اکوایران: تا به حال در فرودگاه چمدان گم کردید؟ می‌دانید چمدان‌های گمشده چه سرنوشتی دارند؟ در این گزارش سراغ یکی از فرودگاه‌ها و چمدان‌های گمشده آن رفتیم. چمدان‌هایی که حالا محتویات آن در یک فروشگاه جا خوش کرده‌اند.

«وی آراندز» در حالی که لباس عروس ساتن و توری را پرو می‌کرد، به تصویر خود در آینه خیره شد. نور سفید مهتابی اتاق پرو روی پارچه‌ی براق لباس می‌افتاد و آن را مثل لایه‌ای نازک از نور روی تنش پهن می‌کرد. دستش را روی بالاتنه‌ی جذب لباس کشید؛ پارچه نرم بود و روی تنش می‌نشست، انگار برای او دوخته شده باشد. یک قدم عقب رفت، دنباله‌ لباس را با نوک پا کمی کنار زد و چرخید تا بلندی و گستره‌ی دنباله را ببیند؛ پارچه پشت سرش روی زمین باز می‌شد و با هر چرخش، موجی نرمی روی کف اتاق می‌انداخت. برای لحظه‌ای کوتاه، اتاق پرو یک فروشگاه در شهری کوچک در آلاباما، بیشتر شبیه اتاق آماده‌سازی یک عروسی واقعی به نظر می‌رسید تا بخش کوچکی از فروشگاه اجناس گمشده.

به گزارش اکوایران و براساس گزارشی که «سی‌ان‌ان» نوشته، در بیرون اتاق پرو، رگال‌های فلزی پر از لباس‌های رسمی و نیمه‌رسمی، مثل دیواری از پارچه در همه‌جا کشیده شده بود. لباس‌های شب پرزرق‌وبرق، کت‌وشلوارهای تیره، پیراهن‌های پولکی، لباس‌های مجلسی با رنگ‌های درخشان و ده‌ها مدل لباس عروس، در کنار هم آویزان بودند. هرکدام از این لباس‌ها زمانی بخشی از چمدانی بوده‌اند که صاحبشان برای سفر، با وسواس در چمدان گذاشته بود. «آراندز» در دل همین انبوه لباس‌ها، مأموریتی برای خود تعریف کرده بود: کشف گنج‌های پنهان در فروشگاه بزرگ «چمدان‌های بی‌صاحب»؛ فروشگاهی که خود را تنها محل فروش اجناس چمدان‌های گمشده در سراسر آمریکا معرفی می‌کند و سال‌هاست مشتریان کنجکاو از ایالت‌های مختلف را به این گوشه‌ی آلاباما می‌کشاند.

چمدان 1

در شمال‌شرقی ایالت آلاباما، هر سال میلیون‌ها لباس، جواهرات، وسایل الکترونیکی و دیگر وسایل رهاشده، سر از این فروشگاه منحصربه‌فرد درمی‌آورند. پشت هر کدام از این اشیا، داستانی نیمه‌تمام وجود دارد؛ سفری ناتمام، جابه‌جایی شتاب‌زده، پروازی که چمدانش هرگز روی نقاله‌ی تحویل بار ظاهر نشده است. آراندز وقتی از زوایای مختلف به این لباس سفید نگاه می‌کرد، نه فقط به زیبایی آن، که به مسیر طولانی‌اش فکر می‌کرد؛ از اتاق پروی یک مزون عروس، تا قرار گرفتن در چمدانی بزرگ، عبور از دست کارگران فرودگاه، تا نقاله‌ی تحویل بار، پروازها و توقف‌ها، و نهایتاً محو شدنش در جایی میان سیستم حمل بار و انبارهای خطوط هوایی؛ تا این‌که سرانجام، این‌جا، روی تن او دوباره جان گرفته بود.

در فضای ۵۰ هزار فوت مربعی فروشگاه، ردیف‌های لباس، کفش، کتاب، وسایل الکترونیکی و دیگر اجناسِ بیرون‌آمده از چمدان‌های گمشده، تا جایی که چشم کار می‌کرد، چیده شده بود. راهروهای طولانی با چیدمانی شبیه فروشگاه‌های زنجیره‌ای بزرگ، اما با روح و داستانی کاملاً متفاوت. روی قفسه‌ها، در کنار کفش‌های پیاده‌روی، کفش‌های پاشنه‌بلند مجلسی و چکمه‌های زمستانی، گاهی با اشیایی روبه‌رو می‌شدی که حضورشان سوررئال به نظر می‌رسید. مجموعه‌ای از اشیای عجیب مثل قیچی آشپزخانه مخصوص چپ‌دست‌ها در کنار وسایل فانتزی، از جمله یک تینکربل کاغذماشه‌ای از «پیتر پن» دیزنی که از سقف آویزان بود، دیده می‌شد. این عروسک کاغذی، با بال‌های براق و لباس سبزش، میان ردیف لباس‌ها مثل یادگاری از کودکی کسی تاب می‌خورد؛ کودکی که شاید سال‌هاست فراموش شده، اما اثرش هنوز در این سقف آویزان است.

