برآمدن سیاست خارجی آناتولی-۱
خطای استراتژیک آمریکا در قبال آنکارا/ اردوغان چه زمانی به شرق چرخید؟
اکوایران: مخالفت ترکیه با عضویت سوئد زمانی از بین رفت که رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه آنچه را که واقعاً میخواست به دست آورد: 40 جنگنده F-16 از ایالات متحده. برخی از تحلیلگران این توافق را به منزله یک تغییر اساسی در روابط آمریکا با ترکیه تفسیر کردهاند. چنین برداشتی جهت گیری ژئوپلیتیک واقعی ترکیه را اشتباه برداشت میکند.
به گزارش اکوایران، در اواخر ژانویه، پارلمان ترکیه پیوستن سوئد به ناتو را تصویب کرد و به نزدیک به دو سال سنگ اندازی دولت پایان داد. آنکارا ظاهراً به این دلیل که سوئد به اعضا و جمعآوران کمک مالی حزب کارگران کردستان، یا پکک اجازه داده است تا در خاک این کشور فعالیت کنند، ورود استکهلم را متوقف کرده بود. اما مخالفت ترکیه با عضویت سوئد زمانی از بین رفت که رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه آنچه را که واقعاً میخواست به دست آورد: 40 جنگنده F-16 از ایالات متحده، ارتقاء تجهیزات ناوگان هواپیماهای موجود ترکیه، و فرصتی بالقوه برای دیدار با جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده. ستوننویس فارن پالیسی معتقد است که برخلاف آنچه واشنگتن تصور میکند، این آغازی بر همسویی بیشتر ترکیه با غرب نیست، بلکه اختلاف ایدئولوژیک ترکیه با غرب طی زمان عمیقتر شده است. اکوایران این یادداشت فارنافرز را در دو بخش ترجمه کرده است که در ادامه بخش اول آن را میخوانید:
یک قدم بزرگ
اینکه واشنگتن با این قرارداد تسلیحاتی 23 میلیارد دلاری موافقت کرد، موضوع کوچکی نیست. از زمانی که آنکارا سیستمهای دفاع موشکی روسیه را در سال 2017 خریداری کرد، عملاً تحریم فروش تسلیحات آمریکا به ترکیه برقرار بود. در آن زمان، کنگره خشمگین درخواست ترکیه برای خرید هواپیماهای اف- 16 را متوقف کرد و مقامات و قانونگذاران آمریکایی ترکیه را به دلیل خرید تسلیحات از یک دشمن ناتو مورد سرزنش قرار دادند. جو بایدن همچنین تنها رئیس جمهور ایالات متحده است که در دو دهه قدرت اردوغان، او را به کاخ سفید دعوت نکرده است. و با این حال، ایالات متحده آنقدر مشتاق است که صفوف ناتو را تقویت کند و هر گونه تضاد در ائتلاف را خنثی کند که به خواستههای ترکیه تن داده است. همه اینها به اردوغان - که کاخ سفید از بهار گذشته تا حد زیادی او را کنار گذاشته بود - به یک پیروزی دیپلماتیک نسبتاً قاطع داده است. مقامات آمریکایی حتی اشاره کردهاند که بایدن به زودی همتای ترک خود را به کاخ سفید دعوت خواهد کرد.
برخی از تحلیلگران این توافق را به منزله یک تغییر اساسی در روابط آمریکا با ترکیه تفسیر کردهاند. دادن اجازه به سوئد برای عضویت ناتو ممکن است آغازگر دورهای از گرم شدن روابط بین ترکیه و غرب باشد و ممکن است نشان دهنده همسویی نزدیکتر ترکیه با اعضای اصلی ائتلاف در همه مسائل باشد.
