جهنمِ رویِ زمین-۲
جنگ بر سر تراشهها؛ چین به روش جنگ سرد اول متوقف میشود؟
اکوایران: دولت بایدن باید بسیار مراقب باشد که جنگ اقتصادی علیه چین را چنان تهاجمی دنبال نکند که پکن خود را در موقعیت ژاپن سال 1941 بیابد و گزینه بهتری جز حمله زودهنگام و امید به موفقیت نظامی نداشته باشد. این در واقع بسیار خطرناک خواهد بود، زیرا موقعیت چین امروز بسیار قویتر از ژاپن در آن زمان است.
به گزارش اکوایران، با آغاز سال 2023، شاید مهمترین پرسش در عرصه بینالمللی، سرنوشت جنگ اوکراین در این سال باشد. در شرایطی که برخی تحلیلگران غربی بر ادامه حمایت بیامان از کییف، برای غلبه نهایی بر مسکو تأکید دارند، عدهای دیگر نیز نسبت به بنبست در جنگ و فرسایشی شدن آن در سال جاری اشاره داشتهاند. با این همه، عدهای دیگر، همچون هنری کسینجر، همچنان خطر دامنگستردن درگیری به دیگر نقاط و بروز یک جنگ جهانی ویرانگر را همچنان محتمل میدانند.
نیل فرگوسن، مورخ بهنام اقتصاد سیاسی و استاد دانشگاه هاروارد، با انتشار یادداشتی در بلومبرگ با عنوان «همه چیز در جبهه شرقی آرام نیست» با پیگیری موضوعاتی که کسینجر در مقاله اخیر خود بدانها اشاره کرده بود، نسبت به فراگیر شدن این جنگ و پیامدهای آن هشدار داده است. اکوایران این مقاله بلند را در دو بخش ترجمه کرده که پیش از این بخش اول آن با عنوان «جنگ جهانی باز میگردد؟» منتشر شده و در ادامه بخش دوم و پایان آن منتشر میشود:
سرنوشتی مانند جنگ کره؟
با این همه، دو مشکل آشکار در راهبرد ایالات متحده وجود دارد. اولین مورد این است که اگر «سیستمهای تسلیحات الگوریتمی» معادل سلاحهای هستهای تاکتیکی باشند، پوتین ممکن است در نهایت به سمت استفاده از دومی سوق داده شود، چرا که به وضوح فاقد سلاحهای اولی است. دوم این که به نظر میرسد دولت بایدن زمان هر گونه مذاکرات صلح را به کیف تفویض کرده است - و پیششرطهایی که اوکراینیها می خواهند در مسکو آشکارا غیرقابل قبول است.
بنابراین به نظر میرسد که سرنوشت این جنگ، مانند جنگ کره در جنگ سرد اول، تا رسیدن به بنبست، مرگ پوتین و توافق آتشبس که مرز جدیدی بین اوکراین و روسیه ایجاد میکند، ادامه یابد. مشکل جنگهای طولانی این است که مردم آمریکا و اروپا قبل از اینکه دشمن از آنها خسته شوند.
تغییر در محیط استراتژیک
اما مورد چین سختتر از روسیه است. در حالی که یک جنگ نیابتی اقتصاد و ارتش روسیه را به دهه 1990 برمیگرداند، رویکرد ترجیحی در قبال چین این است که رشد تکنولوژیکی آن را متوقف کند، به ویژه -به قول جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید- در رابطه با «فنآوریهای مرتبط با محاسبات، از جمله میکروالکترونیک، سیستمهای اطلاعات کوانتومی و هوش مصنوعی» و «بیوتکنولوژی و تولید زیستی». به گفته سالیوان: «در مورد کنترلهای صادراتی، ما باید به پیشفرض دیرینه حفظ مزیتهای «نسبی» نسبت به رقبا در برخی فنآوریهای کلیدی بازنگری کنیم. ما قبلاً رویکرد «مقیاس لغزشی» را حفظ کرده بودیم که می گفت باید فقط چند نسل جلوتر بمانیم. این محیط استراتژیک امروزی نیست. با توجه به ماهیت بنیادی برخی فنآوریها، مانند منطق پیشرفته و تراشههای حافظه، ما باید تا حد امکان پیشتاز باشیم.»
سالیوان استدلال کرد که تحریمها علیه روسیه «نشان داده که کنترل صادرات فنآوری میتواند چیزی بیش از یک ابزار پیشگیرانه باشد». آن ها میتوانند «یک دارایی استراتژیک جدید در بسته ابزار ایالات متحده و متحدان» باشند. در همین حال، ایالات متحده قصد دارد سرمایهگذاری خود را در نیمههادیهای تولید خانگی و سخت افزارهای مرتبط افزایش دهد.
