به گزارش اکوایران، کنگره بیستم حزب کمونیست در شرایطی به پایان رسید که شی جین‌پینگ برای سومین بار به ریاست‌جمهوری این کشور رسید. اگر چه شی بدین ترتیب به عنوان قدرت‌مندترین چهره چین پس از مائو به حساب می‌آید، با این حال سیاست‌های اتخاذ شده از سوی او طی یک دهه اخیر باعث کاهش نرخ رشد چشمگیر این کشور شده است. بدین ترتیب اکنون کارشناسان و تحلیلگران نسبت به ارزیابی‌های خود در مورد آینده رقابت این کشور با ایالات متحده در حال ارزیابی مجدد هستند. به همین بهانه، فرید زکریا، تحلیل‌گر برجسته مسائل بین‌الملل با انتشار یادداشتی با عنوان «چین ضعیف تر از آن چیزی است که ما فکر می‌کردیم. آیا بر این اساس سیاست‌ها تغییر خواهد یافت؟» این موضوع را مورد بررسی خود قرار داده است.

ژاپنی‌ها پیروز شدند؟

در اواخر سال 1992، اولین کار تمام وقت خود را به عنوان سردبیر فارن افرز آغاز کردم. یادم می‌آید که دست نوشته‌ها را مرتب می‌کردم و استدلال می‌کردم که ژاپن قرار است دنیا را تصاحب کند. این ادعا در آن زمان غیرعادی نبود. رمان «طلوع خورشید» نوشته مایکل کرایتون یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های سال بود که به عنوان فراخوانی برای جنگ اقتصادی با توکیو محسوب می‌شد. در سال 1991، کتاب «جنگ آینده با ژاپن» درگیری نظامی اجتناب‌ناپذیر و بزرگی را پیش‌بینی کرد. در طول انتخابات مقدماتی ریاست‌جمهوری سال 1992، یکی از بدترین شعارهای مبارزات انتخاباتی از سوی پل سونگاس، دموکرات مطرح شد. او می‌گفت: «جنگ سرد تمام شد و ژاپنی‌ها پیروز شدند.»

آن‌چه در مورد این اظهارات قابل توجه است این که همه آن‌ها پس از سقوط بازار سهام ژاپن، که از زمان اوج خود در دسامبر 1989 رو به افول رفت، بیان شدند. اکنون از سال 1990 به عنوان سال پایان دوره رشد سرگیجه‌آور ژاپن یاد می‌کنیم. اما در آن زمان، مردم تصور می‌کردند که این فقط یک وقفه موقت است. آن‌ها فکت‌ها را می‌دیدند، اما دوباره همان دیدگاه را تکرار می‌کردند.

چین همان ژاپن است؟

آیا ممکن است این روزها شاهد اتفاقی مشابه با چین باشیم؟ به نظر واضح است که رشد چین متوقف شده است. پیش‌بینی می‌شود کشوری که از سال 1978 به طور متوسط ​​سالانه بیش از 9 درصد رشد داشته است، امسال شاهد رشد 3 درصدی خواهد بود. برخی اندیشکده‌ها پیش‌بینی‌های خود را برای این‌که چه زمانی اقتصاد این کشور از ایالات متحده پیشی می‌گیرد و به بزرگ‌ترین اقتصاد جهان تبدیل می‌شود را به سال 2030 یا بعد از آن موکول کرده‌اند. برخی از کارشناسان حتی پیشنهاد می‌کنند که این ممکن است هرگز اتفاق نیفتد، که با توجه به این‌که جمعیت چین بیش از چهار برابر ایالات متحده است، موضوعی قابل توجه است.

763

دلایل زیادی برای وضعیت نزولی جدید در مورد چین وجود دارد: سیاست سخت‌گیرانه کووید، حباب‌های املاک، بدهی‌ها و - شاید در درازمدت- یک فروپاشی جمعیتی (نرخ باروری چین در حال حاضر کم‌تر از ژاپن است.) اما مهم‌تر از همه، تغییر مسیر از بازاری است که دولت چین در 10 سال گذشته انجام داده است.

چین از سال 1978 با سرعت خیره کننده ای رشد کرده، زیرا بازار و تجارت آزاد را پذیرفته است. اما شی جین‌پینگ، رهبر چین، کشور را به سمت مدلی کاملا متفاوت سوق داده است، مدلی که دولت را موتور اصلی اقتصاد، شناسایی صنایع، تامین بودجه و کنترل شرکت‌کنندگان می‌داند. و بدین ترتیب رشد متوقف شده است.

