به گزارش اکوایران، «کارگروه سیاست تجاری ایالات متحده و چین» مجمعی که در سال 2019 توسط جفری اس. لمن، پژوهشگر حقوق‌دان دانشگاه نیویورک، یانگ یائو اقتصاددان چینی، و دنی رودریک استاد اقتصاد سیاسی بین‌المللی دانشگاه هاروارد، با هدف ترسیم رویکردی سازنده‌تر به روابط دوجانبه این ۲ ابرقدرت تشکیل شد.

این کارگروه آکادمیک یک چارچوب ساده چهارگانه را برای هدایت روابط بین قدرت های بزرگ پیشنهاد می‌کند که ۲ استاد ممتاز دانشکده کندی دانشگاه هاروارد  در مقاله‌ای برای دوماهنامه فارن‌افرز آن را به تفصیل توضیح می‌دهند.

 استفن والت نظریه‌پرداز و استاد روابط بین‌الملل، به همراه دنی رودریک یکی از ۳ بنیانگذار کارگروه یادشده در این مقاله با عنوان «چگونه یک نظم جهانی بهتر بسازیم؛ محدودسازی رقابت ابرقدرت‌ها در جهان آنارشیک» با نگاهی به روند زوال نظم جهانی ۳ دهه گذشته، در راستای ایجاد یک نظام بین‌المللی بهبودیافته استدلال می‌کنند.

این مقاله مفصل و خواندنی از شماره سپتامبر-اکتبر نشریه فارن‌افرز را در ۴ بخش مجزا آماده شده که در ادامه بخش نخست آمده و ادامه آن در روزهای آتی منتشر خواهد شد.

Dani Rodrik and Stephen M. Walt

پایان ابرجهانی‌سازی پساجنگ‌سرد

بنا بر گزارش اقتصادنیوز، این ۲ استاد برجسته دانشگاه هاروارد در مقاله خود آورده‌اند: نظم جهانی در برابر چشمان ما رو به زوال است. کاهش نسبی قدرت ایالات متحده و ظهور همزمان چین، سیستم نیمه لیبرال و مبتنی بر قوانین را که زمانی تحت سلطه ایالات متحده و متحدانش بود، از بین برده است.

بحران‌های مالی مکرر، افزایش نابرابری، حمایت‌گرایی مجدد، همه‌گیری کووید-19 و اتکای فزاینده به تحریم‌های اقتصادی، دوران ابرجهانی‌سازی پس از جنگ سرد را به پایان رسانده است. حمله روسیه به اوکراین ممکن است ناتو را احیا کرده باشد، اما شکاف بین شرق و غرب و شمال و جنوب را نیز عمیق‌تر کرده است.

در همین حال، تغییر اولویت‌های داخلی در بسیاری از کشورها و ژئوپلیتیک رقابتی فزاینده، حرکت برای یکپارچگی اقتصادی بیشتر را متوقف کرده و تلاش‌های جمعی برای رسیدگی به خطرات جهانی را مسدود کرده است.

پیش‌بینی نظم بین‌المللی حاصل از این تحولات غیرممکن است. با نگاهی به آینده، تصور جهانی کمتر مرفه و خطرناک‌تر که مشخصه‌های آن ایالات متحده و چین به طور فزاینده خصمانه، اروپای مجددا نظامی‌شده، بلوک‌های اقتصادی منطقه‌ای درون‌گرا، قلمرو دیجیتالی تقسیم‌شده در امتداد خطوط ژئوپلیتیکی، و سلاح‌سازی فزاینده روابط اقتصادی برای اهداف استراتژیک است.