توقف چین به روش جنگ سرد اول؟
تجربه جنگ سرد اول تایید میکند که چنین روشهایی می توانند کارساز باشند. کنترل صادرات بخشی از دلایلی بود که اقتصاد شوروی نتوانست در فنآوری اطلاعات با ایالات متحده همگام شود. سوال این است که آیا این رویکرد میتواند علیه چین، که به اندازه آمریکا در قرن بیستم کارگاه جهانی امروز است، با اقتصاد صنعتی بسیار گستردهتر و عمیقتر از آنچه که اتحاد جماهیر شوروی به دست آورده بود، کارساز باشد؟
خوانندگان رمان علمیتخیلی «مشکل سهبدن» نوشته لیو سیکسین بهیاد میآورند که بیگانگان سیاره تریسولاریس از نظارت بین کهکشانی برای متوقف کردن پیشرفت تکنولوژی در زمین استفاده میکنند، در حالی که نیروی تهاجمی آنها به اعماق فضا راه مییابد. آیا واقعاً متوقف کردن توسعه چین میتواند نحوه غلبه ایالات متحده در جنگ سرد دوم باشد؟
جنگ بر سر تراشهها
درست است، محدودیتهای اخیر وزارت بازرگانی ایالات متحده -در مورد انتقال واحدهای پردازش گرافیکی پیشرفته به چین، استفاده از تراشههای آمریکایی و تخصص در ابررایانههای چینی، و صادرات فنآوری ساخت تراشه به چین- مشکلات بزرگی را برای پکن ایجاد میکند. آنها اساسا جمهوری خلق را از تمام تراشههای نیمههادی سطح بالا، از جمله تراشههای ساخته شده در تایوان و کره، و همچنین تمام متخصصان تراشه که «افراد آمریکایی» هستند -شامل دارندگان گرینکارت و شهروندان- قطع کردند.
همچنین درست است که هیچ راهحل سریعی برای رئیسجمهور چین شی جینپینگ وجود ندارد. بیشتر ظرفیت ساخت چین در گرههای با تکنولوژی پایین (کمتر از 16 نانومتر) است. او نمیتواند یک شبه کلون سرزمین اصلی شرکت تولید نیمههادی تایوان را که در پیچیدگی تراشههایش در جهان پیشتاز است، ایجاد کند. شی نمیتواند انتظار داشته باشد که اگر چین تهاجم موفقیتآمیز به تایوان را آغاز کند، TSMC مانند همیشه کار خود را انجام دهد. تولیدات تراشههای این شرکت تقریباً در یک جنگ نابود میشوند. حتی اگر آنها سالم بمانند، بدون پرسنل TSMC که ممکن است فرار کنند و تجهیزاتی از ایالات متحده، ژاپن و اروپا که دیگر در دسترس نخواهد بود، نمیتوانند کار کنند.
با این حال، چین کارتهای دیگری دارد که میتواند با آنها بازی کند. در فرآوری مواد معدنی که برای اقتصاد مدرن حیاتی هستند، از جمله مس، نیکل، کبالت و لیتیوم این کشور غالب است. به ویژه، چین بیش از 70 درصد از تولید خاکهای کمیاب را هم از نظر استخراج و هم از نظر فرآوری کنترل میکند. اینها 17 ماده معدنی هستند که برای ساخت قطعات در دستگاههایی مانند گوشیهای هوشمند، وسایل نقلیه الکتریکی، پنلهای خورشیدی و نیمههادیها استفاده میشوند. تحریم صادرات آنها به ایالات متحده ممکن است ضربه مهلکی نباشد، اما ایالات متحده و متحدانش را مجبور می کند تا منابع دیگر را با عجله توسعه دهند.
پاشنه آشیل آمریکا
پاشنه آشیل آمریکا اغلب مسیر مالی ناپایدار آن است. بر اساس گزارش دفتر بودجه کنگره، در مقطعی در دهه آینده، پرداختهای سود بدهی فدرال احتمالاً از مخارج دفاعی فراتر خواهد رفت. در همین حال، اگر فدرال رزرو درگیر انقباضات کمی باشد، بلافاصله مشخص نیست که چه کسی تمام اوراق خزانه اضافی صادر شده در هر سال را خریداری میکند.
آیا این به چین فرصتی برای اعمال فشار مالی بر ایالات متحده میدهد؟ در ماه جولای، چین 970 میلیارد دلار اوراق خزانه داشت که آن را به دومین دارنده بدهی خارجی ایالات متحده تبدیل کرد. همانطور که اغلب اشاره شده، اگر چین تصمیم بگیرد اوراق خزانه خود را بیرون بکشد، بازده اوراق قرضه ایالات متحده را بالا و دلار را پایین میآورد، البته بدون ایجاد درد قابل توجهی برای خود.
با این حال، آسیبپذیری بزرگتر آمریکا ممکن است در حوزه منابع باشد تا حوزه مالی. ایالات متحده از مدتها پیش دیگر یک اقتصاد تولیدی نبوده و به یک واردکننده بزرگ از سایر نقاط جهان مبدل شده است. همانطور که متیو سوارز، یک ستوان در تفنگداران دریایی ایالات متحده، در مقاله ای روشنگر در امریکن پرپس اشاره میکند، این باعث میشود کشور به شدت به نیروی دریایی تجاری جهان متکی باشد. سوارز مینویسد: «صرف نظر از جابجایی نفت و کالاهای فله، بیشتر کالاهای تجارت بین المللی در یکی از شش میلیون کانتینر حمل شده با تقریباً 61000 کشتی سفر می کنند. این جریان کالا به یک جریان موازی قوی اطلاعات دیجیتال بستگی دارد».
