به گزارش اکوایران، ریچارد نفیو، محقق موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک و آرین طباطبایی، از مقامات سابق وزارت دفاع آمریکا در یادداشتی مشترک برای وبسایت وار آن د راک نوشتند: دونالد ترامپ احتمالاً آخرین رئیس‌جمهور آمریکا است که فرصت جلوگیری از هسته‌ای شدن ایران را خواهد داشت. آیا او موفق خواهد شد؟

به ادعای آن‌ها، تهران در وضعیت دفاعی قرار دارد و پیامدهای بلندمدت حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و پاسخ متعاقب اسرائیل متفاوت از انتظار بود. اما حتی حالا هم تهران می‌تواند منافع ایالات‌متحده را تهدید کند و آن را مجبور به تخصیص منابع قابل توجهی برای مدیریت بحران دیگری در منطقه کند. در حالی که بیشتر تمرکز اخیر بر فعالیت‌های منطقه‌ای ایران بوده و مسئله هسته‌ای کمتر مورد توجه قرار گرفته، در طول زمان معمولاً عکس این صادق بوده و تنها مسئله زمان است که موضوع هسته‌ای دوباره در صدر اخبار قرار گیرد.

چگونه به این نقطه رسیدیم

امسال قرار بود سالی مهم برای برنامه هسته‌ای ایران باشد. ده سال پس از توافق هسته‌ای ایران، قرار بود امسال پایان محدودیت‌های عمده هسته‌ای و تحریم‌ها باشد. اما در توافق هسته‌ای پیش‌بینی شده بود که این ده سال دهه‌ای باشد که برنامه هسته‌ای ایران به شدت محدود می‌شود، به‌طوری که تلاش‌های تحقیق و توسعه کنترل شده و توانایی گسترش زیرساخت هسته‌ای نیز مسدود شود. به نوشته نویسندگان این یادداشت، اگرچه برخی این منطق را زیر سوال برده بودند، اما این ده سال به‌عنوان پایه‌ای برای مذاکرات بعدی در نظر گرفته شده بود، شاید حتی مذاکراتی که بیشتر به برنامه هسته‌ای ایران رسیدگی می‌کرد و زمان‌های پایان (بند غروب) را تمدید می‌کرد و برخی از فعالیت‌های هسته‌ای ایران را بیشتر محدود می‌کرد.

سال ۲۰۲۵ همچنان سالی مهم است، اما به دلایل کاملاً متفاوت. ایران که پس از تصمیم ترامپ برای خروج از توافق هسته‌ای در ماه مه ۲۰۱۸ که به امید دستیابی به توافق بهتر انجام شد، از محدودیت‌ها رهایی یافته بود، برنامه‌های تحقیق و توسعه سانتریفیوژ خود و گسترش هسته‌ای را از سر گرفت. پس از ورود به کاخ سفید، دولت بایدن - که نویسندگان این یادداشت در نقش‌های مختلفی در آن از جمله به‌عنوان اعضای تیم مذاکره‌کننده ایالات‌متحده با ایران برای بازگشت به توافق هسته‌ای خدمت می‌کردند - تلاش‌های خود را برای بازگشت دو جانبه به رعایت توافق متمرکز کرد، اما در نهایت موفق نشد. پیشرفت هسته‌ای ایران از آن زمان بدون وقفه ادامه یافته است. امتناع دولت بایدن از بررسی گزینه‌های دیگر به جز توافق هسته‌ای در دو سال اول دوره و سپس عدم توانایی آن در حفظ فشار بر ایران برای محدود کردن قابل توجه فعالیت‌های هسته‌ای، منجر به این شده که ایران اکنون (در صورت تمایل) تنها یک یا دو هفته تا گریز هسته‌ای فاصله دارد، که کاهش ۹۶ درصدی زمان گریزی است که با توافق هسته‌ای فراهم شده بود.

تاسیسات هسته ای نطنز

نگرانی دیگر برای آمریکا، شبکه متحدان ایران بود که اکنون آسیب دیده است. تحولات منطقه، ازجمله سقوط دولت اسد در سوریه و جنگ اسرائیل علیه حماس، به تغییر توازن قدرت منطقه‌ای علیه تهران کمک کرده است. ایران هنوز گزینه‌هایی دارد که می‌تواند دنبال کند، از جمله گریز هسته‌ای، یا ممکن است اولویت با بازسازی شبکه اتحادها برای بازگرداندن عمق استراتژیکش باشد. اما این کار زمان‌بر خواهد بود و محاسبات استراتژیک ایران اکنون به مراتب بیشتر از هر زمان دیگری از زمان پایان جنگ ایران و عراق در معرض دستکاری و تاثیرگذاری قرار دارد. دولت جدید آمریکا فرصت کوتاهی دارد تا لحن روابط خود با ایران را تعیین کند.

