری به مدت ۹۹ سال آزگار که نقش ایران را بیش از پیش کمرنگ خواهد کرد.
همین یک بند کافی است تا بسیاری از ناظران از آن بهعنوان رخنهای تازه در امنیت منطقه یاد کنند. رخنهای که به جای بستن زخمها میتواند خطوط تازهای از شکاف را بر پیکره قفقاز و پیرامونش اضافه کند.
کریدور میانی و رویابافی در آنکارا
دالان زنگزور در واقع بخشی از طرح گستردهتر «کریدور میانی» است. شبکهای ترانزیتی که قرار است آسیای مرکزی را به اروپا پیوند دهد. اما مسیرش با دقتی حسابشده از شمال ایران عبور نمیکند. این طراحی در نگاه نخست، یک نقشه اقتصادی است، اما پشت آن، منطق ژئوپلیتیک ترکیه و حامیانش پنهان است.
در این معادله ترکیه از طریق آذربایجان و این مسیر تازه، نهتنها پیوند سرزمینی با جهان اصطلاحا "ترک" را تقویت میکند، بلکه نفوذ خود را در تجارت منطقهای و حملونقل بینقارهای گسترش میدهد.
اما برای ایران حذف از این معادله چیزی فراتر از یک فرصت اقتصادی از دسترفته است. این روند به معنای تغییر مسیرهای سنتی تجارت، تضعیف موقعیت ترانزیتی کشور و در نهایت، کاهش سهم ایران در معادلات لجستیک اوراسیا خواهد بود.
در بلندمدت چنین تحولی میتواند همانقدر که بر درآمدهای اقتصادی اثر میگذارد بر قدرت چانهزنی سیاسی ایران در منطقه نیز سایهگستر شود.
در ایروان چه خبر است؟
برندگان و بازندگان این کریدور در همان روزهای نخست پس از توافق مشخص شدند. آذربایجان با یک مسیر امن و تحت حمایت قدرتی فرامنطقهای به اتصال دوباره با نخجوان دست پیدا خواهد کرد.
ترکیه نیز راهی بیدردسر برای رسیدن به دریای خزر و آنسوتر به آسیای مرکزی برای خودش دستوپا میکند.
اما ارمنستان که امضایش نیز زیر این توافق نشسته، خطر بزرگتری را پیش رو میبیند. خطر تبدیلشدن به یک کشور محصور در خشکی (Landlocked) که در صورت اجرای قریب الوقوع این طرح، دسترسیهایش به بازارها و مسیرهای ارتباطی به شدت محدود میشود.
ایروان در این ساختار جدید کنترل بخش مهمی از مرز خود را از دست میدهد. کنترلی که همواره در مناقشه قرهباغ بهعنوان برگ برندهاش عمل کرده است. جای تعجب نیست که برخی منتقدان ارمنی این توافق را «صلحی بدون صلح» نامیدهاند. صلحی که بیشتر به یک عقبنشینی استراتژیک میماند تا مصالحهای منطقی که عوایدی هم برای ارمنیها داشته باشد.
ایران و تهدیدهای ارضی
جغرافیا برخلاف سیاست تغییرپذیر نیست و همین امر است که هر تحرک مرزی را برای ایران حساس و استراتژیک میکند. مسیر زنگزور هرچند بر خاک ارمنستان است، اما تنها چند کیلومتر با مرزهای ایران فاصله دارد. حضور مستقیم یک قدرت فرامنطقهای در چنین نقطه حساسی میتواند موازنه امنیتی در شمالغرب کشور را برهم بزند.
از منظر امنیت ملی هم نگرانی اصلی این است که دالان زنگزور بهجای اینکه به یک گذرگاه صرفا اقتصادی محدود شود بهمرور به کانون حضور نیروهای امنیتی و سیاسی خارجی بدل خواهد شد.
در گذشته هرگاه مسیرهای تجاری و راههای ترانزیتی به دست قدرتهای بیرونی اداره شده، دیر یا زود عد امنیتی آن پررنگتر از هدف اولیهاش شده است.
ضمنا این مسیر در امتداد همان ایدهای قرار میگیرد که پانترکیسم در سالهای اخیر دنبال کرده است. ایدهای که در پی ایجاد پیوندهای جغرافیایی میان آنکارا و باکو با عبور از نخجوان و ارمنستان، بیآنکه ایران نقشی در آن داشته باشد بوده است.
چنین پیوندی نهتنها ایران را از نقشه ترانزیتی کنار میگذارد بلکه زمینهساز فشارهای سیاسی تازهای بر معادلات امنیتی در شمالغرب کشور نیز میشود.
