ویلیام برنز، سفیر پیشین و رئیس سابق سیا، به‌درستی گفته است: «اگر تحلیلگران اطلاعاتی سیا می‌دیدند که رقبای ما اینگونه قدرت خود را نابود می‌کنند، بطری‌های بوربون را باز می‌کردیم. اما صدایی که اکنون شنیده می‌شود، صدای برخورد گیلاس‌های شامپاین در کرملین و ژونگ‌نان‌های است».

به گزارش اکوایران، استفان والت، استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد، در ستون هفتگی خود در نشریه فارن پالیسی نوشت: بیایید صادق باشیم: تماشا نکردن ویدئوی سقوط یک هواپیما یا تخریب یک ساختمان سخت است؛ همان حس ناخوشایند اما وسوسه‌انگیزی که در مواجهه با عملکرد دولت ترامپ در حوزه سیاست خارجی آمریکا نیز دست می‌دهد. ما در ردیف اول صندلی‌های تماشاگران نشسته‌ایم و شاهد بزرگ‌ترین انحلال داوطلبانه جایگاه و نفوذ ژئوپلیتیک یک قدرت بزرگ در تاریخ معاصر هستیم؛ نتایج این روند هم تکان‌دهنده و نگران‌کننده است، اما چشم برداشتن از آن تقریباً غیرممکن است. و همه این‌ها در کمتر از هشت ماه رخ داده است.

اتفاقات منفی آن‌قدر زیاد بوده که حتی کارشناسان تمام‌وقت سیاست خارجی هم برای دنبال کردن‌شان دچار مشکل شده‌اند. اصلاً یادتان هست ماجرای «سیگنال‌گیت» چه بود؟ بنابراین، به‌عنوان یک خدمت عمومی، امروز فهرست ۱۰ اشتباه بزرگ دولت ترامپ در سیاست خارجی (تا این لحظه) را ارائه می‌دهم. اکوایران این یادداشت را در  دو بخش ترجمه کرده که قسمت اول آن پیش‌تر منتشر شد. در ادامه بخش دوم این یادداشت را می‌خوانید:

 

۷. نمایش‌های بی‌هدف قدرت نظامی

باید گفت ترامپ نسبت به آن‌چه «جنگ‌های بی‌پایان» می‌نامند محتاط است؛ همان دام‌هایی که جورج بوش گرفتارشان شد و باراک اوباما هم نتوانست از آن‌ها رهایی یابد. اما او علاقه دارد گهگاه از نیروی هوایی در کارزارهای کوتاه علیه دشمنانی استفاده کند که امکان تلافی مستقیم ندارند؛ مانند ایران، حوثی‌ها در یمن یا حتی یک قایق کوچک مظنون به قاچاق مواد مخدر در کارائیب.

حمله+آمریکا+به+ونزوئلا (1)

مشکل اینجاست که این اقدامات نیمه‌تصادفی جنگی هیچ دستاورد راهبردی ملموسی ندارند؛ حوثی‌ها همچنان سرسخت مانده‌اند، برنامه هسته‌ای ایران نابود نشده و جریان غیرقانونی مواد مخدر از آمریکای لاتین بدون وقفه ادامه خواهد داشت.

این نمایش‌های غیرقانونی سیاسی هیچ چیز را تغییر نمی‌دهد. در کنار آن، تلاش‌های موازی ترامپ برای تبدیل ارتش آمریکا به ابزاری جهت سرکوب داخلی باید همه آمریکایی‌ها را نگران کند؛ هم به خاطر تهدیدی که برای آزادی‌های داخلی ایجاد می‌کند و هم به این دلیل که به‌کارگیری گارد ملی و دیگر نیروهای نظامی در داخل خاک آمریکا به‌طور اجتناب‌ناپذیر توان کشور را برای مقابله با طیف رو به رشد دشمنان خارجی کاهش خواهد داد.

