محمد محمدعلی، نویسنده سرشناس ایرانی، در ونکوور کانادا درگذشت. به وقت ایران، او حوالی ساعت ۲ بامداد جمعه آخرین نفسهایش را کشید. اما در آن سوی کره خاکی بعدازظهر پنجشنبه بود. جملات بالا، صحبتهای سالها پیش او با یکی از روزنامههای داخلی است که بهخوبی حالوهوای این نویسنده را منعکس میکند. هرچند او را اغلب به داستانهایش میشناسند اما محمدعلی، هم دوره فعالی در روزنامهنگاری داشت و هم در بخشی از رخدادهای سیاسیِ مطرحِ پس از انقلاب میتوان نام او را دید.
میگویند او چند روز پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ برای همیشه از ایران رفت تا پیش فرزندانش زندگی کند. اما وقتی پیش و پس از انقلاب برای مخاطب ایرانی نوشته باشی و در بالا و پایین تاریخ معاصر سهیم باشی، مهاجرت بیشتر نقل مکان جغرافیایی است تا تغییر زیست جهان. برای همین جای تعجب ندارد وقتی بفهمیم که محمد محمدعلی در ونکوور کانادا کارگاه داستاننویسی میگذاشت و «تلاش میکرد ارتباط مهاجران ایرانی با ادبیات فارسی» را حفظ کند. همچنین او میکوشید در معرفی داستاننویسهای جدید نقش ایفا کند.
محمد محمدعلی هفتم اردیبهشت ۱۳۲۷ در خیابان مولوی تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۴۹ دیپلم گرفت و عازم خدمت سربازی شد. او دوره سربازی خود را در سپاه «ترویج و آبادانی» گذراند. میگویند نطفه و طرح اولیه داستانهای اولش – دره هندآباد گرگ داره (۱۳۵۴) و از ما بهتران (۱۳۵۷) – در همین دوره شکل گرفت.
محمدعلی جوان دلمشغول فقر و حاشیهنشینی بود و درباره همینها هم مینوشت. او به قلم واقعگرایانهاش شناخته میشد، سبکی که برای درونمایه نوشتار او و البته روح زمانه، همخوان بود. هرچند در ادامه نشان داد که سبک نوشتاری او خاص خودش است. سال ۱۳۵۳ وارد دانشگاه شد. پس از پایان تحصیلات لیسانس به استخدام سازمان بازنشستگی کشوری درآمد. از آنجا به «مرکز اسناد و مدارک علمی کشور» رفت و تا بازنشستگی در سال ۱۳۸۱ آنجا ماند.
در سال ۱۳۵۶ به عضویت در کانون نویسندگان ایران درآمد. او به مدت ۱۷ سال حسابدار و مسئول کمیته امور مالی کانون بود. محمدعلی یکی از اعضا و شرکتکنندگان جلسات داستانخوانی و داستاننویسی پنجشنبهها با نظارت هوشنگ گلشیری نیز بود. از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ سردبیری فصلنامهای به نام برج را به عهده داشت و پس از آن نیز کموبیش با مطبوعات از جمله مجلههای دنیای سخن و آدینه همکاری میکرد؛ سه ویژه نامه شعر و داستان مجله آدینه به سردبیری او منتشر شد.
در سال ۱۳۶۴ به همراه جواد مجابی، محمد مختاری و حمیدرضا رحیمی جلسه شاعران سهشنبه را تشکیل داد. در سال ۱۳۷۳ محمدعلی یکی از افرادی بود که بیانیه ۱۳۴ نویسنده را در اعتراض به بسته بودن فضا امضا کرد. او همچنین یکی از مسافران «اتوبوس ارمنستان» بود؛ نقل آن ماجرای عجیب و غریب را محمدعلی در روزنامه فتح نوشته است.
حالا پس از ۷۵ سال فراز و فرود، این نویسنده سرشناس ایرانی برای همیشه آرام گرفته است. او به سمت قلهای که به گمان خودش وجود نداشت حرکت کرد. شاید واقعا قلهای در کار نبود، اما حاصل این «سفر درونی و بیرونی» میراثی است که تا سالها برای خواندگان و شاگردان او باقی خواهد ماند. «برهنه در باد»، «بازنشستگی و داستانهای دیگر»، «چشم دوم»، «باورهای خیس یک مرده»، «مشی و مشیانه» و «جهان زندگان» از مشهورترین آثار او هستند.