به گزارش اکوایران، به رغم تغییر در دولت ایالات متحده، و وعده دولت بایدن مبنی بر پایان دادن به جنگ‌های بی‌پایان و گردش به شرق، با این همه سیاست خاورمیانه هم‌چنان به عنوان یک چالش برای واشنگتن باقی مانده است. چاس فریمن، تحلیل‌گر مسائل منطقه‌ای با انتشار یادداشتی در پایگاه تحلیلی رسپانسیبل استیت کرفت با عنوان «ایالات متحده، چین و رقابت قدرت های بزرگ در خاورمیانه» این مسئله را مورد بررسی خود قرار داده است. اکوایران این مقاله تحلیلی را در دو بخش ترجمه کرده که در ادامه بخش اول آن منتشر می‌شود:

بستری برای رقابت‌های تاریخی

دولت بایدن با دولت ترامپ هم نظر است که تقریباً هر اتفاقی که در امور جهانی رخ می‌دهد را می‌توان با دو نوع رقابت با حاصل جمع جبری صفر توضیح داد: یکی «ژئوپلیتیک»، مانند رقابت ابرقدرت‌ها و دیگری «ایدئولوژیک» ، مانند دموکراسی در مقابل خودکامگی.

منطقه‌ی «خاورمیانه» به عنوان بخشی از غرب آسیا است که مشتمل بر فضای جغرافیایی استراتژیکی است که در آن آفریقا، آسیا و اروپا با هم برخورد می‌کنند. این منطقه شاهد رقابت‌های ژئوپلیتیکی بین هیتی‌ها و مصری‌ها بوده است. والبته یونانیان و ایرانیان؛ رومی‌ها و اشکانیان؛ اعراب و فارسها; ترک ها و رومی ها؛ اروپایی ها، ترک ها و اعراب؛ انگلیسی ها و فرانسوی ها؛ آمریکایی ها و شوروی ها. این محل همچنین زادگاه سه دین بزرگ جهانی است و شاهد رقابت‌های سرنوشت‌ساز میان آن‌ها بوده است. اخیراً آرمان‌های حکومت‌داری یورو-آتلانتیک و مارکسیسم-لنینیسم هم در این‌جا با یکدیگر مبارزه کرده‌اند و موفقیت کمی در جایگزینی سنت‌های بومی اسلامی و قبیله‌ای داشته‌اند.

رد انگاره‌های سیاست آمریکایی

اما به طور قابل توجهی وضعیت خاورمیانه معاصر سیاست خارجی کنونی واشنگتن را رد می کند. موارد کمی از اتفاقاتی که در منطقه رخ می دهد را می‌توان با رقابت قدرت های بزرگ یا رقابت های ایدئولوژیک بین دموکراسی و اقتدارگرایی توجیه کرد. قدرت‌های بزرگ به ویژه ایالات متحده، کنترل خود را بر این منطقه از دست داده اند و دیگر کسی دیگر به دنبال تحمیل سیستم های جدید حکومتی بر آن نیست.

قابل توجه است که واشنگتن تا حدودی از همه بازیگران کلیدی در خاورمیانه بیگانه شده است. به استثنای عده‌ای، کشورهای منطقه اکنون تصمیمات خود را می‌گیرند، بدون اینکه بخواهند آن‌ها را برای مخاطبان آمریکایی زیبا نشان دهند. ایالات متحده بیشتر نفوذ خود را در ترکیه از دست داده است، با ایران در تخاصم است و اکنون روابطش با عربستان سعودی نیز تیره شده است. واشنگتن دیگر پیوند سازنده‌ای با تشکیلات فلسطینی ندارد. روابط این کشور با اسرائیل به دلیل ارزش‌های درحال واگرایی، محاسبات متفاوت منافع در روابط با روسیه و چین و قطب‌بندی سیاسی داخلی آمریکا به طور فزاینده‌ای پیچیده‌تر می‌شود. مصر در مقایسه با چهار دهه گذشته نسبت به نظرات ایالات متحده بی‌تفاوت‌تر شده و امارات متحده عربی به عنوان یک متخصص سیاست عملی منفعت‌طلبانه در سطح جهانی ظاهر شده و تضمین می‌کند که روابطش با ایالات متحده مبادله‌ای است.

