به گزارش اکوایران، پس از شکست موج قرمز جمهوری‌خواهان در انتخابات میان‌دوره‌ای ۲۰۲۲، این حزب با مشکل جدیدی در متحدسازی نمایندگان خود روبرو شد. در اتفاقی کم‌سابقه، نمایندگان جمهوری‌خواه نتوانستند تا ۱۴ مرتبه رأی‌گیری، رئیس و رهبر خود در کنگره را انتخاب کنند. نهایتاً پس از گفتگوها پشت درهای بسته و دادن امتیازات سیاسی به مخالفان، کوین مک‌کارتی موفق شد در پانزدهمین دور، رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا شود.

منظره کنگره‌ای به‌هم‌ریخته و ناتوان از انتخاب رئیس مجلس، امری رایج است. در هر کنگره، طیفی از شخصیت‌های رادیکال در میان جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها وجود داشته که می‌توانند قدرت بیشتری را اعمال کرده و در همان ابتدا با شلوغ‌کاری، بیش از همیشه امتیازات بیشتری در روند عادی کار مجلس بگیرند. هیچ رئیس مجلسی تا حالا موفق نشده است بدون دادن امتیاز، تمام هم‌جناحی‌هایش را راضی نگه دارد.

بیشتر بخوانید: دردسرهای نمایندگان سرکش برای رئیس جدید پس از جدالی تاریخ

بنابراین، چگونه می‌توان یک دسته از سیاستمداران تهاجمی و تشنه توجه را جهت کسب حداقل رأی مورد نیاز برای انتخاب رئیس مجلس متحد کرد؟

تغییر پارادایم جمهوری‌خواهان

همان‌طور که رابرت نیسبت، جامعه‌شناس محافظه‌کار می‌گوید: مردم صرفاً برای با هم بودن، عضو گروه‌های مختلف نمی‌شوند. آنها گرد هم می‌آیند تا کاری را که نمی‌توان به تنهایی انجام داد، با کمک سایرین به سرانجام برسانند. هرکسی می‌تواند شلوغ‌بازی دربیاورد؛ اما تنها یک گروه متحد موفق می‌شود که قدرت سیاسی جمعی خود را برای دستیابی به اهداف مهم اعمال کند.

عموماً سیاستمدارانی که زندگی خود را وقف دستیابی به قدرت سیاسی کرده‌اند، تا حدی حاضرند که به خاطر امتیازات بیشتر، با دیگران همکاری کنند؛ اما مهم‌تر از آن، چون می‌خواهند حزبشان موفق شده و تغییری ایجاد کند که از نظر ایدئولوژیک به آن متعهد هستند، با دیگران متحد می‌شوند. این منافع رایج همان موتور حرکت احزاب سیاسی بوده و به قوه مقننه نیروی کافی برای پیش‌برد برنامه‌هایش را می‌دهد.

مشکل حزب جمهوری‌خواه معاصر، نداشتن هدف واحد است. کمیته ملی جمهوری‌خواهان در سال ۲۰۲۰، حتی از نگارش یک پلتفرم واحد برای خود خودداری کرد. در سال ۲۰۲۲ نیز به‌سختی توانست یک دستور کار مثبت ارائه دهد. برای بسیاری از جمهوری‌خواهان، همکاری و سازش به هیچ دردی نمی‌خورد؛ زیرا دیگر هیچ هدف والا و مشترکی ندارند.

بیشتر بخوانید: بررسی علل شکست موج قرمز جمهوری‌خواهان

اگرچه در کوتاه‌مدت، جو حاکم پوچ‌گرایانه خواهد بود؛ اما چشم‌انداز بلندمدت امیدوارکننده‌تر است. نه اینکه حزب جمهوری‌خواه نخواهد دستور کار و برنامه جدید ارائه دهد، بلکه قادر به تولید آن نیست. اعضای حزب بیشتر در مورد چه چیزی توافق دارند؟ جمهوری‌خواهان قبلاً حزب کسب‌وکارهای بزرگ، وال‌استریت و اتاق بازرگانی بودند؛ اما اکنون بسیاری از آن‌ها با همین حوزه‌های انتخابیه به مشکل خورده‌اند.