چنین برداشتی جهت گیری ژئوپلیتیک واقعی ترکیه را اشتباه برداشت میکند. در عوض، این توافق ماهیت اساساً معاملاتی سیاست خارجی در دوران اردوغان را منعکس میکند، رهبری که مایل است در تعقیب جاهطلبیهای خود به شرق، غرب، شمال و جنوب نگاه کند. در واقع، تغییر عمیقتر و مهمتری در داخل ترکیه در حال انجام است، تغییری که حتی در بحبوحه آشتی کنونی بر سر گسترش ناتو، آن را از غرب دور میکند.
بنیانگذار ترکیه مدرن، مصطفی کمال، معروف به آتاتورک، این کشور را به عنوان یک جمهوری سکولار اروپایی شکل داد. بسیاری از رهبران و نخبگان ترکیه در تلاش برای شکل دادن به دولت و نهادهای آن در راستای خطوط اروپایی از آتاتورک پیروی کردند. آنها ورود این کشور به ناتو را در سال 1952 تضمین کردند و در دهههای بعد برای پیوستن به اتحادیه اروپا تلاش کردند. اما دستکم از سالهای ابتدایی قرن حاضر، نخبگان ترکیهای که متمایل به غرب بودند، کنترل جامعهای را که از زمان تأسیس کشور در سال 1923 سعی در هدایت آن داشتند، را از دست دادند. اردوغان مظهر این گذار است، اگرچه کاملاً مسئول آن نباشد. برخلاف آتاتورک که از استانهای اروپایی امپراتوری عثمانی آمده بود، اردوغان اهل آناتولی است. پایگاه سیاسی او متشکل از اهالی متدین آناتولی است که بسیاری از آنها هرگز پروژه کاملاً سکولاریستی آتاتورک را به طور کامل قبول نکردند. بر این اساس، ترکیه اردوغان وابستگی عاطفی و سیاسی کمتری به غرب دارد. ترکیه جدیدی که او ساخته است نه در اروپا بلکه در مناطق داخلی ترکیه لنگر انداخته است. سیاست خارجی آن نشان دهنده حساسیتهای سیاسی و فرهنگی مردم آناتولی است که به دور از اخلاق سکولاریستی نخبگانی است که کشور را پایه گذاری کردند.
این بدان معنا نیست که ترکیه صندلی خود را بر سر میز غرب رها خواهد کرد. از این گذشته، تلاش ترکیه برای پیوستن به غرب، که به اولین تلاشهای اروپاییسازی نخبگان عثمانی در اوایل قرن هجدهم برمیگردد، به قدمت خود اروپای مدرن است. در عوض، با مرکز ثقل کنونیاش در آناتولی، میتوان انتظار داشت که ترکیه خود را به عنوان یک قدرت ترکیبی بین غرب و بقیه جهان قرار دهد. نگرش متاثر از اروپا برای دههها بر سیاست خارجی ترکیه حاکم بود، اما ترکیه جدید بدون در نظر گرفتن اهداف یا اولویتهای غربی آزادانه با سایر کشورها تعامل خواهد کرد. به این دلیل که ترکیه اکنون جهان را از دریچه آناتولی میبیند.
نقل مکان ترکیه
کشورها میتوانند خود را از ریشه جدا کنند. اغلب گفته می شود که لهستان در اوایل قرن بیستم «حرکت» کرد. پس از جنگ جهانی اول، لهستان بخشهایی از اوکراین، لیتوانی و بلاروس کنونی را شامل میشد. اما پس از جنگ جهانی دوم، به سمت غرب - به مکان فعلی خود - نقل مکان کرد و قلمروهای شرقی خود را از دست داد و بخش هایی از آلمان آن زمان را به دست آورد. از نظر فیزیکی از شرق به غرب حرکت کرد.
ترکیه در جهت مخالف حرکت کرد. در اواخر قرن نوزدهم، در زمان عثمانی، بسیاری از مراکز شهری اصلی امپراتوری در استانهای اروپایی آن در بالکان، از جمله شکدر (در آلبانی امروزی)، پریشتینا (در کوزوو امروزی)، پلوودیو (در بلغارستان امروزی)، اسکوپیه (در مقدونیه شمالی امروزی)، و تسالونیکی (در یونان امروزی) قرار داشتند. تسالونیکی، زادگاه آتاتورک، بهویژه بهعنوان دومین شهر بزرگ امپراتوری (پس از استانبول) و بهعنوان پایتخت فرهنگی و تجاری آن - معادل شهر نیویورک امروزی در ایالات متحده، میدرخشید.