استعمارگرانی تاریخ‌‌مصرف‌گذشته

این فقط آمریکا نیست که نفوذ خود را در منطقه از دست داده است. بریتانیا و فرانسه –قدرت‌های امپریالیستی سابق اروپایی– که زمانی برای خاورمیانه تصمیم می‌گرفتند، اکنون خود را موظف می‌دانند که به مستعمره‌های سابق خود متوسل شوند تا بتوانند به اندازه کافی سلاح و مهمات بفروشند تا خطوط تولید صنایع تسلیحاتی خود را باز نگه دارند. تلاش آن‌ها و سایر فروشندگان خارجی برای استفاده از فروش تسلیحات برای تحت فشار قرار دادن کشورهای منطقه، آنها را به سمت خرید از منابع متنوع و توسعه صنایع نظامی خود سوق داده است.

احیای پان‌اسلامیسم و ​​پان‌تورانیسم

ترکیه پس از پذیرفته نشدن در اتحادیه اروپا تلاش دو قرنی خود را برای بازتعریف هویت خود به عنوان یک کشور اروپایی کنار گذاشته است. آنکارا در فضای عثمانی سابق به دنبال پان‌اسلامیسم و ​​پان‌تورانیسم است و یک مسیر مستقل و البته آشفته را دنبال می کند. بدتر شدن روابط ترکیه با اتحادیه اروپا، ناتو و ایالات متحده نشان دهنده تضعیف بسیار مهم نفوذ غرب در بسیاری از عرصه‌ها، نه فقط در خاورمیانه است. غرب دیگر نمی تواند روی ترکیه برای حمایت یا تن دادن به سیاست‌هایش در قبال مسئله اسرائیل-فلسطین، سوریه، عراق، ایران، روسیه، قفقاز، بالکان، یونان، قبرس، مصر، لیبی و کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس حساب کند. این موضوع پیامدهای بزرگی در سطح جهانی و همچنین منطقه ای دارد.

ترکیه دیگر با سایر اعضای ناتو، واشنگتن، لندن، پاریس یا برلین بر سر اهداف دیپلماتیک غرب در منطقه هم‌سو نیست، البته به غیر از جلوگیری از نفوذ روسیه در دو منطقه خاورمیانه و دریای سیاه و مخالفت با ایران. ترکیه به دور از پیوستن به جنگ نیابتی ایالات متحده و ناتو با روسیه در اوکراین در راستای منافع خود نقش میانجی ایفا کرده و از اضطراب روسیه برای تقویت اقتصاد خود استفاده کرده است.

روابط خصمانه با تهران

در همین حال، روابط ایالات متحده با ایران عمیقاً خصمانه است. واشنگتن ترجیحات سیاسی تل‌آویو، ریاض و ابوظبی را به جای یافتن سیاست‌هایی بر اساس منافع ملی خود منعکس می کند. اسرائیل و اعراب خلیج فارس ایالات متحده را به سوی اشتباهات راهبردی در عراق و سوریه پس از جنگ سرد تشویق کردند. این اشتباهات باعث تسهیل ایجاد حوزه نفوذ ایران در هلال حاصلخیزی شدند که در نتیجه‌ی آن هم اسرائیل و هم اعراب خلیج خود را در محاصره احساس کنند.

توافق کم‌دوام «برجام» هیستری اسرائیل درباره برنامه‌های هسته‌ای ایران را در نظر داشت، اما نسبت به نگرانی‌های اعراب خلیج‌فارس درباره‌ی فعالیت‌های منطقه‌ای را مورد توجه بود. ترس اسرائیل از توافق هسته‌ای ایران و نگرانی اعراب خلیج فارس در مورد محاصره باعث شد سیاستمداران آمریکایی را برای لغو توافق تحت فشار قرار دهند و آن ها نیز چنین کردند. ایران اکنون به طرز قابل پیش‌بینی‌ای برنامه هسته‌ای خود را که قبلاً قطع شده بود از سر گرفته است. اسراییل از قضا کمک کرده است تا انحصار هسته‌ای‌اش در منطقه زیر سوال برود.

آمیزه‌ای از بدخواهی‌های کورکورانه، تحریم‌های متعصبانه و رویارویی‌های نظامی متناوب که مشخصه‌ی سیاست کنونی ایالات متحده در رابطه با ایران است، هیچ تاثیری در کاهش نفوذ منطقه‌ای ایران ندارد. آخرین بررسی‌های وضعیت هسته‌ای نشان می‌دهد که ایران به دنبال سلاح هسته ای نیست، اما اسرائیل و دولت بایدن همچنان تهدید به اقدام نظامی برای جلوگیری از دستیابی این کشور به سلاح هسته ای می کنند. این فقط تهران را به سمت هسته‌ای شدن هل می‌دهد. نتیجه سیاست‌های مشابه ایالات متحده در مورد کره شمالی نشان می‌دهد که رویکرد مبتنی بر «فشار حداکثری» بیشتر به ایران انگیزه می‌دهد که برای  دور نگه داشتن آمریکا موشک‌های قاره‌پیماهای بسازد تا اثر بازدارندگی داشته باشد.