آن‌ها دیگر حول کاهش مالیات‌ها دیگر متحد نمی‌شوند. کوین مک‌کارتی، رئیس جدید مجلس و رهبر جمهوری‌خواهان کنگره پیش از انتخابات میان‌دوره‌ای و در مانیفست «تعهد به آمریکا»، هیچ اشاره‌ای به کاهش مالیات‌ها نداشت. حتی میچ مک‌کانل، رهبر جمهوری‌خواهان سنا نیز از ارائه دستور کار در انتخابات میان‌دوره‌ای امتناع کرد. طرح «۱۱ مرحله‌ای نجات آمریکا» توسط سناتور ریک اسکات، تنها شامل یک ماده مالیاتی بود: افزایش مالیات برای اکثر خانواده‌ها. در پاسخ به واکنش منفی بدنه حزب، وی با تصحیح طرح قبلی برنامه ۱۲ مرحله‌ای نجات آمریکا را منتشر کرد که حالا بند دوازدهم آن متشکل از «کاهش مالیات‌ها» بود که البته هیچ کاهش مالیات جدیدی را شامل نمی‌شد.

تغییر پارادایم جمهوری‌خواهان
کوین مک‌کارتی در حال ارائه بیانیه «تعهد به آمریکا»

 

تجارت آزاد چه؟ آیا هنوز جمهوری‌خواهان می‌توانند دور این هدف متحد شوند؟ شاید آره، شاید هم نه. البته همچنان مقررات‌زدایی را دوست دارند؛ البته به جز مقررات بیشتر در حوزه فناوری، کنترل قیمت داروهای جدید، اجرای سخت‌تر قوانین ضد انحصار، سیاست‌های تهاجمی‌تر در صنعت و محدودسازی مهاجرپذیری.

بیشتر بخوانید: درس بزرگ سیرک‌ سیاسی در کپیتول‌هیل: ترامپیست‌ها به مرشد بزرگ نیاز ندارند!

شاید چندان امیدوارکننده به نظر نرسد، اما هرج‌و‌مرج برای از بین‌بردن یک اجماع منسوخ‌شده و نمایشی و ایجاد یک اتحاد جدید اجتناب‌ناپذیر و ضروری است. برای می‌توانیم از علم برای اثبات این مطلب مثال زد. توماس کوهن مفهوم «تغییر پارادایم» را در ساختار انقلاب‌های علمی مطرح کرد. زمانی دانشمندان و فیلسوفان معتقد بودند که دانش به طور پیوسته از طریق رشد کَمّی پیشرفت می‌کند. کوهن نشان داد که این فرآیند یکی از طولانی‌ترین دوره‌هایی درجازدن علم بود؛ زیرا در طی آن، محققان عموماً برای تأیید پارادایم موجود کار می‌کردند. تا اینکه شکست پارادایم موجود در کار آن‌ها خلل وارد می‌کرد و باعث ایجاد یک پارادایم جدید می‌شد.

بر همین اساس در سیاست، ایده‌های نوآورانه بعد از مدتی به جزم تبدیل شده و سیاستمداران و اقتصاددانان، زندگی حرفه‌ای خود را حول آن می‌سازند. آن‌ها به نوآوری‌ها و تفکرات جدید بی‌اعتنایی می‌کنند. البته تنها تا زمانی که این بی‌توجهی به یک بحران تبدیل شود؛ سپس هرج‌و‌مرج شکل گرفته و سپس چارچوبی کارآمدتر و جدیدتر شکل می‌گیرد. برنامه نوآورانه و انقلابی رونالد ریگان که در دهه ۸۰ میلادی وارد در دستور کار واشنگتن قرار گرفت، یک تغییر پارادایم بود که تا دهه ۲۰۱۰، به یک تعصب‌گرایی تبدیل شد.

تغییر پارادایم جمهوری‌خواهان

بیشتر بخوانید:همه علیه یکی، یکی علیه همه؛ ارزیابی شانس ۱۰ شخصیت جمهوری‌خواه در انتخابات ۲۰۲۴

برای یافتن پارادایم جدید می‌توان به افرادی مثل سناتور مارکو که راه‌حل‌های جدید ارائه می‌دهد نگاه کرد. او سال جدید را با مقاله‌ای در نشریه «اِمِریکن کانسِروِتیو» در مورد «بازسازی حزب جمهوری‌خواه به یک ائتلاف چند قومیتی طبقه کارگر» آغاز کرد. او خواستار «سر جای خود نشاندن وال‌استریت» و «تغییر جهت‌گیری روابط اقتصادی آمریکا با چین» شد. وی از طرح‌هایی برای بازگرداندن صنایع حیاتی و بازسازی نیروی کار آمریکا سخن گفت. این ائتلاف، با داشتن اهدافی از این دست، می‌تواند یک اکثریت حکومتی باثبات را ایجاد کند. وقتی این اتفاق بیفتد، جمهوری‌خواهان دیگر برای انتخاب رهبر خود مشکلی نخواهند داشت.