ایجاد یک نظم خوش‌خیم‌تر

اما می‌توان نظمی خوش‌خیم‌تر را نیز متصور شد که در آن ایالات متحده، چین و دیگر قدرت‌های جهانی در برخی زمینه‌ها به رقابت می‌پردازند، در برخی دیگر با یکدیگر همکاری می‌کنند و قوانین جدید و انعطاف‌پذیرتر مسیری را رعایت می‌کنند که برای حفظ عناصر اصلی اقتصاد جهان باز و جلوگیری از درگیری‌های مسلحانه طراحی شده و در عین حال به کشورها اجازه می دهد آزادی عمل بیشتری برای رسیدگی به اولویت‌های اقتصادی و اجتماعی فوری در داخل کشور داشته باشند.

بازسازی نظم جهانی

با نگاه خوش‌بینانه‌تر، حتی می‌توان جهانی را تصور کرد که در آن قدرت‌های پیشرو به طور فعال با یکدیگر برای محدود کردن اثرات تغییرات آب و هوایی، بهبود سلامت جهانی، کاهش تهدید سلاح‌های کشتار جمعی و مدیریت مشترک بحران‌های منطقه ای همکاری می‌کنند.

ترسیم یک چارچوب فرارژیمی چهاربخشی

ایجاد این نظم جدید و خوش‌خیم‌تر آنقدرها هم که به نظر می‌رسد سخت نیست. با تکیه بر تلاش‌های گروه کاری سیاست تجاری ایالات متحده و چین (مجمعی که در سال 2019 توسط پژوهشگر حقوقی دانشگاه نیویورک جفری اس. لمن، اقتصاددان چینی یانگ یائو، و یکی از نویسندگان مقاله (دنی رودریک) برای ترسیم رویکرد سازنده‌تر به روابط دوجانبه تشکیل شد)، ما یک چارچوب ساده و چهار بخشی را برای هدایت روابط بین قدرت‌های بزرگ پیشنهاد می کنیم.

این چارچوب تنها توافق حداقلی در مورد اصول اصلی را پیش‌فرض می‌گیرد -دست‌کم در ابتدا- و اذعان می‌کند که اختلاف‌نظرهای پایداری در مورد تعداد مسائلی که باید مورد توجه قرار گیرند وجود خواهد داشت.

این چارچوب به‌جای تحمیل مجموعه‌ای دقیق از قوانین تجویزی (همانطور که سازمان تجارت جهانی و سایر رژیم‌های بین‌المللی انجام می‌دهند)، به عنوان یک «فرارژیم» عمل می‌کند: ابزاری برای هدایت فرآیندی که از طریق آن دولت‌های رقیب یا حتی دشمنان می‌توانند به دنبال توافق یا تفاهم در مورد یک سری مسائل باشند.

در جایی که آنها موافق نیستند، همانطور که اغلب اتفاق می‌افتد، اتخاذ این چارچوب همچنان می‌تواند ارتباط بین آنها را تقویت کند، دلیل مخالفت آنها را روشن کند، و به آنها انگیزه‌هایی ارائه دهد تا از تحمیل آسیب به دیگران، حتی اگر به دنبال محافظت از منافع خود هستند، جلوگیری کنند.

بازسازی نظم جهانی

زمینه‌های مشترک برای همکاری قدرت‌های رقیب

بسیار مهم است که این چارچوب می‌تواند توسط خود ایالات متحده، چین و دیگر قدرت‌های بزرگ ایجاد شود، زیرا آنها با موضوعات مختلف بحث برانگیز از جمله تغییرات آب و هوا و امنیت جهانی سروکار دارند.

همانطور که قبلاً در موارد متعدد نشان داده شده است، این رویکرد می‌تواند چیزی را ارائه دهد که تمرکز یک جانبه بر رقابت قدرت‌های بزرگ نمی‌تواند: راهی برای قدرت‌های رقیب و حتی دشمنان برای یافتن زمینه مشترک جهت حفظ شرایط فیزیکی لازم برای وجود انسان، پیشرفت رفاه اقتصادی، و با حفظ امنیت خود، خطرات جنگ بزرگ را به حداقل برسانند.

