او که متولد بهمن 1299 بود و دوره کارشناسی ارشد زبان‌شناسی را در دانشگاه تهران گذرانده بود، در دهه 40 به عنوان ویراستار در موسسه انتشارات فرانکلین مشغول به کار شد. ویرایش آثاری از امینه پاکروان آغازگر کار او در مسیری بود که در انتهای آن به عنوان پدر ویراستاری ایران شناخته شد. سمیعی در کار ترجمه نیز فعال بود آثار بزرگانی مانند ژرژ پرک و کوستاو فلوبر را وارد زبان فارسی کرد. او به مدت 14 سال نیز به عنوان سردبیر نشریه نامه فرهنگستان مشغول به خدمت به زبان فارسی بود.

ترجمه دلدار و دلباخته از ژرژ ساند، خیال‌پروری‌های تفرجگر انزواجو از ژان ژاک روسو، ساخت‌های نحوی از فیلسوف نام‌آشنا نوام چامسکی و سالامبو از گوستاو فلوبر و مسیح از کارل یاسپرس گوشه‌ای از فعالیت های او است.

کریم امامی، سرویراستار موسسه انتشارات فرانکلین درباره او گفته است که یکی از بهترین ویراستارهای موسسه او بود که ویرایشش از اول تا آخر صفحه را سیاه می‌کرد.

چهره ماندگار در رشته ادبیات و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی در صدمین سال تولدش خود را این‌چنین معرفی کرده است: « من همیشه اخذکننده خوبی بودم، انتقال‌دهنده خوبی بودم ولی راهگشا نبوده‌ام. خلاقیت نداشته‌ام. بارقه‌های خلاقیت جسته‌وگریخته آن هم در سطح نازل در خودم دیدم. ولی خدمتگزار فرودست علم و دانش بودم. در کاروان دانش سهم زیادی نداشتم. اصولا می‌شود گفت سهمی نداشتم. غرور، صفت مردمان حقیر است. آن‌هایی که به فرودست نگاه می‌کنند، نه بالادست. 

اصولا نه تنها من ناچیز، بلکه بزرگان علم و دانش هم محل غرور نیستند. غرور محلی در کار آن‌ها ندارد و نباید داشته باشد. چرا؟ برای این‌که اسرار الهی نهایت ندارد. به قول منوچهری انتهای اوست، ابتدای او. افقی را که می‌پیماییم افق‌های تازه‌ای در برابر ما گشوده می‌شود. دانسته‌های ما در برابر ندانسته‌های ما ناچیز است.»

سمیعی که این‌چنین خود را متواضعانه معرفی می‌کند در ادامه به اهمیت شناخت جایگاه نیز اشاره دارد؛ «دانسته‌های ما نسبت به نادانسته‌های ما ناچیز است. ما هر قدر هم سعی کنیم نمی‌توانیم به اسرار الهی پی ببریم. بنابراین احساس غرور در این‌جا اصلا محلی ندارد. البته خادمان ناچیزی مثل من در علم و دانش سهم ناچیزی دارند. اگر فرودست‌ها نباشند، بالادست‌ها پدید نمی‌آیند. ولی به هر حال هر کسی باید قدر خودش را بداند. نه در مقیاس جهانی، بلکه در مقیاس ملی، هم‌سال من نوعا سهم زیادی ندارند. قدر زیادی ندارند. فقط پست آن‌ها بر این است که می‌خواهند خودشان را در راه رسیدن به قله چند قدمی پیش ببرند. من قدر خودم را در این حد می‌شناسم.»

پدر ویراستاری ایران، پس از گذراندن عمری پرثمر امروز دوم فروردین 1401 در طلیعه بهار چشم از جهان فروبست.