مقدمه ای از کتاب ثروتمندترین مرد بابل

در سال ١٩٢۶ جورج ساموئل کلِیْسون مجموعه ای از داستان هایی که در شهر باستانی بابل نقل شده بود را جمع آوری و منتشر کرد.

این داستان ها به عنوان یک کتاب به نام ثروتمندترین مرد بابل شناخته شده است. 

و این اثر به یک کلاسیک در ادبیات مالی تبدیل شده است.

اگر تا به حال کتاب ثروتمند ترین مرد بابل را نخوانده‌اید، از آموزه های کتاب مورد تولید و حفظ ثروت شوکه می شوید. 

داستان با دو شخصیت به نام های بانسیر که ارابه ساز و کابی که یک آهنگساز بود، شروع می شود که هر دو در حرفه شان بهترین بودند اما هنوز فقیر بودند و پولی نداشتند.

بنابراین آن ها برای اطلاع از دیدگاه و شنیدن نصیحت دوست کودکیشان آرکاد نزد او رفتند که بسیار پولدار و خوش شانس بود

آرکاد پولدارترین مرد بابل بود و گذشته از خرج کردن آزادانه و کمک کردن های دست و دل بازانه به خیریه باز هم به نظر می‌رسید مقدار بی پایانی طلا داشت.

و ثروتش رو به رشد بود.

 آرکاد برای دو دوستش داستانی را تعریف کرد. 

او گفت که خودش نیز زمانی مردی فقیر بوده، یک حکّاک کتیبه که با یک مرد ثروتمند قرارداد بسته تا راز ثروت انباشته اش را در ازای کار کردن روی یک کتیبه رسی بداند. 

مرد ثروتمند پذیرفت و درس خیلی ارزشمندی به او داد 

او گفت «من جاده ثروت را وقتی یافتم که فهمیدم بخشی از هر چیزی که درآمد من است، برای پس انداز کردن است، و تو هم این را خواهی آموخت»

این درس خیلی ارزشمندی بود 

و این فرضیه را تایید میکرد که هر فرد ثروتمندی ثروتش را خودش ساخته است

آرکاد پولدارترین مرد در بابل ثروتش را با خرج کردن بیش از حد توانش به دست نیاورد

او این ثروت را با کنار گذاشتن یک دهم یا ده درصد از درآمدش به دست آورد. 

و آن را در راه هایی سرمایه گذاری کرد که درآمد بیشتر تولید کند 

قانون اول طلا: ده درصد از درامدت را پس انداز کن

این اولین قانون طلاست که ده درصد از درامدتان را برای سرمایه گذاری کنار بگذارید.

کتاب می گوید طلا با روی خوش و به مقدار زیاد به سوی کسانی می‌آید که حداقل یک دهم از درامدشان را به منظور کسب یک دارایی جدید برای خود و خانواده شان در آینده سرمایه گذاری کنند.

از این قانون به عنوان قاعده ی «اول به خودت پرداخت کن» یاد می شود.

افراد ثروتمند این را به خوبی متوجه می شوند.

قاعده ی «اول به خودت پرداخت کن»، یک تضمین برای پیشگیری از خرج کردن بی قید و شرط است.

خیلی از مردم مدام گلایه می کنند که چه پول اندکی دارند. 

آن ها همیشه می گویند مهم نیست چه کاری انجام می‌دهیم هیچ وقت آخر ماه چیزی برایمان باقی نمی ماند

یا چیزهایی شبیه به این جمله که شغلم درآمد کافی برایم ندارد. 

البته که این نکات هم ممکن است درست باشند.

ولی اگر افراد واقعا ارزیابی کنند که پولشان کجا خرج می شود، متوجه می شوند که بیشتر آن صرف مسائلی مثل شام بیرون هفتگی یا کمپ کردن هر هفته می شود که در واقع هزینه های غیر ضروری هستند و بخش زیادی از درامدشان را تشکیل می دهند.

پس کاری که شما در حقیقت باید انجام دهید این است که ده درصد درامدتان را هر ماه کنار بگذارید.

لحظه ای که حقوقتان را دریافت می کنید، قبل از پرداخت قبوض، اجاره، خدمات، قسط وام مسکن و اشتراک نتفلیکس، مطمئن شوید که ١٠ درصد از درامدتان را کنار می گذارید. 

