دلبستگی از هم گسیخته؛ روانشناسی زندگی در جامعه بسته
پس از تجارب وحشتناک جنگهای جهانی و کشتار و قتل عام دولتهای تمامیتخواه کمونیستی و فاشیستی در قرن بیستم، تبیین و تحلیل سازوکارهای پیدایش و بقای نظامهای تمامیتخواه مورد توجه پژوهشگران حوزههای محتلف علوم انسانی و علوم اجتماعی بوده است. از هانا آرنت و تحلیل او بر «ابتذال شر» تا کارل پوپر و نقد جوامع بسته، از راه بردگی هایک تا ایدئولوژی پژوهانی مثل ارنست نولته، کوشیدهاند تا ریشههای سیاسی، فلسفی و تاریخی این پدیدهی شوم قرن بیستم را بکاوند. با این حال، در بسیاری از این تحلیلها، بُعد روانشناختی فردی که در دام این سیستمها گرفتار میشود، یا مغفول مانده یا به شکلی ناکافی به آن پرداخته شده است.