لحظه واقعی بحران هسته‌ای

دولت ترامپ وعده داده که فشارها علیه ایران را تشدید خواهد کرد. این احتمال واقعی وجود دارد که آغاز این مسیر ایران را مجبور کند که از محدودیت‌های هسته‌ای خود عبور کند. به گفته منابع، دولت بایدن به‌جای تشدید فشار، به دنبال کاهش متقابل و غیررسمی تنش‌ها بوده است. اما ترامپ نمی‌تواند به سادگی به سیاست‌هایی که در سال 2018 اعمال کرده بود بازگردد، همانطور که دولت بایدن نتوانست توافق سال 2015 را احیا کند. به عقیده نویسندگان، ایالات‌متحده می‌تواند موقعیت خود در برابر ایران را بدون فشار برای تغییر در تهران - هدفی که ترامپ به نظر نمی‌خواهد دنبال کند - با تمرکز بر سه نکته دنبال کند: جلوگیری از گریز هسته‌ای ایران، مهار تلاش‌ها برای بازسازی شبکه متحدان منطقه‌ای و مهار گسترش موشک‌ها و پهپادهای آن.

در این راستا، دولت جدید فرصتی دارد تا اشتباهات دولت‌های قبلی را اصلاح کند. این باید با روشن شدن اهداف سیاستی آغاز شود. در اولین دولت ترامپ، به نظر می‌رسید که بین رئیس‌جمهوری که خواهان دستیابی به توافق با ایران بود و حداقل برخی از اعضای کابینه‌اش و مقامات رده‌پایین‌تر که به دنبال تغییر در تهران از طریق یک کمپین فشار حداکثری بودند، شکاف وجود داشت. نتیجه این سیاست، سردرگمی در خصوص این بود که چه چیزی به‌عنوان یک نتیجه رضایت‌بخش در ارتباط با ایران به شمار می‌رود و تأکید بیش از حد بر آنچه که تحریم‌ها می‌توانند به دست آورند. رویکرد ترامپ به ایران ایالات‌متحده را بیشتر از متحدان کلیدی‌اش در اروپا (به‌ویژه کشورهای عضو توافق، فرانسه، آلمان و بریتانیا) منزوی کرد. از سوی دیگر، دولت بایدن بیش از حد مسیر را اصلاح کرد و بازگشت به توافق هسته‌ای را برای مدت زیادی به عنوان نقطه کانونی سیاست ایالات‌متحده در قبال ایران قرار داد، به بهای پرداختن به سایر چالش‌ها. نتیجه این شد که تلاش‌ها عملاً در وضعیت بلاتکلیفی باقی ماند و کانال دیپلماتیک هم کارآمد نبود.

برای دستیابی به توافقی معنادار در زمینه‌های هسته‌ای و منطقه‌ای، کاهش قابل توجه تحریم‌ها ضروری خواهد بود. پیشنهاد اولیه به تهران می‌تواند شامل امتیازات اقتصادی و تجاری عمده در زمینه تحریم‌ها باشد. ایران با چنین چیزی مخالف خواهد بود، چرا که می‌داند ممکن است ارزش این امتیازات محدود باشد، اما این می‌تواند حداقل به‌عنوان نقطه شروعی برای مذاکرات عمل کند. بسته به ارزش امنیت ملی یک توافق برای ایالات‌متحده، کاهش تحریم‌ها می‌تواند تشدید شود. با این حال، اساسی‌ترین نکته این است که هر توافقی با ایران نیازمند سازش‌هایی در زمینه تحریم‌ها خواهد بود.

زمان و فضایی که قرار بود با توافق هسته‌ای 2015 فراهم شود دیگر وجود ندارد، اما هنوز گزینه‌هایی وجود دارد. دولت ترامپ ممکن است نسبت به پیشینیان خود فضای بیشتری برای عمل جسورانه داشته باشد، امکانی که کنترل یکپارچه دولت در ایالات‌متحده و وضعیت منطقه‌ای ایران فراهم می‌کند. این دولت باید اکنون این فرصت را غنیمت شمارد یا برای فضای سیاستی محدودتر و ریسک‌های بیشتر آماده شود.