به گزارش اکوایران، تنش های جاری بر سر اوکراین در شرایطی روابط میان روسیه و غرب را وارد مرحله بحرانی کرده که هم زمان با آن مذاکرات برای احیای توافق برجام وارد حساس ترین مراحل خود شده است. این در حالی است روابط مسان ایالات متحده و جمهوری خلق چین نیز بالاخص بر سر مسئله تایوان شاه تنش کم سابقه ای است.

نقش آفرینی ویژه نمایندگان روسیه و چین در دورهای اخیر مذاکرات وین، در شرایطی که این دولت ها در چالش با غرب در مسائل مخالف هستند، از نگاه بسیاری از تحلیلگران دلالت بر تلاش آنها در راستای تغییر در نظم جهانی در سال های پس از جنگ سرد و کسب جایگاه ابرقدرت در مناسبات نوین بین المللی دارد. آلون پینکاس، تحلیلگر روزنامه هآرتص با انتشار یادداشتی با عنوان «اوکراین، ایران، تایوان: طوفان کامل برای بایدن؟» استدلال کرده بحران اوکراین، تایوان و مذاکرات وین به مثابه حلقه هایی در هم تنیده ای هستند که سنگ محکی برای سیاست خارجه دولت بایدن تلقی می شوند. به باور او چنانچه ایالات متحده در ماههای اخیر از این آزمونها با موفقیت خارج شود در کوتاه مدت قادر خواهد بود نظم پیشین جهانی را حفظ کند، ولی در غیر این صورت می توان انتظار داشت که در آینده ای نه چندان شاهد تحولاتی بزرگ در عرصه جهانی باشیم.

طوفان در سیاست خارجی بایدن

در عرض چند هفته یا چند ماه، جو بایدن ممکن است با طوفان کاملی در سیاست خارجی روبرو شود: سه بحران در سه مکان مهم استراتژیک - اروپا، هندپاسیفیک و خاورمیانه. اگر همه چیز بد پیش برود، این هم‌گرایی ممکن است باعث ایجاد تغییرات ساختاری در نظام بین‌المللی شود. اگر او توانایی مدیریت آن‌ها را داشته باشد، قادر خواهد بود بار دیگر و به طور موقت برتری آمریکا را حفظ کند.

1

این طوفان بی‌مهابا لزوما منتهی به وضعیت بدی برای ایالات متحده نمی‌شود و شاید مبدل شود به فرصتی برای ارتقای جایگاه دیپلماتیک، تقویت اتحادهای موجود، تسریع در ایجاد اتحادهای جدید و تنظیم مجدد اولویت‌های استراتژیک در جهانی که هنوز تحت تأثیر رفتارهای نامنظم آمریکا و کاهش اعتبار در سال‌های ترامپ گیج است.

بحران اوکراین، سیاست مهار چین و بحران در حال تحول احتمالی در تایوان، و همچنین احیای توافق هسته‌ای ایران، به طور همزمان اولویت‌ها، سیاست‌ها، مدیریت اتحاد و رهبری ایالات متحده را به بوته آزمایش خواهند گذاشت. دولت بایدن نسبت به ارتباط میان این سه بحران آگاه است و به طور واضحی درگیر آن‌هاست.

بحران‌های هم‌پیوند

برای شروع، اوکراین یک بحران جانبی است. هیچ کس در واشنگتن از این‌که چه کسی منطقه دونباس را کنترل خواهد کرد خوابش نمی‌برد. اما این بحران نشان‌دهنده تلاش هماهنگ چین و روسیه برای بازنگری تدریجی در نظم جهانی تحت سلطه ایالات متحده است. ضمن آن‌که این مسئله عزم آمریکا و تعهد بایدن برای تقویت اتحادها و دیپلماسی چندجانبه را می‌آزماید.