اما عثمانیها تمام این سرزمینهای اروپایی را - به استثنای استانبول، ادرنه، در مرز بلغارستان، و نواری از سرزمینهای میانی - را در پایان جنگهای بالکان 13-1912 از دست دادند. دولت مدرن ترکیه در نهایت به آناتولی در شرق نقل مکان کرد و خود را در وسعت فلات آسیای صغیر، از جمله در مناطق سنتی کردنشین و مناطقی در آناتولی شرقی که اخیراً از ارامنه خالی شده بود، گسترش داد. آتاتورک برای لنگر انداختن کشور جدید در آناتولی، آنکارا را به عنوان پایتخت جدید خود انتخاب کرد که در قلب استپ شبه جزیره قرار داشت و مقر سابق او در طول جنگ استقلال ترکیه بود. آنکارا که در ابتدا به عنوان یک باغ شهر با ویلاها، یادآور شهرهای گمشده اروپای شرقی در دهههای قبل طراحی شد، نماد تولد یک کشور اروپایی از خاکستر امپراتوری عثمانی در وسط آناتولی بود.
در بدو تأسیس جمهوری، نخبگان ترکیه - که بسیاری از آنها در اروپا متولد شدند و در طول فروپاشی امپراتوری عثمانی به آناتولی رفتند - بر ایدههای متاثر از اروپا در مورد حکومتداری و زندگی اجتماعی پایبند بودند. آتاتورک در رأس این گروه، اسلام را به حوزه خصوصی زندگی بیرون راند، گروههای مذهبی را ممنوع کرد، اسلام را از قوانین ترکیه پاک کرد و به غیرقانونی کردن آموزش دینی نزدیک شد. علاوه بر این، او الفبای کشور را از یک خط عربی به خط رومی تغییر داد و کلمات عربی و فارسی را از ترکی حذف کرد و در عین حال واژههای وامگرفته شده از فرانسوی و ایتالیایی را حفظ کرد. ترکیه همچنین تقویم هجری اسلامی را به نفع تقویم مسیحی غربی کنار گذاشت و کلاه فینه و عمامه را برای مردان ممنوع کرد. به این ترتیب، بنیانگذار ترکیه مدرن، این کشور را «فرمت» کرد تا آن را محکم در غرب جا دهد.
حکومت بالکانیها بر آناتولیاییها
آتاتورک و پیروانش، معروف به کمالیستها، از وزرای کشور کابینه تک حزبی مخوف و قدرتمند او گرفته تا معلمان ایدهآلیستی که در آناتولی سفر میکنند تا اخلاق جدید سکولار مدرن را گسترش دهند، اغلب در بالکان متولد و بزرگ شدهاند. این نخبگان بنیانگذار گهگاه هنگام بازدید از فلات وسیع و استپی مانند آناتولی و ملاقات با ساکنان محافظه کار و متدین آن، مضطرب میشدند. یکی از نویسندگان این دوره، سوکت سوریا آیدمیر، روشنفکر برجسته کمالیست با ریشه در بلغارستان عثمانی، در کتاب خاطرات خود در سال 1959 آناتولی را به عنوان «هیچ چیزی جز یک قطعه مرده از پوسته زمین» توصیف کرد. سالها پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و از دست دادن استانهای اروپایی آن، در جشنهای روز جمهوری که در شهرهای کوچک آناتولی برگزار میشد، بوروکراتهای کمالیست با آهنگهای اروپایی نواختهشده توسط گروههای موسیقی جاز میرقصیدند و باعث حیرت دهقانان آناتولی میشدند.