تسلط رو به رشد چین در هر دو حوزه را نباید دستکم گرفت. طرح کمربند و جاده پکن زیرساختهایی ایجاد کرده که اتکای چین به تجارت دریایی را کاهش میدهد. در همین حال، شرکت فنآوری اطلاعات وست ول شانگهای به سرعت در حال تبدیل شدن به فروشنده پیشرو در پیشرفتهترین سیستمهای عامل بندری است.
زرادخانههای رو به انتها
جنگ در اوکراین یادآوری کرده که اختلال در تجارت یک سلاح حیاتی برای جنگ است. همچنین به ما یادآوری کرد که یک قدرت بزرگ باید در موقعیتی باشد که بتواند تسلیحات مدرن را با یا بدون دسترسی به واردات به تولید انبوه برساند. هر دو طرف در جنگ مقادیر سرسامآوری گلوله و موشک و همچنین خودروهای زرهی و پهپادها را مصرف کردهاند. سوال بزرگی که در درگیری احتمالی بین چین و آمریکا مطرح میشود این است که تا چه زمانی ایالات متحده میتواند آن را حفظ کند.
همانطور که جکی اشنایدر، همکار من در موسسه هوور، اشاره کرده، تنها «چهار ماه حمایت از اوکراین... بسیاری از ذخایر این سلاحها، از جمله یک سوم زرادخانه جاولین ایالات متحده و یک چهارم استینگرهای ایالات متحده را به اتمام رساند». به گفته مؤسسه رویال یونایتد سرویس، مهمات توپخانهای که ایالات متحده در حال حاضر در یک سال تولید میکند، تنها برای 10 روز تا دو هفته نبرد در اوکراین در مرحله اولیه جنگ کافی بود. گزارش فوریه 2022 وزارت دفاع هم درباره ظرفیت صنعتی هشدار داد که شرکتهای آمریکایی تولیدکننده موشکهای تاکتیکی، هواپیماهای بال ثابت و ماهوارهها تولید خود را بیش از نصف کاهش دادهاند.
تکرار سناریوی ژاپن 1941؟
همانطور که در جای دیگر اشاره کردم، ایالات متحده امروز به نوعی در وضعیت امپراتوری بریتانیا در دهه 1930 قرار دارد. اگر اشتباهاتی را که دولتهای بریتانیا در آن دهه مرتکب شدند تکرار کند، آمریکا که از نظر مالی بیش از حد دست به جیب شده، نمیتواند ترکیب روسیه، ایران و چین را از خطر درگیری همزمان در سه صحنه بازدارد: اروپای شرقی، خاورمیانه و شرق دور. تفاوت در این است که هیچ قدرت صنعتی دلسوز وجود نخواهد داشت تا به عنوان «زرادخانه دموکراسی» عمل کند -عبارتی که پرزیدنت فرانکلین دی.روزولت در یک برنامه رادیویی پخش شده در 29 دسامبر 1940 به کار برد. این بار این رقبا هستند که زرادخانه دارند.
دولت بایدن باید بسیار مراقب باشد که جنگ اقتصادی علیه چین را چنان تهاجمی دنبال نکند که پکن خود را در موقعیت ژاپن سال 1941 بیابد و گزینه بهتری جز حمله زودهنگام و امید به موفقیت نظامی نداشته باشد. این در واقع بسیار خطرناک خواهد بود، زیرا موقعیت چین امروز بسیار قویتر از ژاپن در آن زمان است.
کیسینجر حق دارد نگران خطرات جنگ جهانی باشد. جنگهای جهانی اول و دوم هر کدام از پسِ درگیریهای کوچکتری به راه افتادند: جنگهای بالکان در سالهای 1912 و 1913، تهاجم ایتالیا به حبشه (1936)، جنگ داخلی اسپانیا (1936-39)، جنگ چین و ژاپن (1937). به نظر می رسد حمله روسیه به اوکراین در حال حاضر برای غرب خوب پیش می رود. اما در بدترین سناریو، میتواند منادی مشابه یک جنگ بسیار گستردهتر باشد.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
اطلاعاتی که در مورد ترور سیدحسن نصرالله نمیدانید
-
حمایت حزبالله از آتشبس/ لبنانیها به دیپلماسی غربیها امیدوار شدند
-
هشدار کرملین نسبت به حمله به تاسیسات هستهای ایران/ مسکو: برنامه اتمی ایران تحت کنترل است
-
تهران بر سر چهارراه استراتژیک؛ سیگنال هستهای عملیات اول اکتبر؟
-
روایت شبهای مسافرکشهای خانهبهدوش
-
قیمت دنا ۱۰ رقمی شد
-
بحران کمبود حسابداران و چالشهای پیش روی صنعت حسابداری
-
پسلرزه خطونشان اتمی پوتین؛ رزمایش هستهای ناتو کلید میخورد
-
خروج عینالاسد از آمادهباش حداکثری بدون هشدار قبلی/ توافق تلآویو و واشنگتن برای تاخیر در اقدام علیه ایران؟