به محض این که شروع کنید وضعتان بهتر خواهد شد و پس اندازتان بیشتر خواهد شد و در نتیجه پول برای سرمایه گذاری فراهم می شود. نه تنها شما از این کار سود ترکیبی می برید که باعث می شود پولتان با سرعت بیشتری رشد کند، بلکه در صورت وقوع یک اتفاق غیر منتظره مثل یک صورت حساب پزشکی سنگین، یک تعمیر اساسی خودرو، یا در بدترین حالت ممکن، اخراج شدن از کار، زیاد شوکه نمی شوید.

قانون دوم طلا: پولت را سرمایه گذاری کن

قانون دوم طلا این است که پولتان را سرمایه گذاری کنید.

کتاب می گوید طلا مزد صاحب خردمند خود را که استفاده ی سودآوری برای آن می یابد، دو چندان می‌کند.

طلا و پول به راستی کارگر خودکار  هستند 

ثروتمندترین مرد بابل خیلی سریع متوجه شد که پول چگونه کار می‌کند و این که چه طور باید اجازه دهد پولش برای خودش کار کند. او قادر بود مخارجش را کنترل کند و تفاوت بین واجبات و تجملات را بیاموزد. خیلی از مردم در تشخیص تفاوت این دو دچار مشکل هستند

قاعده در مورد تجملات خیلی ساده است، اگر به آن کالا احتیاجی ندارید، آن را نخرید. واقعا به همین سادگیست.

هم زمان با افزایش پس اندازتان می توانید به موقعیت های سرمایه گذاری ایمن و سودآور، برای پولتان فکر کنید. 

سرمایه گذاری هایی مثل املاک، بازار بورس، اوراق قرضه و کسب و کار شخصی.

شما باید به پولتان به عنوان سربازانتان  نگاه کنید که به جنگ می روند و برایتان غنیمت می‌آورند، هر چه سرباز بیشتری داشته باشید، غنیمت و منفعت بیشتری به دست می‌آورید. 

ولی قبل از هر گونه سرمایه گذاری سنگین باید کاملا مطمئن شوید که پولتان را کجا سرمایه گذاری می کنید.

سرمایه گذاری های صحیح انجام دهید و پولتان دو چندان باز می‌گردد

قانون سوم طلا: مشاور خوب انتخاب کن

میرسیم به قانون سوم طلا، به دنبال نصیحت کارآمد باشید یا به بیان من قبل از سرمایه گذاری دنبال یک مشاور خوب باشید 

کتاب می‌گوید «طلا به حفاظت صاحبش که با مشورت یک مرد با بصیرت آن را سرمایه گذاری کرده است احتیاج دارد.»

شما برای پول درآوردن زحمت کشیده‌اید، درست است و نباید حتی یک ریال از آن را از دست بدهید. 

بنابراین چرا باید با بی تجربگی دست به یک سرمایه گذاری غلط بزنید؟

این دقیقا کاریست که بسیاری از اقشار کم درآمد و طبقه ی متوسط انجام می‌دهند

آن ها با تکیه بر احساساتشان سرمایه گذاری می‌کنند و یا بر اساس چیزهایی که ممکن است از دوستانشان و یا همکاران و یا رادیو و تلویزیون شنیده باشند.

و در نهایت نتیجه این است که پولشان را از دست می‌دهند. 

و گاهی بدتر متوجه می‌شوند چیزی که شنیده بودند، پوچ بوده و سرمایه گذاری از اساس کلاه برداری بوده است.

به ندرت پیش می آید که سرمایه گذاری هایشان موفق بوده باشد و پولی به دست آورده باشند.

اما ثروتمندان از افراد دانا و حرفه ای برای مدیریت سرمایه شأن مشورت می گیرند و بعد وارد پروسه ی سرمایه گذاری می‌شوند. 

درست همان طور که شما به یک آشپز برای عمل جراحی قلبتان اعتماد نمی‌کنید، به افرادی که در پول درآوردن و اداره ی آن مهارت ندارند نیز نباید اعتماد کنید تا به شما برای سرمایه گذاری دست رنجتان مشورت دهند.

قانون چهارم طلا: با فکر سرمایه گذاری کن

برسیم به قانون چهارم طلا. طلا از دست کسی که آن را در کسب و کاری که با آن آشنایی ندارد سرمایه گذاری می کند یا از افراد شایسته برای سرمایه گذاری آن مشورت نمیگیرد، خارج می‌شود.