1553172

برخی دیدگاه‌ها که سعی دارند میان این بحران‌ها پیوند ایجاد کنند، از استدلال ضعیفی استفاده می‌کنند: اگر ایالات متحده نتواند در برابر روسیه در مورد اوکراین بایستد، چین این را نشانه آشکاری از ضعف و بلاتکلیفی آمریکا خواهد دید. پس پکن احساس جسارت  برای عرضه اندام پیدا خواهد کرد تا در زمان مناسب تایوان را بی‌ثبات کند. بنا بر این رویکرد، اگر در این بین واشنگتن دوباره وارد همان توافق هسته‌ای با ایران شود که در سال 2018 از آن خارج شد، جمهوری‌خواهان کنگره تلاش خواهند کرد مانع از توافق جدید شوند و ایران به وضوح متوجه می‌شود که یک دولت جمهوری‌خواه احتمالی در سال 2025 می‌تواند یک بار دیگر توافق را نقض کند. بنابراین به گفته آن‌ها، این یک سکانس فاجعه‌بار برای ایالات متحده خواهد بود، و بنابراین واشنگتن باید در مسئله اوکراین تهاجمی‌تر باشد.

نمایش قدرت یا تقویت ناتو؟

به سه دلیل این استدلالی ضعیف است.

اول، به نظر می‌رسد پاسخ ایالات متحده به تهدیدات روسیه برای حمله به اوکراین متناسب با سطح تهدیدات بوده است. این رویکرد ترکیبی متوازن از سیاست‌های سه‌جانبه را نشان می‌دهد که دو جنبه اول آن تحکیم اتحاد ناتو و تهدید صریح به تحریم‌های شدید علیه روسیه را شامل می‌شود. جنبه سوم یک ابزار جدید است: انتشار مداوم اطلاعات مبنی بر این‌که «روسیه در حال برنامه‌ریزی است- از ادعای عملیات ساختگی پرچم روسیه که بهانه‌ای برای تهاجم به دست می‌دهد، تا گزارش ان‌بی سی در روز پنج‌شنبه در مورد نه مسیر ادعایی تهاجم روسیه.

4

در حالی که ناتو به انسجام درون کامل نرسیده، هدف ولادیمیر پوتین برای تفرقه افکنی در آن شکست خورده است. مسلما رفتار او موجب تقویت ناتو شده و دلیل وجودی آن را -که در طول بیش از یک دهه تقریبا بی‌معنا شده بود- بازگردانده است. در حالی که هیچ کس واقعاً نمی‌داند در سر پوتین چه می‌گذرد، به نظر می‌رسد -حداقل در این مرحله- او مانور قدرت خود را به نمایش گذاشته است. بله، او روند تشدید تنش را کنترل می‌کند، اما به طور فزاینده‌ای دشوار است که شاهد آن باشیم که روسیه از یک تهاجم یا یک بن بست دیپلماتیک طولانی‌مدت سود می‌برد.

مدیریت بحران‌های هم‌زمان در اروپا و شرق آسیا

ایالات متحده نسبت به این مسئله حساس است که بحران اوکراین به دلیل فوریتش باعث منحرف شدن از بحرانی نشود که در بلند مدت در حاشیه اقیانوس آرام در حال شکل گرفتن است. در شرایطی که آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده به استرالیا سفر می‌کند، بایدن به متحدان خود در هند-پاسیفیک اطمینان می‌دهد آمریکا قادر به مدیریت بحران‌های هم‌زمان در اروپا و شرق آسیا است.

تنها موضوع اصلی سیاست دو حزبی در واشنگتن

دوم، واشنگتن هرگز تغییر سیاستی را در پیش نگرفته که حاکی از این باشد که بحران اوکراین را نسبت به چین در اولویت قرار دهد. علاوه بر این، تردیدهای جدی وجود دارد که چین بحران اوکراین را به عنوان یک مورد آزمایشی ببیند. همین استدلال در زمان خروج ایالات متحده از افغانستان به اشتباه مطرح شد.

