اکوایران: شراکت تهران و مسکو نه بر اعتماد یک‌سویه استوار است و نه ایدئولوژی مشترک؛ بلکه بر هم‌گرایی منافع در فقدان گزینه‌های دیگر تکیه دارد و هر دو کشور با واقع‌بینی ضعف‌های یکدیگر را می‌پذیرند و همین واقع‌گرایی، ائتلافی پایدار، هرچند محدود، ایجاد کرده است.

به گزارش اکوایران، ناکامی مسکو در تشکیل سریع یک بلوک مؤثر با همراهی تهران  برای دفاع از بشار اسد، رئیس‌جمهور وقت سوریه، در ۲۰۲۴ و عدم حمایت مادیِ محسوس طی جنگ دوازده روزه، به نظر می‌رسد موجب تردید تهران نسبت به ارزش شراکت خود با مسکو شود.

با این حال، برخلاف برداشت اولیه، نه سقوط اسد و نه حمله اسرائیل به ایران، در کوتاه‌مدت و میان‌مدت هیچ تغییر بنیادینی در روابط روسیه و ایران ایجاد نکرده است. این رخدادها تنها ماهیت محدودِ شراکت تهران و مسکو را آشکار ساختند. همچنین نشان دادند این رابطه دیگر محدود به پرونده سوریه نیست و بسیار مقاوم‌تر از آن است که به نظر می‌رسید، و تا وقتی که شرایط بین‌المللی جایگزین معتبری برای تهران فراهم نکند، هم‌چنان پابرجا خواهد بود.

لحظه‌های دشوار؛ مسکو هنگام خطر کجاست؟

به نوشته نیکولای کوژانوف، پژوهشگر مرکز مطالعات خلیج فارس، در وبگاه  اندیشکده مطالعات سیاست بین‌الملل ایتالیا، از منظر آسیب‌هایی که وقایع سوریه و جنگ ۱۲روزه وارد کرد، سبب آشکار شدن پیامدهای متعدد در روابط ایران و روسیه شد.

نخست این‌که مسکو و تهران یکی از ستون‌های اصلی روابط خود از سال ۲۰۱۵ را از دست دادند؛ زیرا هر دو سوریه را سنگر منافع خود می‌دانستند و برای حفظ حکومت اسد همکاری می‌کردند. دوم اینکه با سقوط اسد، روسیه وجهه خود را به عنوان کشوری که می‌تواند بقای سیاسی مخالفان غرب را تضمین کند، از دست داد. سوم این‌که تمایل روسیه برای برقراری سریع روابط با دولت جدید سوریه و بی‌میلی نسبی آن در دفاع از اسد در روزهای پایانی حکومتش، در تهران نظریه‌های توطئه را دامن زد؛ مبنی بر این‌که مسکو آن‌قدرها هم مشتاق کمک به متحدش نبود.

بیشتر بخوانید
موازنه در حال تغییر؛ چرا روابط تهران و مسکو پس از جنگ مطابق انتظار پیش نرفت؟

اکوایران: برای کرملین، ایران تنها یکی از مسیرهای پروژه‌های منطقه‌ای است. اما برای ایران، روسیه به شریکی ضروری تبدیل شده است.

در چنین فضایی برخی در تهران، روسیه را مقصر سقوط اسد دانستند و به عدم تمایل مسکو برای حفاظت از ایران و نیروهای هم‌سویش در برابر حملات هوایی اسرائیل اشاره کردند. جنگ ایران و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵ نیز انتقادهای جدیدی به همراه آورد؛ چرا که روسیه در این نبرد در عمل موضعی بی‌طرف گرفت و خود را میانجی معرفی کرد، نه متحد نظامی ایران.

وقتی آمریکا نیز در حملات علیه تأسیسات هسته‌ای ایران به اسرائیل پیوست، واکنش پوتین فقط یک بیانیه تند بود که این حملات را «تجاوزی بی‌دلیل» خواند، اما هیچ کمک واقعی در پی نداشت. در آن زمان، تحلیل‌گران باور داشتند که این واکنش محتاطانه - بدون حمایت نظامی مشخص - ایران را ناامید خواهد کرد و نشان‌دهنده تضعیف نفوذ روسیه در خاورمیانه است.  اقتصادنیوز در گزارشی نوشت که «حمایت روسیه از ایران در نهایت در حد سخن و بیانیه باقی ماند» و همین امر به انتقادات علیه مسکو در تهران دامن زد.

محاسبات استراتژیک: چرا مسکو بی‌طرف ماند؟

در مقابل، مسکو چنین رفتاری را «خیانت» تلقی نمی‌کند. نخست این‌که همکاری روسیه و ایران در سوریه هرگز یک اتحاد نظامی واقعی نبود، بلکه چیزی فراتر از هماهنگی محدود محسوب نمی‌شد. این همکاری -مانند سایر تعاملات بین دو کشور- یک همکاری در موقعیتی خاص بود. هرچند هر دو خواهان بقای حکومت اسد بودند، اما اهداف و انگیزه‌هایشان یکسان نبود. برای مسکو، سوریه و پایگاه‌هایش (طرطوس و حمیمیم) ابزارهایی دیپلماتیک و لجستیکی برای گسترش نفوذ در خاورمیانه و آفریقا بودند. اما ایران، سوریه را متحد اصلی خود در جهان عرب و یک حلقه کلیدی در «محور مقاومت» می‌دید.