فکر می کنم بهترین روش روشن سازی این مطلب 

این است که به مثالی از دوستم جان اشاره کنم،

خوب جان الان یک سال است که از قانون اول طلا تبعیت می‌کند و تا الان مقدار قابل توجهی پول پس انداز کرده است. مجموعا ده هزار دلار 

دوست من جان یک فرد منطقی و باهوش، که در سال یکی دو کتاب می خواند و تلویزیون و ویدیوهای یوتیوب را در موضوعات مورد علاقه اش (سرمایه گذاری و پول درآوردن) تماشا می‌کند، با وجود این ویژگی های خوب یک نقص خیلی حاد در سرمایه گذاری دارد که بگذارید اسم این نقص را پاشنه ی آشیل او بنامیم. 

شرکت در نوعی سرمایه گذاری که جان و افراد فقیر در آن اشتراک دارند.

لحظه ای که از رادیو یا تلویزیون تبلیغ یک سرمایه گذاری را می شنوند، همان لحظه در آن شیرجه می‌زنند.

همه ی شما قبلا چیزهایی مشابه این راه شنیده اید« این یک فرصت سرمایه گذاری عالی در املاک است که نباید آن را از دست بدهید»

یا «سرمایه گذاری در بازار سهام که بازار بزرگیست و امکان ندارد سقوط کند» 

در حالی که نمیتوان حدس زد دو ماه بعد چه اتفاقی می‌افتد

قانون اصلی در سرمایه گذاری بسیار ساده است: اگر از آن اطلاع کافی ندارید، سرمایه گذاری نکنید.

یا این که دست کم طبق پیشنهاد قانون سوم، از کسی که در پول درآوردن و نگه داری از آن مهارت دارد کمک بگیرید. 

این کاری بود که جان باید بجای سرمایه گذاری در سهام و املاک بدون دانش کافی، انجام می داد. او باید از شخصی که در سرمایه گذاری در املاک و سهام موفق بوده، مشاوره می گرفت. 

حالا دوست من جان، ورشکسته است و چیزی در حدود پنج هزار دلار در بانک برایش باقی مانده است ولی همه ی امیدهایش ناامید نشده است. 

در لحظه های درماندگیش او به یک ایده ی درخشان فکر کرد تا پول از دست رفته را بازگرداند.

برنامه اش ساده، هوشمندانه و زیرکانه بود و به نظر خودش امکان شکست نداشت.

برنامه اش این بود که به وگاس برود

بله شهر قمار و شرط بندی و بازی برای بازگرداندن پول از دست رفته اش

او با قاطعیت مطمئن بود که می‌تواند پولش را بازگرداند. که ما را به قانون پنجم می‌رساند. «طلا کسی که آن را در راه های غیر ممکن برای سودآوری هزینه میکند و یا به توصیه های گول زننده و افراد کلاه بردار گوش میکند و یا کسی که اعتماد به نفس کاذب داشته و رمانتیک و غیر واقع نگر باشد را، نابود می‌کند.»

همان طور که دیدید جان برای بازگرداندن پول از دست رفته اش سریعترین و آسانترین راه یعنی قمار را انتخاب کرد 

اگر چه ممکن است به ندرت مردم از طریق قمار پول زیادی به آورند، ولی این شانسِ به ندرت شامل حال جان نشد

جان در آن سال دو درس خیلی مهم گرفت 

یک: هر چه در وگاس اتفاق بیفتد، در وگاس باقی می‌ماند.

و دو: هیچ راه سریعی برای پولدار شدن وجود ندارد. 

درسی که آرکاد به دوستانش داد، بنیاد و اساس کتاب ثروتمند ترین مرد بابل است که درس هایی از عادات و سنن بازسازی ثروت است که من باور دارم هر آدم ثروتمندی برای جمع آوری ثروتش آن ها را دنبال کرده است. 

این درس ها به میلیون ها نفری که در جهان آن ها را به کار گرفته اند، کمک کرده تا از لحاظ مالی با ثبات و ثروتمند شوند و من 

باور دارم که این درس ها به شما نیز برای ساختن یک پایه ی مالی قوی کمک خواهند کرد.