5

در واقع، اگر کسی در پکن امیدوار بود که بایدن خصومت آشکار آمریکای دونالد ترامپ با چین را تغییر دهد و به رویکرد باراک اوباما در تلاش برای مشارکت چینی‌ها در نظم جهانی آمریکایی بازگردد، سخت در اشتباه است و در عمل دقیقا برعکس این اتفاق افتاده است. دولت بایدن نه تنها چین را به عنوان تهدید اصلی برای ایالات متحده برای دهه‌های آینده معرفی کرده، بلکه فعالانه به دنبال اتحادهای جدید در هند و اقیانوس آرام [برای مهار چین] است: «اتحاد چهارگانه» (کواد) مشتمل بر ایالات متحده، هند، ژاپن و استرالیا و «اتحاد آکوس» شامل استرالیا، انگلستان و ایالات متحده.

علاوه بر این‌ها، مسئله چین شاید به تنها موضوع اصلی سیاست دو حزبی در واشنگتن تبدیل شده است.

ایران اولویت اصلی سیاست خارجه آمریکا نیست

سوم، در مورد توافق هسته‌ای ایران،با قاطعیت نمی‌توان رابطه‌ای علی میان نتیجه مذاکرات وین و سیاست ایالات متحده در مورد اوکراین یا چین برقرار کرد. اجماع در واشنگتن بر این است که احیای توافق قابل دستیابی است ولی قطعی نیست زیرا [به زعم آن‌ها] ایران تا حدودی مردد است. با این حال می توان گفت اگر توافقی هم صورت نگیرد، سیاست خارجی آمریکا آسیبی جدی نخواهد دید.

7

علی‌رغم لفاظی‌های انتقادی و جنگ‌طلبانه اسرائیل، مسئله ایران اولویت اصلی آمریکا نیست. اگر ایران به برنامه هسته‌ای خود ادامه دهد، واشنگتن گزینه‌های خود را خواهد سنجید. دولت بایدن در حال حاضر ایران را به عنوان یک کشور در «آستانه هسته‌ای شدن» ارزیابی می‌کند و این وضعیت  طیف گسترده‌ای را شامل می‌شود. اما اگر ایران به غنی‌سازی اورانیوم 60 درصد ادامه دهد و غنی‌سازی 90 درصد را هدف قرار دهد،  این امر ایالات متحده را با چالش مواجه خواهد کرد.

جایگاه مناقشه هسته‌ای در بحران سه‌گانه آمریکا

در یک صورت توافق باعث می‌شود  بحران‌ها به هم مرتبط شوند. انتظار می‌رود که ایران نتواند تضمین‌های مورد نظرش را مبنی بر عدم خروج آمریکا در سال‌های 2025 یا 2029، مانند سال 2018 ، کسب کند. اگر رئیس‌جمهور جدید این توافق را لغو کند، اعتبار ایالات متحده خدشه پیدا می‌کند. اگر ایران اکنون اعلام کند که متوجه شده است که ممکن است این اتفاق بیفتد، متحدان واشنگتن در اروپا و شرق آسیا آن را مورد توجه قرار خواهند داد.

جمهوری‌خواهان در کنگره تا حدی با استناد به قانون بازنگری توافق هسته ای ایران در سال 2015 که به کنگره حق بررسی می دهد، تلاش خواهند کرد تا این توافق را تضعیف کنند. با این حال، بایدن از نظر قانون اساسی ملزم به ارائه این توافق به کنگره نیست، و حتی اگر این کار را انجام دهد، این سوال وجود دارد که آیا کنگره آرای کافی برای لغو وتوی ریاست جمهوری را خواهد داشت یا خیر.

پیوندی مهم -چینِ ناظرِ بحران اوکراین و متحدانِ ناظرِ توافق ایران- در زمینی لرزان برقرار است، اما به وضوح یک پیوند اساسی وجود دارد: این سه بحران، به‌ویژه اوکراین و چین، فرصتی را برای ایالات متحده فراهم می‌کند تا تمایلات چین و روسیه برای بازسازی نظم بین‌المللی، ایجاد حوزه‌های نفوذ جدید و کاهش سلطه آمریکا پس از 1991 را منحرف کند. تلاقی این سه نقطه کانونی، تصور آشفتگی را ایجاد می‌کند، اما شاید به ایالات متحده فرصت دهد تا به این موقعیت دست یابد.