۸. تلاش برای تسلط بر فدرال رزرو

تلاش ترامپ برای برکناری جروم پاول، رئیس فدرال رزرو، و لیزا کوک، عضو هیئت‌مدیره، شاید در ظاهر موضوعی صرفاً داخلی باشد، اما پیامدهای بزرگی برای سیاست خارجی اقتصادی آمریکا دارد. یک بانک مرکزی مستقل و قابل اعتماد باعث می‌شود دیگر کشورها مطمئن شوند سیاست پولی آمریکا بر اساس منافع شخصی یا هوس‌های یک رئیس‌جمهور تعیین نمی‌شود. این اعتماد باعث می‌شود آن‌ها راحت‌تر بدهی‌های آمریکا را بپذیرند و دلار را به‌عنوان ارز ذخیره استفاده کنند.

جروم پاول

وقتی سیاستمداران کنترل سیاست پولی را به دست می‌گیرند، کاری که رجب طیب اردوغان در ترکیه یا برخی رهبران آرژانتین در گذشته انجام دادند، نتیجه معمولاً فاجعه‌بار است. اگر جمهوری‌خواهان در سنا و دیوان عالی کنونی از تلاش ترامپ برای سیاسی‌سازی فدرال رزرو حمایت کنند، قاضی ارشد و همکارانش جایگاه ویژه‌ای در تاریخچه سوءرفتارهای مخرب قضایی پیدا خواهند کرد.

۹. نهادینه کردن بی‌کفایتی

این خطاهای سیاست خارجی جای تعجب ندارد، چرا که دولت ترامپ تعمداً افرادی را منصوب کرده که صلاحیت پست‌هایشان را ندارند، تجربه‌ای در مدیریت سازمان‌های بزرگ ندارند و نه به‌خاطر دانش حرفه‌ای بلکه به‌دلیل وفاداری شخصی به رئیس‌جمهور انتخاب شده‌اند.

پیت هگست

منظورم پیت هگست، وزیر دفاع، تولسی گابارد، مدیر اطلاعات ملی و به‌ویژه استیو ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ است. واقعاً چه کسی مأموریت دشوار حل جنگ اوکراین و پایان دادن به نسل‌کشی در غزه را به یک سرمایه‌دار املاک بدون هیچ تجربه دیپلماتیک می‌سپارد؟ پاسخ روشن است: رئیس‌جمهوری که اصلاً برای رسیدن به هیچ‌یک از این اهداف اهمیتی قائل نیست. این‌ها همان آدم‌های غیرجدی هستند که فکر می‌کنند تغییر نام یک پهنه آبی به «خلیج آمریکا» یا تلاش برای عوض کردن نام وزارت دفاع، به‌طور جادویی ایالات متحده را امن‌تر، قدرتمندتر و مرفه‌تر می‌کند.

بیشتر بخوانید
استفان والت؛ آیا آمریکا می‌تواند اعتماد متحدانش را احیا کنند؟

اکوایران: ترامپ تا ابد رئیس‌جمهور نخواهد بود، و ممکن است رهبران آینده آمریکا بخواهند مقداری اعتماد را در روابط با دولت‌های پیش‌تر دوست، جامعه تجاری داخلی و بین‌المللی، و اکثر مردم آمریکا بازسازی کنند. اما وقتی اعتماد یک‌بار شکسته شود، به‌سختی ترمیم می‌شود.

پیشاپیش می‌دانم چه فکری می‌کنید. با توجه به برخی نوشته‌های قبلی‌ام، شاید تصور کنید من طرفدار «ریشه‌کن کردن دستگاه بروکراتیک سیاست خارجی» هستم و بنابراین از تلاش ترامپ برای پاکسازی وزارت خارجه، اخراج بسیاری از افسران ارشد نظامی و مقامات اطلاعاتی و فشار بر شمار زیادی از کارمندان حرفه‌ای برای استعفا استقبال می‌کنم.