در پشت این چیدمان منظم، سیستمی طولانی و پیچیده از حمل‌ونقل هوایی قرار دارد. شرکت‌های هواپیمایی معمولاً سه تا چهار ماه زمان صرف می‌کنند تا چمدان‌های گمشده را به صاحبانشان بازگردانند. در این مدت، برچسب‌ها چک می‌شوند، فرم‌های ادعا پر می‌شود، ایمیل‌ها ردوبدل می‌شود و تلاش می‌کنند میان نام‌ها، شماره پروازها و کدهای فرودگاه‌ها، ارتباطی پیدا کنند. اگر موفق نشوند، و چمدان همچنان بی‌صاحب باقی بماند، آن را به فروشگاه چمدان‌های بی‌صاحب می‌فروشند. اینجا، در پشت درهای بسته‌ی انبار، دسته‌های بزرگ چمدان‌ها باز می‌شود؛ وسایل روی میزها خالی می‌شوند، کارکنان هر چیز را دسته‌بندی می‌کنند: آن‌چه فروختنی است، آن‌چه باید دور ریخته شود، و آن‌چه قابلیت اهدا به خیریه را دارد. این را برایان اوونز، صاحب فروشگاه، توضیح می‌دهد؛ مردی که کسب‌وکار خانوادگی‌شان را از یک ایده‌ی کوچک به مقصدی گردشگری تبدیل کرده است.

پرواز

بعد نوبت مشتریان خواستار تخفیف می‌رسد؛ آن‌ها راهروها را بالا و پایین می‌روند و اجناس را با قیمت‌هایی پایین‌تر از قیمت معمول بازار می‌خرند؛ بی‌آن‌که لازم باشد بدانند این اجناس از کجا آمده‌اند و چه‌کسی زمانی آن‌ها را با دقت در چمدان گذاشته است.

در میان وسایل چمدان‌های گمشده، چیزهایی مثل کلاه‌گیس، دندان کوسه و حتی دو مار زنده هم پیدا شده‌اند. این‌جور اشیای عجیب، به مرور زمان بخشی از افسانه‌ شفاهی فروشگاه شده‌اند؛ چیزهایی که کارمندان به مشتریان می‌گویند تا نشان دهند چمدان‌های گمشده تا چه اندازه می‌توانند غیرقابل‌پیش‌بینی باشند. اگر گوش بدهی، در راهروها می‌توانی تکه‌هایی از همین روایت‌ها را از زبان کارکنان فروشگاه بشنوی؛ هرکدام با ذوق، از عجیب‌ترین چیزی که تاکنون در دل یک چمدان دیده‌اند حرف می‌زنند.

فروشگاه چمدان‌های بی‌صاحب از کجا آمد؟

فروشگاه چمدان‌های بی‌صاحب در سال ۱۹۷۰ راه‌اندازی شد؛ خیلی پیش‌تر از آن‌که خرید آنلاین و شبکه‌های اجتماعی بتوانند داستانش را به گوش میلیون‌ها نفر برسانند. «دویل اوونز»، این کار را پس از آن آغاز کرد که یکی از دوستانش در شرکت اتوبوس‌رانی تریل‌ویز به او گفت کوه‌هایی از چمدان‌های بی‌صاحب در انبارها تلنبار شده و آن‌ها نمی‌دانند با آن‌ها چه کنند. برایان اوونز، پسر او می‌گوید: «پدرم در خانواده‌ای بزرگ شده بود که کار خرده‌فروشی و دادوستد برایشان غریبه نبود. وقتی این خبر را شنید، با خودش گفت من می‌توانم در این کار کمک کنم، و این جمله، جرقه‌ی شروع همه‌چیز بود.»

فرودگاه

دویل اوونز ۳۰۰ دلار و یک وانت شورولت مدل ۱۹۶۵ قرض گرفت، سفری جاده‌ای آغاز کرد و به واشنگتن دی‌سی رفت تا چمدان‌ها را جمع‌آوری کند. او طبیعتاً آن روزها نمی‌توانست تصور کند که این تصمیم، بنیان یکی از خاص‌ترین فروشگاه‌های آمریکا را می‌گذارد.

وقتی به اسکاتسبورو برگشت، خانواده در روزنامه‌ی محلی شهر، اسکاتسبورو آگهی دادند و اعلام کردند که اجناسِ چمدان‌های بی‌صاحب را می‌فروشند. نه با برند خاصی، نه در فضای لوکس، و نه حتی با انبوه تبلیغات، بلکه در قالب یک فروش ساده‌ خانگی اما متفاوت. آنقدر تعداد جمعیت زیاد بود که اجناس مرتباً تمام می‌شد و بار بعدی چمدان‌ها هنوز نرسیده بود که مشتری‌ها سراغش را می‌گرفتند.

با رونق گرفتن کار، دویل اوونز شغلش در صنعت بیمه را رها کرد و تمام تمرکزش را روی کسب‌وکار جدیدش گذاشت. آن‌چه با یک وانت قرضی و چند چمدان بی‌صاحب شروع شده بود، حالا به فروشگاهی چند ده‌هزار فوت مربعی تبدیل شده که هر قفسه‌اش، روایتی از سفر، فراموشی و کشف دوباره را در خود دارد؛ و در این میان، زنانی مثل «وی آراندز»، با پرو کردن یک لباس عروس گمشده، به داستانی که سال‌ها پیش ناتمام مانده بود، برای چند دقیقه جان دوباره می‌دهند.