فرصتی که حالا تهدید است
بهطور معمول کریدورها و مسیرهای ترانزیتی بستر تعاملات اقتصادی و کاهش تنشها هستند. اما وقتی چنین مسیری بر پایه رقابتهای ژئوپلیتیک بنا شود نهتنها مزیت اقتصادی برای همه ندارد بلکه میتواند برخی کشورها را به حاشیه براند. ایران که از دیرباز یکی از اصلیترین راههای زمینی اتصال شرق و غرب بوده در صورت فعالشدن کامل این مسیر بخشی از جایگاه راهبردی خود را از دست خواهد داد.
با جابهجایی مسیرهای حملونقل به سمت شمال، بنادر جنوبی ایران، خطوط ریلی شرق-غرب و گذرگاههای مرزی که به قفقاز و اروپا میرسند، کاهش چشمگیری در ترافیک کالا خواهند داشت. چنین تغییری نهتنها بر درآمد ترانزیتی اثر منفی میگذارد، بلکه موجب کاهش سرمایهگذاری در زیرساختهای حملونقل داخلی نیز میشود.
فراتر از یک کریدور ساده
دالان زنگزور اگرچه با عنوان کریدوری برای صلح معرفی شده اما از همان ابتدا واکنشهای تندی را برانگیخت. ایران و روسیه هر یک به دلایل متفاوتی نسبت به اجرای چنین طرحی مخالفت خود را ابراز کردند. برای تهران خطر در نزدیکی مرز و حذف از معادله ترانزیتی مطرح است و مسکو نیز به از دست دادن نقش سنتی روسها بهعنوان میانجی و بازیگر اصلی امنیت قفقاز فکر میکند.
از سوی دیگر ترکیه و متحدانش این مسیر را گامی تاریخی برای یکپارچهسازی جهان ترک میدانند. تعبیری که در ادبیات مجعول پانترکی معنایی فراتر از اتصال اقتصادی دارد و تا حوزههای فرهنگی و هویتی امتداد مییابد. چنین تعبیری برای ایران که به ثبات و تمامیت ارضی خود حساسیت ویژهای دارد نمیتواند صرفا یک شعار باشد.
وقتی اقتصاد، امنیت میآورد
دالان زنگزور در واقع آزمونی برای موازنه قدرت در قفقاز است. آزمونی که نتیجهاش به نحوه اجرا و مدیریت بستگی داشته و میتواند یا به همزیستی پایدار میان همسایگان منجر شود یا فصل تازهای از رقابتهای مرزی، نفوذ خارجی و حتی درگیریهای گسترده را بگشاید.
برای ایران این مسیر حامل دو پیام توامان است. نخست هشدار نسبت به حذف از شبکههای اصلی ترانزیت منطقه و یادآوری این واقعیت که امنیت مرزها تنها با نیروی نظامی حفظ نمیشود، بلکه حضور فعال در معادلات اقتصادی و سیاسی منطقه نیز بخشی از همان امنیت است.
تاریخ قفقاز بارها نشان داده که خطوط روی نقشه تنها وقتی پایدار و ماندگار میشوند که با واقعیتهای جغرافیایی و تاریخی همخوانی داشته باشند. دالان زنگزور اگر چنین همخوانی را نادیده بگیرد (که میگیرد) شاید در نقشههای امروز پررنگ باشد، اما در فردای منطقه به خطی محو بدل خواهد شد. خطی که از یادها نمیرود، اما از نقشهها حذف میشود.
اما نکته مهم اینجاست که آیا تهران قرار است موضع تند برخی از چهرههای سیاسی کارکشته را اتخاذ کند یا تصمیمش را گرفته و همان اظهارات سهلانگارانه صاحبتریبونهای دولتی، سیاست ایران در مواجهه با این تحول خطرناک و مهم خواهد بود. ضمن اینکه باید دید آیا تهران متوجه این امر شده که تحریمهای ریز و درشتی که در ۲۰ سال اخیر علیه ایران وضع شده باعث حذف ایران از مناسبات بینالمللی شده و کریدور ترامپ تنها یکی از تبعات این حذف است یا خیر؟ اگر شده که انتظار تغییر رویهای جدی در مواضع و سیاستهای کلان در قبال روابط خارجی میرود. اما اگر مشخص شود که در هماچنان بر همان پاشنه میچرخد، باید نگران سزارین نوزادانی فاقد هویت اما خطرناک و شرارتباری مانند زنگزور در عرصههای مختلف بود.