در همین حال، واکنش‌های آمریکا به فعالیت‌های ایران در تنگه هرمز  کمتر از انتظارات اعراب خلیج فارس بوده است. بنابراین، جای تعجب نیست که عربستان سعودی و امارات پس از فشار بی‌ثمر بر قطر برای محدود کردن همکاری‌ها با ایران، نیاز خود را بر مذاکره‌ی مستقیم با ایران تشخیص داده و روابط دیپلماتیک محتاطانه‌ای را با ایران آغاز کرده‌اند.

سرد شدن روابط با سعودی

در سال‌های اخیر، روابط ایالات متحده و عربستان سعودی از سرخوردگی متقابل و احساس هر کشور مبنی بر خیانت طرف مقابل آسیب دیده است. 11 سپتامبر اسلام هراسی را در ایالات متحده به دنبال داشت و خشم عربستان سعودی از کلیشه سازی آمریکا از پادشاهی به عنوان لانه تروریست ها را ایجادکرد. منتقدان نسخه سعودی از اسلام با هم جمع شدند و بین مبلغان سعودی و افراط‌گرایان مذهبی ارتباط برقرار کردند و حالا نیز عده منتقدان خودکامگی اعتراض‌انگیزتر اما اصلاح‌طلبانه‌تر ولیعهد محمد بن سلمان نیز زیاد هستند.

سعودی‌ها به هنجارهای شرعی وفاداراند، حتی پس از آن که محمد بن سلمان اصلاحاتی را که مدت‌ها توسط غرب درخواست می‌شد اجرا کرد که منجر به آزادی اجتماعی سریع و شگفت‌آوری در پادشاهی شد. آمریکا اصرار دارد که آن‌ها خود را با این هنجارهای تازه تأسیس ایالات متحده مطابقت دهند. مانند برخی دیگر از مردم غیرغربی، اکثر سعودی‌ها این ارزش‌های آمریکایی را غیراخلاقی می‌دانند و ایالات متحده خواستار احترام به آن‌ها است. حتی با این که این کشور «غربی‌تر» شده است، تفاوت‌های بین ارزش‌های سعودی و ارزش‌های ایالات متحده همچنان ادامه دارد.

نسخه سیاست «اول آمریکا»ی دولت بایدن باعث ایجاد خودخواهی متقابل در خارج از کشور، از جمله در عربستان سعودی شده است. خودنمایی سیاسی و دیپلماسی زمخت ایالات متحده، بیگانگی بین واشنگتن و ریاض را تثبیت کرده است. انتظار اقبال سیاسی از رهبر خارجی‌ای که او را محکوم کرده اید و به دنبال طرد کردنش هستید، عجیب است.

در گذشته، پادشاهی اغلب می پذیرفت که به دلیل دوستی با ایالات متحده، کارهایی علیه منافع کوتاه مدت خود انجام دهد. اما در غیاب چنین دوستی‌ای، تعجب آور نیست که اصرار دارد منافع خود را در اولویت قرار دهد. درخواست اخیر بایدن مبنی بر اینکه عربستان سعودی سطح تولید نفت خود را برای کاهش قیمت سوخت در آمریکا و کمک به نامزدهای حزب دموکرات در انتخابات میان دوره‌ای تنظیم کند، انتظاری نادرست و توهم‌آمیز بود. این خواسته که پادشاهی باید در رقابت با چین و روسیه پشت سر ایالات متحده قرار گیرد برای آن‌ها جذابیتی ندارد. سعودی‌ها، مانند اکثر کشورهای جهان به غیر از اروپا و ژاپن، تهاجم روسیه به اوکراین را غیرقانونی می‌دانند، اما علت برانگیختن آن را گسترش ناتو و دیپلماسی نادرست ایالات متحده می‌دانند. آنها تجاوز اسرائیل به لبنان و سوریه، تهاجم ایالات متحده به عراق، مداخله ناتو در لیبی و عملیات مخفیانه ایالات متحده در سوریه را به یاد می آورند و خشم آمریکا را نسبت به رفتار نادرست روسیه نادیده می گیرند.

رقبای بزرگ ایالات متحده رسماً پیشنهاد بهبود روابط با پادشاهی را داده‌اند. تهدیدهایی که این امر را تسهیل می کند از نظر تاکتیکی احمقانه و از نظر استراتژیک بی معنی است. اگر بایدن به تهدیدات خود مبنی بر مجازات بن سلمان به دلیل عدم کاهش قیمت نفت عمل کند، پادشاهی گزینه های زیادی برای مقابله به مثل خواهد داشت.