اما همان‌طور که پیش‌تر گفته‌ام، مشکل اصلی در سیاست خارجی اخیر آمریکا از کارمندان غیرحزبی و حرفه‌ای خدمات مدنی یا دیپلماتیک ناشی نمی‌شود، بلکه نتیجه جاه‌طلبی‌های نادرست همه روسای ‌جمهور پس از جنگ سرد یا مشاوران سیاسی‌ای است که به آن‌ها متکی بوده‌اند.

ترامپ چه می‌کند؟ او به سراغ همین متخصصان رفته است: از تحلیلگر ارشد روسیه در سیا گرفته تا کارشناسان بی‌طرف امنیت سایبری مانند جن ایستِرلی یا ژنرال تیموتی ها، رئیس آژانس امنیت ملی و فرماندهی سایبری. دلیلش هم اگر باور کنید این است که یک اینفلوئنسر افراطی در شبکه‌های اجتماعی، لورا لوومر، از آن‌ها خوشش نمی‌آید!

ویلیام برنز، سفیر پیشین و رئیس سابق سیا، به‌درستی گفته است: «اگر تحلیلگران اطلاعاتی سیا می‌دیدند که رقبای ما اینگونه قدرت خود را نابود می‌کنند، بطری‌های ویسکی بوربون را باز می‌کردیم. اما صدایی که اکنون شنیده می‌شود، صدای برخورد گیلاس‌های شامپاین در کرملین و ژونگ‌نان‌های است.»

چرا این مهم است؟ چون یکی از جنبه‌های قدرت آمریکا این بود که همگان باور داشتند کشور توسط افراد کاربلد اداره می‌شود که عمده آن‌ها می‌دانند چه می‌کنند. آن‌ها معصوم و بی‌خطا نبودند (چه کسی هست؟)، اما از جنگ جهانی دوم به بعد، هم متحدان و هم دشمنان اذعان داشتند که بیشتر مقامات ارشد آمریکا افراد جدی هستند، کارشان را بلدند، و حتی وقتی دیگران با آن‌ها موافق نیستند، باید به حرف‌شان گوش داد.

ترامپ

ترامپ اما چاپلوسی و وفاداری را به صلاحیت و درستکاری ترجیح می‌دهد. برای همین رئیس اداره آمار کار را صرفاً به خاطر گزارش دقیقش مبنی بر ناکامی سیاست‌های اقتصادی ترامپ برکنار کرد. از این پس، مقامات خارجی کمتر مایل خواهند بود از رهبری آمریکا پیروی کنند، چون دیگر به تخصص و قضاوت همتایان آمریکایی احترام نخواهند گذاشت و حتی به داده‌هایی که آن‌ها ارائه می‌کنند اعتماد نخواهند کرد. البته این را علناً نخواهند گفت، چون می‌دانند «چاپلوسی» بهای ورود به کاخ سفید کنونی است؛ اما مطمئن باشید که وقتی آن‌ها یک سیرک را ببینند، می‌فهمند.

۱۰. پایین کشیدن سطح دانش آمریکا

بزرگ‌ترین دارایی راهبردی ایالات متحده موقعیت ژئوپلیتیک فوق‌العاده مطلوب آن است، اما این برتری عظیم با دانشگاه‌ها، کالج‌ها و مؤسسات علمی ترا اول کشور تقویت شده است. این مراکز هر سال میلیاردها دلار شهریه خارجی جذب می‌کنند، دستاوردهای علمی و ایده‌های نوینی می‌آفرینند که بهره‌وری را افزایش داده و سلامت و امنیت کشور را بهبود می‌بخشند، و به برتری تکنولوژیک ارتش آمریکا کمک می‌کنند. اگر رئیس‌جمهور بودید و می‌خواستید آمریکا قدرت برتر جهان باقی بماند، باید تمام تلاش خود را برای حفظ جایگاه مسلط کشور در بیشتر حوزه‌های علم، فناوری و آموزش به کار می‌بستید، به‌ویژه وقتی می‌دانید چین تا چه اندازه سخت می‌کوشد از شما پیشی بگیرد.