سیاست‌ها تغییر می‌کنند؟

اما اگر می‌توانیم ببینیم که چین واقعا ضعیف‌تر از آن چیزی است که چند سال پیش فکر می‌کردیم، آیا این باعث می‌شود که نتیجه‌گیری‌ها را بر این اساس تغییر دهیم؟ خیر!

photo_2022-10-23_18-38-45

درست زمانی که آشکار شده استقبال شی از دولت و سیاست صنعتی «ساخت چین» او کارساز نیست، واشنگتن به شدت مشغول اجرای نسخه خود از سیاست صنعتی به سبک چینی است. این وضعیت یادآور اواخر دهه 1980 است، زمانی که آمریکایی‌ها با حسادت نسبت به وزارت تجارت و صنعت بین‌المللی ژاپن صحبت می‌کردند - وزارتخانه‌ای که در واقع در حال انجام یک سری قمار بزرگ بر روی صنایعی بود که شکست خوردند.

چین فقط با چالش‌های اقتصادی روبرو نیست. سیاست خارجی شی نیز عمدتاً شکست خورده است. توسعه‌طلبی، غوغاسالاری و سرکوب او نتایج قابل تاملی به بار آورده است. بر اساس نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو، دیدگاه‌های نامطلوب از چین در سال‌های اخیر به بالاترین حد خود در چندین کشور مختلف رسیده است. از استرالیا تا اسپانیا، کشورهایی که زمانی تمایل مثبت داشتند، از پکن دور شده‌اند.

مبارزه با دشمن ده فوتی

ابتکارات خارجی چین، از پروژه پرهزینه و آشفته «کمربند و جاده» گرفته تا تلاش این کشور برای جذب اروپای شرقی، بی‌حاصل بوده است. پروژه دیگر چین -گروه 1+16- به دلیل انتظارات ناامیدکننده کشورها و روابط پکن با مسکو، در حال شکست است. و با این حال، در اقدامی که یادآور تلاش‌های نادرست آمریکا برای مقابله با نفوذ شوروی در هر جایی است -حتی اگر این به معنای متحد شدن با دیکتاتورهای کشورهای دورافتاده آفریقا باشد- واشنگتن به شکلی دیوانه‌وار پالائو (با جمعیت حدود 18000 نفر) و سایر جزایر کوچک اقیانوس آرام را از آغوش پکن جلب کرده است.

fd2a7f662f5b4a7415d64896d5a2d092

استدلال اساسی برای اتخاذ یک سیاست فوق‌العاده رادیکال در قبال چین این بوده که چین به طرز وحشتناکی در حال رشداست و این همان چیزی است که آن را بسیار خطرناک کرده است. خود را برای یک بحث جدید آماده کنید: چین به شدت در حال افول است و به همین دلیل بسیار خطرناک است! بنابراین حتی اگر حقایق برخلاف آنچه قبلاً گفته شد باشد، نتیجه به نحوی ثابت می‌ماند.

در واقع، در حالی که قدرت‌های رو به زوال گاهی اوقات تهدیدی را ایجاد می‌کنند، این قاعده عمومی و بدیهی باقی می‌ماند که با ثروتمند شدن و قدرتمند شدن کشورها، تلاش می‌کنند تا دامنه سیاسی و نظامی خود را گسترش دهند. مسکو در دهه 1990، زمانی که اقتصادش در حال فروپاشی بود، به اوکراین اجازه مستقل شدن داد. اما ولادیمیر پوتین که پس از یک دهه قیمت بالای انرژی، به اوکراین حمله کرد. محققان سیاست خارجی چین را دنبال کرده‌اند و دریافته‌اند که این کشور در دوره‌های ضعف و فشار به سمت درون می‌چرخد.

بگذارید واضح بگویم: چین، با همه محدودیت‌هایش، هنوز یک چالش جدی برای ایالات متحده است که جدی‌ترین چالش بلندمدت محسوب می‌شود. اما اندازه درست این تهدید و درک صحیح آن برای تدوین بهترین استراتژی برای مقابله با آن بسیار مهم است. درعوض، خرد متعارف واشنگتن هنوز مملو از ترس ها و خیال پردازی های اغراق آمیز از دشمنی است که 10 فوت قد دارد.