با این حال، پروژه اروپایی آتاتورک به هیچ وجه محدود به نخبگان این کشور نبود. در خلال فروپاشی امپراتوری عثمانی، که در قرن نوزدهم آغاز شد، میلیونها نفر از ترکها و مسلمانان غیرترک - از جمله آلبانیاییها، بوسنیاییها، بلغاریها، یونانیها و مقدونیها- به آناتولی نقل مکان کردند. این گروهها که در کشورهای تازه تاسیس بالکان با آزار و اذیت مواجه بودند، در آناتولی با هجرت تعداد حتی بیشتری از ترکها و سایر مسلمانان از اروپا در طول جنگهای بالکان همراه شدند. در کنار مسلمانانی که توسط روسیه از سرزمینهای عثمانی سابق در شمال دریای سیاه (مانند چرکس و کریمه) بیرون رانده شدند، مسلمانان اروپایی تقریباً 40 درصد از جمعیت ترکیه را تا زمان تأسیس جمهوری آتاتورک در سال 1923 تشکیل میدادند. و آنها باید از پروژه سکولاریزاسیون شدید آتاتورک حمایت میکردند.
ترکیه مدرن در دهه 1950، کمتر از دو دهه پس از مرگ آتاتورک، در سال 1938، به یک دموکراسی چند حزبی تبدیل شد و پیروان کمالیست او در چپ و راست، که بسیاری از آنها متولد بالکان یا فرزندان مهاجران از اروپا بودند، ایده ترکیه را به عنوان یک کشور تداوم بخشیدند. تکامل ترکیه به عنوان یک نهاد اروپایی دموکراتیک پس از جنگ جهانی دوم و ورود به غرب در طول جنگ سرد، ادعاهای این کشور را برای هویت اروپایی و غربی بیشتر تقویت کرد. آنکارا به عنوان یکی از اعضای موسس به بسیاری از سازمان های پان-اروپایی مانند سازمان همکاری اقتصادی و توسعه و شورای اروپا ملحق شد و بلافاصله پس از ایجاد ائتلاف به عضویت ناتو درآمد.
اما با گذشت یک قرن، ارتباط بسیاری از ترکها با اروپا به طور فزایندهای ضعیف شد. زمانی که اردوغان در سال 2003 به قدرت رسید، آناتولیاییهای بومی اکثریت قاطع جمعیت ترکیه را تشکیل میدادند. این جمعیت که از استپهای داخلی شبه جزیره، شرق کوهستانی و ساحل دریای سیاه آمده بودند، گرایش به اعتقاد قوی اسلامی داشتند و در بیشتر موارد، هرگز با پروژه تأسیس جمهوری سکولاریستی راحت نبودند. با ورود این ترکهای محافظهکار به طبقه متوسط و بالا رفتن از نردبان قدرت سیاسی، هویت اروپایی که آتاتورک به ملت پیوند زد، هر دهه نازکتر شد و در نهایت از بین رفت. بر خلاف کمالیستها، نخبگان جدید آناتولی اساساً خود را اروپایی نمیدانند و دیدگاه آنها از قلب هویت ژئوپلیتیک ترکیه میآید.
ادامه دارد...
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
دستور کار جدید کاخ سفید؛ ترامپ راه پوتین را از تهران جدا میکند؟
-
پیام موشکی پوتین به غرب: در جنگ دخالت نکنید!
-
توئیت جدید علی لاریجانی؛ شروط اصلی ایران برای مذاکره با آمریکا
-
پیامدهای پاسخ فوری تهران به قطعنامه آژانس
-
عزل فرماندار بندر انزلی در پی توهین به اصحاب رسانه؛ ماجرا چه بود؟
-
پیش بینی بورس فردا 4 آذر ماه 1403/ بهار بازار بورس اوراق بهادار تهران در پاییز 1403
-
اعلام رسمی قیمت جدید محصولات سایپا/ بیشترین افزایش قیمت متعلق به کدام خودرو بود؟
-
پاس گل روسیه سوخت
-
معافیت مالیات دیگری برای کارگران