محمدرضا لطفی

محمدرضا لطفی. بی‌شک این اسم در حافظه موسیقیایی ایرانیان جایگاه ویژه‌ای دارد؛ به‌خصوص برای دوست‌داران موسیقی سنتی ایران.

لطفی یکی از بزرگ‌ترین موسیقی‌دانان معاصر ایران، در ۱۷ دی ۱۳۲۵ در گرگان به دنیا آمد. آوای زندگی‌اش در دل طبیعت سبز و گیسوان کوه‌های البرز شکل گرفت، گویی که نفس جنگل و نغمه پرندگان به جانش موسیقی را زمزمه می‌کردند.

از همان کودکی، عشق به نواهای اصیل در دلش ریشه دواند و تار، این همدم دیرین موسیقی ایرانی، در دستان او جان گرفت.

تار محمدرضا لطفی، گویی زبان دل بود؛ زخمه‌هایش بر سیم‌ها، حکایت عشق، درد و امید مردمان این سرزمین را روایت می‌کرد. آثاری چون «ایران ای سرای امید» و «چاووش» نه‌تنها نغمه‌هایی زیبا، که برگ‌های زرینی از تاریخ موسیقی ایران شدند.

لطفی، شاعری بود که با سازش شعر می‌سرود. هر زخمه‌اش، چون بیتی بود از یک غزل عاشقانه؛ هر آهنگش، چون داستانی بود از دلی پر از آرزو. او موسیقی را فراتر از هنر می‌دید؛ آن را حقیقتی مقدس می‌دانست که از دل تاریخ می‌جوشید و در رگ‌های این خاک جاری بود.

دورهمی بزرگان موسیقی ایران

محمدرضا لطفی در کنار تار خود، پلی بود میان دل‌های هنرمندان بزرگ موسیقی ایرانی، چنان‌ که همراهی او با محمدرضا شجریان، حسین علیزاده و کیهان کلهر، فصل‌های درخشانی در تاریخ موسیقی ایران رقم زد. این همراهی‌ها تنها هم‌نوازی نبود؛ بلکه تلاشی مشترک برای یافتن حقیقت موسیقی ایرانی و بازتاب آن در جان مردم این سرزمین بود.

همکاری این دو در کنار حسین علیزاده و کیهان کلهر آثار بی‌همتایی تولید کردند که تا ابد در حافظه موسیقیایی ایرانیان به یادگار ثبت شده‌اند. آثاری که بیانگر روح زمانه، احساسات مشترک و آرزوهای مردمی هستند که این هنرمندان برایشان نواختند و خواندند.

لطفی و شجریان آلبوم‌های «چاووش» و «بیداد» را پدید آوردند، که نغمه‌هایش نه‌تنها موسیقی، بلکه فریاد آزادی‌خواهی و عشق به وطن بود.

آلبوم «بیداد» با تصنیف جاودان «ای ایران ای سرای امید» یکی از ماندگارترین آثار این دو هنرمند است که روح امید و پایداری را در دل‌های ایرانیان زنده نگه داشت. در آلبوم «چاووش ۲» نیز تصنیف‌هایی چون «سپیده» (ایران ای سرای امید) تبدیل به سرود ملی و مردمی شدند.

در گروه چاووش، لطفی و علیزاده ترکیبی از تکنیک و خلاقیت را به نمایش گذاشتند. آثار مشترک آنها، به‌ویژه در اجراهای گروهی چون «چاووش ۱» و «چاووش ۷»، نشان‌دهنده پیوندی عمیق میان تار و سه‌تار بود که صدای یکپارچه‌ای از موسیقی سنتی ایران به گوش مخاطبان می‌رساند. اجرای قطعاتی همچون «حصار» در این دوره، اوج هماهنگی و تسلط هنری این دو استاد را به نمایش گذاشت.

محمدرضا لطفی+محمدرضا شجریان+حسین علیزاده

میراث لطفی برای موسیقی ایران

لطفی موسیقی را بستری برای بیان عواطف انسانی و آرمان‌های اجتماعی می‌دانست. تاسیس گروه‌های با «بانوان شیدا» و «عارف»، فعالیت در «کانون فرهنگی و هنری چاووش» و تربیت نسل جدیدی از نوازندگان و آهنگسازان، بخشی از خدمات او به موسیقی ایران است.

او همچنین موسیقی را به مردم بازگرداند و از آن ابزاری ساخت برای تقویت هویت ملی. آثار او در دوره انقلاب و پس از آن، مانند «ایران ای سرای امید» و «کاروان شهید»، نمادهایی از همبستگی و مقاومت مردم ایران شدند.

درگذشت لطفی

محمدرضا لطفی در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳ در اثر بیماری سرطان، چشم از جهان فروبست. پیکر او در زادگاهش، گرگان، به خاک سپرده شد؛ شهری که نخستین نغمه‌های زندگی‌اش در آن طنین‌انداز شد و آخرین آرامش را در آن یافت.

محمدرضا شجریان پس از درگذشت او، سوگنامه‌ای در فراقش منتشر کرد و چنین نوشت: «استاد محمدرضا لطفی آن یار دیرینه بی‌همتا به جاودانگی پیوست. او تمام زندگیش تلاش و دقت و وسواس در موسیقی نژاده و ردیف بجا مانده از میراث‌داران موسیقی کهن و آموزش به شاگردان بود. دستی توانا در نواختن و فکری سنتی در اصالت تاریخی آهنگ و نغمه با حال و هوا و شور و شیدایی خاص خود داشت. از شروع زندگی موسیقایی‌اش به شکلی تأثیرگذار در عرصه هنر و جاودانگی سنت‌های آن راه پیمود و به انجام رساند. همواره دلسوز طبقه کارآمد کم‌درآمد بود.»

حسین علیزاده نیز در پیامی درباره درگذشت محمدرضا لطفی نوشت: «ملت ایران، امروز در سوگ خاطرات و زندگی عاشقانه شان نشسته اند تا جاودانه نغمه هایش را بر لب داشته باشند.»

61820325