روسیه سوریه

از همین رو، حتی قبل از سقوط اسد نیز میان دو کشور اختلافات مهمی وجود داشت: رقابت بر سر نفوذ، اختلاف دیدگاه نسبت به آینده سوریه، و نگاه متفاوت به اسرائیل. بنابراین جای شگفتی نبود که با این اختلافات و نبود یک ساختار فرماندهی مشترک، دو طرف نتوانند واکنش مؤثری به سقوط سریع اسد نشان دهند. با کنار رفتن اسد، منطق این همکاری نیز فرو ریخت. ایران تقریباً به‌طور کامل از سوریه بیرون رفت و دولت جدید تمایلی به احیای روابط با تهران نداشت. اما روسیه با سردی کم‌تری مواجه شد و توانست پایگاه‌های نظامی‌اش را حفظ کند و با وجود سردی روابط، در دمشق باقی بماند.

به همین دلیل ادامه همکاری با ایران در سوریه به نفع مسکو نبود. بنابراین فروپاشی این هم‌پیمانی موقت طبیعی بود و قابل احیا نیز نیست. در جنگ ایران و اسرائیل نیز منطق روسیه روشن بود: این جنگ «جنگ روسیه» محسوب نمی‌شد، مادامی که نظام سیاسی ایران را تهدید نمی‌کرد. ایران برخلاف کره‌شمالی، هرگز متحد نظامی کامل روسیه نبود و خود ایران نیز این را می‌دانست.

در ژانویه ۲۰۲۵، پوتین و پزشکیان توافق «شراکت جامع ۲۰ ساله» را امضا کردند، اما سطح همکاری نظامی عمداً پایین نگه داشته شد و حتی دولت ایران نیز پیش از حمله اسرائیل در تصویب آن عجله‌ای نداشت. بنابراین مسکو دقیقاً به همان اندازه که متعهد بود - حمایت سیاسی و هماهنگی بین‌المللی - عمل کرد. علاوه بر این، جنگ ایران و اسرائیل برای روسیه یک مزیت داشت: حواس جهانیان را از جنگ اوکراین منحرف کرد و دست کرملین را برای تشدید عملیات باز گذاشت. مسکو همچنین نمی‌خواست با ترامپ یا نتانیاهو بر سر ایران درگیر شود، و نمی‌خواست پادشاهی‌های خلیج فارس را با ارسال فوری سلاح به ایران نگران کند. بی‌طرفی نیز به مسکو این فرصت را داد که چهره خود را به عنوان «میانجی مسئول» ترمیم کند.

تنها شرکای واقعی؛ ائتلاف عملگرا در میانه تحولات جهانی

اعتماد روسیه به این‌که تصمیم‌هایش در مورد سوریه و جنگ ایران و اسرائیل به روابطش با تهران آسیب جدی نمی‌زند، ریشه در شرایط جهانی و ماهیت عملگرایانه این روابط دارد. به بیان ساده: ایران هم‌چنان جایگزین قابل اعتمادی غیر از روسیه ندارد.

ایران روسیه

گرچه در تهران صداهایی برای تنوع‌بخشی روابط و اتکا به توان داخلی بلند شده، اما زمان آن هنوز نرسیده است. تلاش ایران برای خرید تسلیحات از چین هنوز عملیاتی نشده و مذاکرات با غرب درباره عادی‌سازی روابط نیز پیشرفت قابل توجهی نداشته است. در همین حال، از سال ۲۰۲۲ تاکنون همکاری روسیه و ایران عمیق‌تر شده و پایه‌های جدیدی یافته است. قرار است در سال ۲۰۲۵، توافق تجارت آزاد ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا اجرا شود که تعرفه ۹۰ درصد کالاها را کاهش می‌دهد.

دو کشور برای مقابله با تحریم‌ها نیز از یکدیگر استفاده می‌کنند: روسیه از طریق بنادر ایران نفت صادر می‌کند؛ ایران سرمایه و فناوری برای دور زدن تحریم‌ها دریافت می‌کند. کارشناسان می‌گویند روابط اقتصادی هرچند محدود (کمتر از ۵ میلیارد دلار)، اما روند آن روشن است: مسکو و تهران «شاید تنها» شرکای واقعی یکدیگر باشند. در دوره جدید تقابل با آمریکا و اسرائیل، ایران احتمالاً وابستگی بیشتری به روسیه پیدا خواهد کرد — از لجستیک گرفته تا پشتیبانی سیاسی. به همین دلیل، مسکو نیز ایران را عمیق‌تر در چارچوب‌هایی مثل بریکس‌پلاس و شانگهای ادغام خواهد کرد.

یک اتحاد رمانتیک

روابط روسیه و ایران نمونه‌ای از نزدیکی عملگرایانه میان دو کشور منزوی و تحت تهدیدهای مشترک است.

بیشتر بخوانید
بهترین سناریو برای پوتین پس از پایان جنگ ایران و اسرائیل

در طول سال‌های گذشته، ایران به یکی از ارکان اصلی راهبرد پوتین برای جایگزینی نظم بین‌المللی کنونی با نظمی «پسا‌غربی» بدل شده است؛ نظمی که در آن، آمریکا دیگر قادر به تعیین قواعد نباشد.

این شراکت نه بر اعتماد استوار است و نه ایدئولوژی مشترک؛ بلکه بر هم‌گرایی منافع در فقدان گزینه‌های دیگر تکیه دارد. در این چارچوب، هر دو کشور با واقع‌بینی ضعف‌های یکدیگر را می‌پذیرند و همین واقع‌گرایی، ائتلافی پایدار — هرچند محدود — ایجاد کرده است. از این منظر، اتحاد مسکو-تهران نه «رمانتیک» است و نه عمیق؛ اما کارآمد و بادوام است، تا زمانی که ساختار فعلی سیاست جهانی تغییر نکند.