در جهانی فاقد اقتدار مرکزی، انگیزه‌های رقابت وجود دارد و بدون شک قوی‌ترین قدرت‌ها با احتیاط به یکدیگر نگاه خواهند کرد.

اگر هر یک از قدرت‌های بزرگ، تسلط اقتصادی و ژئوپلیتیکی را هدف اصلی خود قرار دهند، چشم‌انداز نظم جهانی خوش‌خیم‌تر بسیار اندک است. اما فشارهای سیستمی برای رقابت همچنان فضای قابل توجهی را برای عاملیت انسانی باقی می‌گذارد و رهبران سیاسی هنوز می‌توانند تصمیم بگیرند که منطق رقابت همه‌جانبه را بپذیرند یا برای چیزی بهتر تلاش کنند.

انسان‌ها نمی‌توانند نیروی گرانش را تعلیق کنند، اما در نهایت یاد گرفتند که بر اثرات آن غلبه کنند و به آسمان بروند. به همین ترتیب شرایطی که دولت ها را به رقابت سوق می‌دهد، قابل حذف نیست، اما رهبران سیاسی همچنان می‌توانند در صورت تمایل، اقداماتی را برای کاهش آن انجام دهند.

بازسازی نظم جهانی

قوانین کمتر، رفتار بهتر

طبق بسیاری از روایت‌ها، نظم بین المللی که در دهه 1990 پدیدار شد، به طور فزاینده ای به دلیل پویایی رقابت قدرت‌های بزرگ فرسوده شده است. با این وجود، بدتر شدن نظم مبتنی بر قوانین نیازی به درگیری قدرت‌های بزرگ ندارد. اگرچه ایالات متحده و چین هر دو امنیت را در اولویت قرار می دهند، اما این هدف، اهداف ملی و بین المللی که برای هر دو مشترک است را بی‌ربط نمی‌کند. علاوه بر این، کشوری که تمام منابع خود را روی قابلیت‌های نظامی سرمایه‌گذاری می‌کند و اهداف دیگر را نادیده می‌گیرد -مانند اقتصاد عادلانه و شکوفا یا گذار اقلیمی- در درازمدت امن نخواهد بود، حتی اگر به عنوان یک قدرت جهانی شروع به کار کند.

بنابراین، مشکل، نیاز به امنیت در دنیای غیر قابل اطمینان نیست، بلکه نحوه پیگیری آن هدف و مبادلاتی است که دولت‌ها هنگام ایجاد تعادل بین امنیت و سایر اهداف مهم با آن مواجه می شوند.

بازسازی نظم جهانی

تصویر نظام بین‌المللی هدف

به طور فزاینده ای آشکار می‌شود که رویکرد موجود و غرب محور دیگر برای رسیدگی به نیروهای متعدد حاکم بر روابط بین‌المللی قدرت، کافی نیست.

نظم جهانی آینده باید قدرت‌های غیر‌غربی را در خود جای دهد و تنوع بیشتری در ترتیبات و مناسبات نهادی ملی را تحمل کند. ترجیحات سیاست غرب کمتر غالب خواهد شد، تلاش برای هماهنگی در میان اقتصادهایی که دوران فراجهانی شدن را تعریف می‌کردند کاهش می‌یابد و به هر کشوری باید آزادی عمل بیشتری در مدیریت اقتصاد، جامعه و نظام سیاسی خود داده شود. نهادهای بین المللی مانند سازمان تجارت جهانی و صندوق بین المللی پول باید با این واقعیت سازگار شوند. با این حال، به جای درگیری بیشتر، این فشارها می تواند به نظم جدید و پایدارتری منجر شود. همانطور که برای قدرت های بزرگ امکان دستیابی به امنیت ملی بدون اولویت جهانی وجود دارد، برای کشورها نیز ممکن است و حتی سودمند است که از مزایای وابستگی متقابل اقتصادی در چارچوب قوانین بین المللی سست تر و سهل گیرانه تر بهره مند شوند.