IMG_20250925_180627_447

کاری که هرگز نباید می‌کردید، کاهش بودجه فدرال پژوهش‌های علمی، هدف قرار دادن دانشگاه‌های آمریکایی بر پایه اتهامات ساختگی، دلسرد کردن دانشجویان خارجی از تحصیل در این مراکز و غیرجذاب کردن آمریکا برای دانشمندان مشتاق فعالیت علمی بود. اما دقیقاً همین کاری است که دولت ترامپ انجام داده است. آثار زیان‌بار آن شاید فوراً دیده نشود، اما گسترده، ماندگار و بسیار سخت‌جبران خواهد بود.

کشتن قدرت نرم

وقتی این ۱۰ مورد را کنار هم بگذارید، حاصل چیزی جز تکه‌پاره کردن سیستماتیک آن چیزی نیست که همکار فقیدم جوزف نای مشهوراً «قدرت نرم» نامیده بود. نای استدلال می‌کرد که قدرت نرم پیش از هر چیز «قدرت جذب» است؛ اینکه جامعه‌ای باشید که دیگران آن را تحسین کنند، بخواهند دست‌کم در برخی زمینه‌ها از آن الگو بگیرند، آن را خیرخواه بدانند نه صرفاً مهاجم و خودخواه، و نماینده ارزش‌ها و آرزوهای مشترک گسترده باشد. قدرت نرم جایگزین قدرت سخت نمی‌شود، اما باعث می‌شود کشورهای دیگر داوطلبانه بیشتر از آمریکا پیروی کنند و به همین دلیل نیاز به استفاده از قدرت سخت کاهش یابد.

قدرت نرم

چین در تلاش است همگام با قدرت سخت رو به رشدش، قدرت نرم بیشتری نیز به دست آورد؛ عمدتاً با این استدلال که واقعاً متعهد به یک نظم جهانی باثبات‌تر و عادلانه‌تر از نظم تحت رهبری آمریکاست. لازم نیست مواضع پکن را باور کنید تا درک کنید که این حرف‌ها در بسیاری نقاط جهان شنونده پیدا می‌کند.

اما آمریکا در پاسخ چه می‌کند؟ تحت رهبری «ترامپ ۲.۰»، ایالات متحده تعرفه‌های تنبیهی را به دلایل تصادفی و بی‌اعتنا به پیامدهایشان بر کشورهای مختلف تحمیل می‌کند؛ به‌طور غیرقانونی به کشورهای دیگر و کشتی‌های غیرنظامی حمله می‌کند؛ به متحدانش برای کشتن ده‌ها هزار غیرنظامی کمک می‌کند؛ و نه عاملان این جنایات، بلکه مقامات دادگاه کیفری بین‌المللی را که در حال تحقیق در این باره‌اند را تحریم می‌کند. در داخل کشور، ارتش را به خیابان‌های پایتخت می‌فرستد، افراد را بدون روند قانونی بازداشت و اخراج می‌کند، و قانون را به هزاران شکل دیگر نقض می‌کند. در همین حال، رئیس‌جمهور خود و خانواده‌اش را ثروتمندتر می‌سازد، شورشیان را تکریم می‌کند و کسانی را که خواستند آنان را پاسخگو کنند، مجازات می‌کند. تنها دیکتاتورهای بالقوه هستند که چنین رفتاری را شایسته تحسین و تقلید می‌دانند.

بسیاری از دولت‌های آمریکا در آغاز دچار اشتباهات اولیه می‌شوند و با گذشت زمان عملکردشان بهتر می‌شود؛ زیرا ناکارآمدترین افراد کنار گذاشته می‌شوند و دیگران یاد می‌گیرند وظایفشان را مؤثرتر انجام دهند. اما این نخستین دوره ترامپ نیست. او مسن‌تر و از نظر فکری خشک‌تر شده و تیم او این بار به‌طور غیرعادی در برابر واقعیت، شواهد، منطق یا یادگیری مقاوم است. و این بدان معناست که لیست اشتباهات سیاست خارجی او در آینده بسیار طولانی‌تر خواهد شد.